تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




مشاهده نتيجه نظر خواهي: --

راي دهنده
0. شما نمي توانيد در اين راي گيري راي بدهيد
  • --

    0 0%
  • --

    0 0%
صفحه 195 از 469 اولاول ... 95145185191192193194195196197198199205245295 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1,941 به 1,950 از 4685

نام تاپيک: ســــــو تــــــــــي بــــــــــازار!

  1. #1941
    اگه نباشه جاش خالی می مونه
    تاريخ عضويت
    Apr 2005
    پست ها
    455

    پيش فرض

    قابل توجه افرادی که ادعای فرهنگ ، تمدن ، قدرت میکنن!
    متاسفانه اینجا همه سعی میکنن نزدیک ترین جا رو برای پارک انتخاب کنن تا کمتر پیاده روی کنن... و میگن: "گور بابای کسی که دیر اومده... اصلا به ما چه؟!"
    متاسفانه.
    طرفای ما میگن سحر خیز باش تا کامروا شوی !

  2. #1942
    در آغاز فعالیت aminphysics's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2007
    پست ها
    8

    1 سلام بر دوستان عزیز

    دست همگی درد نکنه با اینکه خاطرات اکثر دوستان برای خودشون بد بوده ولی بسی باعث شادی و فرح در ما شد تا باشد سوتی بدهیم تا دیگران بخندند و از خنده آنان دمی شاد شویم
    اینجا همه خوابند نمی دونید چه جوی دارم می خندم بابا منفجر شدم دستم به دهنمه !
    دوست کوچک شما امین

  3. #1943
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    محل سكونت
    127.0.0.1
    پست ها
    2,664

    پيش فرض

    نقل قول نوشته شده توسط Oxizhen
    نقل قول نوشته شده توسط my friend
    نقل قول نوشته شده توسط ebicross
    این رو من یک جایی خوندم که واقعا نمیدونم کجا بود. شاید همین p30world بوده. زیاد شبیه سوتی نیست ولی بی ربط هم نیست:

    یک بار قرار بود از شرکت Erickson بازدید کنم. برای همین با یکی از کارمندان بومی اونجا به طرف شرکت رفتیم. این طرف هنوز بیشتر از 100 متر به شرکت مونده بود که ماشین رو پارک کرد.
    من گفتم چرا نمیری جلوی کارخونه نگه داری؟
    گفت: ما الان زود رسیدیم و میتونیم پیاده بریم. جا پارکهای خالی که نزدیک کارخونه هست باید بمونه برای کسانیکه دیرتر میرسن و وقت کمتری دارن. مگر شما تو کشورتون چنین رسمی ندارید؟
    من هم فقط خجالت کشیدم...
    قابل توجه افرادی که ادعای فرهنگ ، تمدن ، قدرت میکنن!
    متاسفانه اینجا همه سعی میکنن نزدیک ترین جا رو برای پارک انتخاب کنن تا کمتر پیاده روی کنن... و میگن: "گور بابای کسی که دیر اومده... اصلا به ما چه؟!"
    متاسفانه.
    طرفای ما میگن سحر خیز باش تا کامروا شوی !
    به این میگن طنز بودار!
    (نمیدونم به این حرف بخندم یا گریه کنم؟!!!؟؟؟!؟!)

  4. #1944
    حـــــرفـه ای ebicross's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2007
    محل سكونت
    مـشـهـد
    پست ها
    3,508

    پيش فرض

    زمانیکه دبیرستان بودم من مسئول کامپیوتر مدرسه بودم.
    یه روز مدیر مدرسه با ناظم و اینا گفتن بیا چت رو بهمون نشون بده.
    گفتم باید آی دی بسازیم. خلاصه آی دی ساخته شد و رفتم روم Voice Chatو چون VC خیلی شلوغ بود نظر مدیر ما جلب شد و تو چشم مدیر و ناظممون برق عجیبی بود که ناشی از کنجکاوی بود.
    خلاصه اینکه با هزار اهن اوهون کردن کلید VC رو زد و یه سلام کرد و چون VC رو از بقیه گرفته بودیم یهو انواع PM و صداهای +18 سال نثار آقای مدیر شد و خواهر و مادر و پدر بزرگ و جد این بنده خدا رو لرزوند.
    از اون روز به بعد سر صف فقط میگفت چت نکنید و وقتی دعوت والدین میکرد اول میپرسید چت که نمیکنه پسرتون؟ اگر میگفتند آره کلی میگفت که چیز بدیه و فحشهای بد میدند و ...

  5. #1945
    اگه نباشه جاش خالی می مونه moein_drj's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    Where The Streets Have No Name
    پست ها
    338

    پيش فرض

    زمانیکه دبیرستان بودم من مسئول کامپیوتر مدرسه بودم.
    یه روز مدیر مدرسه با ناظم و اینا گفتن بیا چت رو بهمون نشون بده.
    گفتم باید آی دی بسازیم. خلاصه آی دی ساخته شد و رفتم روم Voice Chatو چون VC خیلی شلوغ بود نظر مدیر ما جلب شد و تو چشم مدیر و ناظممون برق عجیبی بود که ناشی از کنجکاوی بود.
    خلاصه اینکه با هزار اهن اوهون کردن کلید VC رو زد و یه سلام کرد و چون VC رو از بقیه گرفته بودیم یهو انواع PM و صداهای +18 سال نثار آقای مدیر شد و خواهر و مادر و پدر بزرگ و جد این بنده خدا رو لرزوند.
    از اون روز به بعد سر صف فقط میگفت چت نکنید و وقتی دعوت والدین میکرد اول میپرسید چت که نمیکنه پسرتون؟ اگر میگفتند آره کلی میگفت که چیز بدیه و فحشهای بد میدند و ...
    ایول. بسی لذت بردیم.

    -------------------------

    چند سال پیش خونه یکی از فامیلا بودیم.(مهمونی بود) اون موقع خیلی بچه بودیم.

    یه چند وقتی هم بود تو جو تکون دادن نوشابه بودم.

    با یکی از دوستام غذامونو کشیدیم . منم نمیدونم یدونه از این نوشایه های شیشه ای از کجا گیر آوردم.( آخه اصلان سر میز پارچ بود.)

    سرتونو درد نمیارم. رفتییم یدونه از این اتاقای پشتی ( فک کنم اتاق خواب بود.)

    آقا یخورده از اون نوشابه خوردم دیدم خیلی گاز داره. شصتمو گذاشتم رو دهنش چند تا تکون اساسی دادم.

    تکان دادن نوشابه همانا... پاشیدن نصف شیشه نوشابه به سقف همانا.....

    بعدشم فرار کردیم رفتیم. خوشبختانه کسی نفهمید.

    یکی دو سال بعدشم که اتفاقا دوباره رفتم تو اون اتاق. دیدم هنوز جاش هست.

  6. #1946
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    محل سكونت
    127.0.0.1
    پست ها
    2,664

    پيش فرض

    بحث نوشابه شد:

    راهنمایی که بودیم ، کار هر زنگ من و رفیقام این بود که میرفتیم و نوشابه شیشه ای میگرفتیم...
    نوشابه ها خیلی بی مزه بودند ، اما خیلی گاز داشتند و ما هم به همین دلیل نوشابه میگرفتیم...
    شصتمون رو میگذاشتیم رو دهنش و حسابی تکونش میدادیم ، شیشه نوشابه رو سر ته میگرفتیم و یه خورده شصتمون رو شل میکردیم و نوشابه داخل شیشه تا چند متر اونور تر پاشیده میشد...

    یه بار من و رفیقام نفری یه شیشه نوشابه گرفتیم ، تکونش دادیم و دنبال سوژه گشتیم تا حال گیری کنیم اساسی و کلی بهش بخندیم...
    دیدیم یکی از بچه های کلاس دومی داره جلومون راه میره ، ما هم شیشه نوشابه هامون رو آماده پاشیدن کردیم ، تقریبا 20% اش تموم شده بود که پسره در رفت ، ما هم بقیه رو روی نفر جلوییش خالی کردیم... چشمتون روز بد نبینه... ما اینجوری بودیم که یارو برگشت طرف ما... چشمتون روز بد نبینه! دبیر عربی مون بود که داشت میرفت خونشون... (اونروز فقط یه زنگ کلاس داشت و زنگ تفریح میرفت)
    دبیر پایه ای بود و چیزی بهمون نگفت... اما نمره مستمر رو به همه مون 6 داد تا حساب کار دستمون بیاد و با دم شیر بازی نکنیم!

  7. #1947
    کاربر فعال طراحی وب DaRiOuShJh's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2006
    محل سكونت
    تـهران - امانیه
    پست ها
    10,541

    پيش فرض

    حیف!
    من تا به حال سوتی ای ندادم

    ولی میتونم داستان بگم
    خواستید بگید

  8. #1948
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jan 2007
    محل سكونت
    2deep4u
    پست ها
    3,728

    پيش فرض

    به این میگن طنز بودار!
    (نمیدونم به این حرف بخندم یا گریه کنم؟!!!؟؟؟!؟!)
    SCAPE.
    ---------
    بحث رو منحرف نکنید ژون من.

  9. #1949
    Banned
    تاريخ عضويت
    Nov 2007
    محل سكونت
    Internet
    پست ها
    127

    پيش فرض

    بحث نوشابه شد
    تو دوران راهنمایی ما رسم داشتیم که نوشابه رو خوب خوب تکون میدادیم و بعد یعدفه شصتمونو از سر شیشه نوشابه ور میداشتیم { به طور کامل } بعد هم محتویات داخل نوشابه یه دو -سه متری بالا میرفت و میخندیدیم
    خلاصه........
    ما یه بار این کارو کردیم بعد تمام محتویات ریخت سر کچل ناظم بدبختمون
    چشمتون روز بد نبینه
    چندتا تنبیه لفظی کرد ما هم شرمنده شدیم
    البته جرعت کم کردن نمره، انظباط رو نداشت .
    ما هم با نمره انظباط 20 رفتیم یه کلاس بالاتر.

  10. #1950
    R e b i r t h Kurosh's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    محل سكونت
    همون جا ! :دی
    پست ها
    10,857

    پيش فرض

    بحث نوشابه شد:

    راهنمایی که بودیم ، کار هر زنگ من و رفیقام این بود که میرفتیم و نوشابه شیشه ای میگرفتیم...
    نوشابه ها خیلی بی مزه بودند ، اما خیلی گاز داشتند و ما هم به همین دلیل نوشابه میگرفتیم...
    شصتمون رو میگذاشتیم رو دهنش و حسابی تکونش میدادیم ، شیشه نوشابه رو سر ته میگرفتیم و یه خورده شصتمون رو شل میکردیم و نوشابه داخل شیشه تا چند متر اونور تر پاشیده میشد...

    یه بار من و رفیقام نفری یه شیشه نوشابه گرفتیم ، تکونش دادیم و دنبال سوژه گشتیم تا حال گیری کنیم اساسی و کلی بهش بخندیم...
    دیدیم یکی از بچه های کلاس دومی داره جلومون راه میره ، ما هم شیشه نوشابه هامون رو آماده پاشیدن کردیم ، تقریبا 20% اش تموم شده بود که پسره در رفت ، ما هم بقیه رو روی نفر جلوییش خالی کردیم... چشمتون روز بد نبینه... ما اینجوری بودیم که یارو برگشت طرف ما... چشمتون روز بد نبینه! دبیر عربی مون بود که داشت میرفت خونشون... (اونروز فقط یه زنگ کلاس داشت و زنگ تفریح میرفت)
    دبیر پایه ای بود و چیزی بهمون نگفت... اما نمره مستمر رو به همه مون 6 داد تا حساب کار دستمون بیاد و با دم شیر بازی نکنیم!
    بحث نوشابه شد
    تو دوران راهنمایی ما رسم داشتیم که نوشابه رو خوب خوب تکون میدادیم و بعد یعدفه شصتمونو از سر شیشه نوشابه ور میداشتیم { به طور کامل } بعد هم محتویات داخل نوشابه یه دو -سه متری بالا میرفت و میخندیدیم
    خلاصه........
    ما یه بار این کارو کردیم بعد تمام محتویات ریخت سر کچل ناظم بدبختمون
    چشمتون روز بد نبینه
    چندتا تنبیه لفظی کرد ما هم شرمنده شدیم
    البته جرعت کم کردن نمره، انظباط رو نداشت .
    ما هم با نمره انظباط 20 رفتیم یه کلاس بالاتر.
    چقدر این 2 پست شبیه همن!!!!!؟؟؟؟؟

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •