زرافه نگاهي انداخت به پايين
من به بالا
جرق!
نگاهمان به هم خورد
چيزي بين ما برق زد
همه با تعجب
چشم به ما دوختند.
خواب پروانهها، گزيده اشعار ميچيو مادو، برنده جايزه هانس كريستين اندرسن
زرافه نگاهي انداخت به پايين
من به بالا
جرق!
نگاهمان به هم خورد
چيزي بين ما برق زد
همه با تعجب
چشم به ما دوختند.
خواب پروانهها، گزيده اشعار ميچيو مادو، برنده جايزه هانس كريستين اندرسن
دانی که چیست دولت , دیدار یار دیدن
در کوی او گدایی , بر خسروی گزیدن
از جان طمع بریدن آسان بود ولیکن
از دوستان جانی مشکل توان بریدن
نزن بر سر ناتوان دست زور
كه روزي درافتي به پايش چو مور
رفت آن تازه گل و ماند به دل خار غمش
گل کجا جلو گر و سرزنش خار کجا
صبر در خانه ویرانه دل هیچ نماند
خواب در دیده غم دیده بیمار کجاست
در خرابات مغان هوش مجوئید زما
همه مستیم در این می کده هوشیار کجاست
بهتر آن است ننالیم که نهان ماند راز
سٌر خود فاش نکن محرم اسرار کجاست
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود
گویند سنگ لعل شود در مقام صبر
آری شود ولیک به خون جگر شود
در كوي عشق شوكت شاهي نمي خرند
اقرار بندگي كن و اظهار چاكري
ساقي بمژدگاني عيش از درم درآ
تا يكدم از دلم غم دنيا به در بري
یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
Last edited by DVDUFO; 03-07-2006 at 01:11.
روزها رفت که دست من مسکین نگرفت
زلف شمشاد قدی ساعد سیم اندامی
یه عزیز دردونه بودم پیش چشم خیس موجا
یه نگین سبز خالص توی انگشتر دریا
تا که یک روز تو رسیدی توی قلبم پا گذاشتی
غصه های عاشقی رو تو وجودم جا گذاشتی
زیر رگبار نگاهت دلم انگار زیر و رو شد
واسه داشتن عشقت همه جونم آرزو شد
تو نفس کشیدی انگار نفسم برید تو سینه
ابر و باد و دریا گفتن حس عاشقی همینه
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)