تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 195 از 233 اولاول ... 95145185191192193194195196197198199205 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1,941 به 1,950 از 2330

نام تاپيک: بخشي زيبا از كتابي كه خوانده ام

  1. #1941
    داره خودمونی میشه gipsy2009's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2009
    محل سكونت
    Derrière le clavier
    پست ها
    157

    پيش فرض

    -مکان داستان در جهنم است!-


    پیشخدمت:خواهی دید که در یک سالن دوره امپراتوری دوم,انقدرها هم بد نمیگذرد.

    گارسن:ها؟خوب,خوب,خوب.(اطرافش را نگاه میکند)با اینحال انتظار چنین چیزهایی را نداشتم..شما از حرفهایی که آنجا تعریف میکنند چیزی میدانید؟

    پیشخدمت:درباره چی؟

    گارسن:خوب دیگر...(با یک حرکت مبهم و لاابالی)درباره همین چیزها!

    پیشخدمت:شما چطور میتوانید این مزخرفات را باور کنید؟آن هم از کسانی که هرگز پا به اینجا نگذاشته اند.چون بالاخره اگر اینجا بودند....

    گارسن:آره.(دوتایی با هم میخندند.گارسن ناگهان قیافه جدی به خود میگیرد.)گرزها کو؟

    پیشخدمت:چی؟

    گارسن:گرز اتشین,سیخ داغ,شلاق های سیمین

    پیشخدمت :شوخیتان گرفته؟

    -کمی بعد-

    پیشخدمت: ببخشید.اخر من چکار کنم:همه ی مشتری ها این چیزها را از آدم میپرسند.هر که میاید میپرسد"شلاق کو,گرز کجاست؟".در این لحظه اصلا به فکر آرایش خودشان نیستند.قسم میخورم اما بعد همین که خاطر جمع شدند گرز و شلاقی در کار نیست.به فکر مسواکشان میافتند.ولی تو را به خدا هیچ فکر میکنید؟جون بالاخره از شما میپرسم:برای چه دندانتان را مسواک میکنید؟...

    دوزخ(خلوتگاه)-سارتر


    P.S:نمایش نامه داستان 3ادمی هستش که تو دوزخ کنار هم تو یه اتاق میوفتن و در حقیقت هر2تاشون که با هم کنار میان.نفر سوم کار رو خراب میکنه و به همین ترتیب بدون هیچ گرز و شلاقی خود ادمها باعث عذاب خودشون میشن.
    Last edited by gipsy2009; 16-06-2013 at 20:37.

  2. 7 کاربر از gipsy2009 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #1942
    Banned
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    پست ها
    1,252

    پيش فرض

    -مکان داستان در جهنم است!-
    دوزخ(خلوتگاه)-سارتر
    عزیز ، میشه مشخصات کتاب و ناشر رو بگی ؟ توی وب خواستم پیدا کنم چیزی دستگیرم نشد .
    سپاس

  4. این کاربر از مصطفی بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  5. #1943
    داره خودمونی میشه gipsy2009's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2009
    محل سكونت
    Derrière le clavier
    پست ها
    157

    پيش فرض

    عزیز ، میشه مشخصات کتاب و ناشر رو بگی ؟ توی وب خواستم پیدا کنم چیزی دستگیرم نشد .
    سپاس
    خروج ممنوع(Huis Clos که با نام های No Exit و In Camera به انگلیسی ترجمه شده)
    این اثر با اسم های دیگه هم به انگلیسی ترجمه شده که به فارسی با اسم های (پشت درهای بسته)-(در بسته)-(جلسه سری)-(بن بست)
    معمولا میشناسنش.
    اولین بار با اسم دوزخ به فارسی ترجمه شد,بعد با اسم خلوتگاه منتشر شد.که هردوش ممنوع شد و یا تو ممیزی گیر کرد
    سومین بار خلوتگاه قاطی یه دونه نمایش نامه دیگه چاپ شد تا کسی شک نکنه
    به اسم"مرده های بی کفن و دفن,( و خلوتگاه)" -انتشارات جامی شاید بتونی پیدا کنی اگه جمع نکرده باشن باز!یا تموم نشده باشه

    راستی اینم بگم که این نمایشنامه ادامه درام مگس ها (Les Mouches) هست(از لحاظ تئاتر سارتر)
    Last edited by gipsy2009; 17-06-2013 at 18:59.

  6. 3 کاربر از gipsy2009 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #1944
    داره خودمونی میشه gipsy2009's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2009
    محل سكونت
    Derrière le clavier
    پست ها
    157

    پيش فرض

    باور-همانند ترس یا عشق,نیرویی است که باید انرا درک کرد,همانگونه که پدیده نسبیت یا عدم قطعیت را درک میکنیم.پدیده ای که مسیر زندگی ما را تعیین میکند.
    دیروز,زندگی من به یک سو میرفت.امروز,به سویی دیگر.دیروز باور داشتم کاری را که امروز کردم,هرگز انجام نخواهم داد.
    چنین نیروهایی که اغلب زمان و فضا را بازسازی میکنند و میتوانند تصور ما از خودمان را شکل و یا تغییر دهند,مدتها پیش از تولد ما اغاز شده و پس از نابودی ما ادامه میابد.
    زندگی ما و انتخاب های ما مانند خط سیر کوانتومی لحظه به لحظه درک میشود
    و در هر نقطه تلاقی,در هر برخورد.جهت جدید ممکنی را پیشنهاد میدهند......

    اطلس ابر-دیوید میتشل

  8. 6 کاربر از gipsy2009 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #1945
    حـــــرفـه ای malkemid's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2005
    پست ها
    4,602

    پيش فرض

    ایگنیشس گفت:
    دست بند و زنجیر کاربردهایی در زندگی مدرن دارند که سازندگان تب دارشان در دوران ساده تر قدیم اصلا تصورش را نمی کردند. من اگر یک بساز بفروش در حومه شهر بودم دست کم یک دست زنجیر به دیوارهای آجری زرد خانه های ویلایی دوبلکس نصب می کردم. وقتی که ساکنان حومه از تلویزیون و پینگ پونگ و کارهای دیگری که در خانه های کوچک شان می کنند خسته بشوند، همدیگر را تا مدتی زنجیر خواهند کرد. همه عاشق این کار خواهند شد. زن ها می گویند " شوهرم دیشب منو به زنجیر کشید. عالی بود. شوهرت اخیرا این کار رو با تو کرده؟" و بچه ها با اشتیاق دوان دوان از مدرسه به خانه می آیند تا مادر زنجیرشان کند. به کودکان کمک خواهد شد تا تخیلاتی را که تلویزیون از ایشان گرفته دوباره به دست بیاورند و ضمنا از میزان بزهکاری اطفال هم کاسته خواهد شد. وقتی پدر از سر کار به خانه باز می گردد تمام خانواده دست و پایش را می گیرند و به این دلیل که آن قدر احمق است که صبح تا شب برای تهیه مخارج شان کار کرده او را به زنجیر می کشند. بستگان پیر دردسرساز در گاراژ زنجیر می شوند. دستان شان فقط ماهی یک بار باز می شود، آن هم برای امضای چک بیمه بازنشستگی. دست بند و زنجیر زندگی بهتری برای ما به ارمغان می آورند. باید در نوشته هایم به این بحث بپردازم.

    اتحادیه ابلهان -- جان کندی تول

  10. 8 کاربر از malkemid بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #1946
    اگه نباشه جاش خالی می مونه
    تاريخ عضويت
    Mar 2013
    محل سكونت
    پشت بوم خونه کــــاغذی
    پست ها
    295

    پيش فرض

    اطاق خاموش | نویسنده : M.H | (چاپ 1339 - این کتاب مال پدرم بــود...البته خود اون هم از پدرش گرفته بود |

    یکی از کمیاب ترین کتاب هاست ...تو نت چیزی ازش نمی تونید پیدا کنید...کتاب انگلیسی نوشته شده بود که مترجمش مرتضی

    دارازاده بود...این کتابو تا به امروز هیچ جا پیدا نکردم.

    ..|


    تا به حال فکر کردید چه کسی کشته شد؟؟؟ انگلستان,جان ما آزادی خواهان را گرفت...اشراقیون به رهبری رییس دولت 13 ایالت کبیر , جورج _

    واشنگتن و اشراقیون وابسته به واتیکان و روم کبیر به آزادی خواهان مکتب ضد جهاد اشراقی حمله برده , نقره داغ کردند و آن ها را در تاریخ دفن کردند...

    وقتی این شنود ها را فاش می کنم تن من می لرزد ... این وقایع کاملا واقعی و حقیقی است...اوکولومانسی تنها راه ما آزادی خواهان برای

    نفوذ نکردن وقایع تاریک لوسیفر به ذهن ماست...تنها من از آن جهاد زنده ماندم... دنیایی که اشراقیون برای ما ساخته اند زاده فکر لوسیفر و فرزندانش بود...مدت ها به فرزندان لوسیفر اعتقاد نداشته ام ... ولی آن ها را با چشم خود دیدم کنار خیابان های تاریک لندن به ذهن مردم نفوذ می کنند..

    آنان نتوانستند به مغز ما نفوذ کنند و دیواری به نام ماتریس تشکیل دهند .

    اشراقیون اظهار دارند مرگ دست لوسیفر است اما الهه مرگ از سوی خدا می آید نه از سوی فرزندان لوسیفر , و خداوند یکتاست.




    پی نوشت

    این کتاب رو صد ها هزار بار خوندم... وقایعی رو آشکار میکنه که واقعا ترسناکند...

    (واژه Matrix رو دیدی که به صورت ماتریس تلفظ می شد؟؟؟ همه شما فیلم The Matrix رو دیدید؟؟)

  12. 3 کاربر از Harvest_moon_majid بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #1947
    در آغاز فعالیت
    تاريخ عضويت
    Jun 2013
    پست ها
    4

    پيش فرض



    "حقیقت ناب و ساده" به ندرت ناب است و هیچوقت ساده نیست.

    - اسکار وایلد -

    برگرفته از نمایشنامه ی "اهمّیّت ارنست بودن"

    برگردان: شکاک منطق

  14. 7 کاربر از poolfa بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #1948
    حـــــرفـه ای Йeda's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2013
    محل سكونت
    221B
    پست ها
    1,692

    پيش فرض

    - آئوگوستا همیشه می گفت : " یکی از واجبات زندگی این است که مدام در انتظارِ چیزی باشی "

    هیچ یک از آنها بازنمی گردد / آلبا دِ سس پِدِس

  16. 7 کاربر از Йeda بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #1949
    داره خودمونی میشه gipsy2009's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2009
    محل سكونت
    Derrière le clavier
    پست ها
    157

    پيش فرض

    چه بسیار خیال بهشت یا چندین بهشت پی در پی را در سر میپروریم اما همه شان

    بسیار پیش از آنکه مرده باشیم,بهشت گمشده اند و شاید در آنها خود را گمشده بیابیم


    واقعیت و خیال-مارسل پروست
    Last edited by gipsy2009; 02-07-2013 at 00:08. دليل: تصحیح

  18. 5 کاربر از gipsy2009 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #1950
    داره خودمونی میشه gipsy2009's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2009
    محل سكونت
    Derrière le clavier
    پست ها
    157

    پيش فرض

    میگفت آری ولی شاید جواب درست نه بود ،

    بایستی به کمک حافظه ای تیره وتار به عقب برمیگشت،

    هیچ چیز مسلم نبود.حافظه ی فقرا از حافظه ی ثروتمندان کم مایه تر است،

    در مکان ، مرجع های کمتری دارد، چون فقرا محل زندگی خود را کمتر ترک میکنند.

    در زمان هم با آن زندگی یکنواخت وتیره مرجع های کمتری دارد.

    البته حافظه ای هم هست که در دل جای دارد و میگویند از همه مطمئن تر است

    اما دل را هم رنج و کار فرسوده می سازد و آن نیز در زیر بار خستگی زودتر فراموش میکند .

    زمان از دست رفته را فقط ثروتمندان باز می یابند. زمان برای فقرا فقط نشانه های مبهمی در راه مرگ به جای میگذارد.

    درضمن فقرا برای آنکه بتوانند دوام بیاورند نباید گذشته را زیاد به خاطر آورند.



    آدم اول-کامو

  20. 4 کاربر از gipsy2009 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •