یکی قطره باران ز ابری چکید.......................................... .خجل شد چو پهنای دریا بدید.
که جایی که دریاست من کیستم ...............................................گ او هست حقا که من نیستم
یکی قطره باران ز ابری چکید.......................................... .خجل شد چو پهنای دریا بدید.
که جایی که دریاست من کیستم ...............................................گ او هست حقا که من نیستم
می روم من یک دو روز اینجا بمان..................همچو من دانستنی ها را بدان
نکو یی به هر جا چو آید به کار............................................ .......نکویی گزین وز بدی شرمدار
روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاست................بهر طلب طوئمه پر و بال بیاراست
تا خلق ازو رسند به آسایش........................................ .............هرگز به عمر خویش نیاساید
تا دیگران گرسنه و مسکین اند............................................ .......بر مال و جاه خویش نیفزاید.
دانی که را سزد صفت پاکی................آن کاو وجود پاک نیالاید
احمد شعر صفت آزادگانت تکراری بود.
در ظلام شب خروش بام ها
لرزه می افکند بر اندام ها
نغمه ی الله اکبر می ربود
خواب نوشین از سر خودکام ها
اي كه كرده اي اسيرم به اسير كن مدارا
كه جز اين روا نباشد دل بي زبان ما را
كه دو چشم فسونگر تو بربوده قلب ما را
كه قلبم توان ندارد غم عشق ماه رو را
كه تويي فسونگر او و همه عشق پاك ما را
از مس دل ساختن با دست دانش زر ناب...................علمو جان را کیمیا و کیمیا گر داشتن
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)