تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 194 از 640 اولاول ... 94144184190191192193194195196197198204244294 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1,931 به 1,940 از 6393

نام تاپيک: اشعار سکوت، تنهایی و مرگ

  1. #1931
    اگه نباشه جاش خالی می مونه
    تاريخ عضويت
    May 2008
    پست ها
    304

    پيش فرض

    مرغ سحر ناله سر کن
    داغ مرا تازه تر کن!
    ز آه شرر بار، این قفس را
    برشکن و زیر و زبر کن

    بلبل پر بسته ز کنج قفس درآ
    نغمه ی آزادی نوع بشر سرا
    و ز نفسی عرصه ی این خاک توده را
    پر شرر کن!

    ظلم ظالم، جور صیاد
    آشیانم، داده بر باد
    ای خدا! ای فلک! ای طبیعت!
    شام تاریک ما را سحر کن!

    نو بهار است،گل به بار است
    ابر چشمم، ژاله بار است
    این قفس چون دلم تنگ و تار است
    شعله فکن در قفس ای آه آتشین
    دست طبیعت گل عمر مرا مچین
    جانب عاشق نگه اِی تازه گل از این بیشتر کن!
    مرغ بی دل، شرح هجران، مختصر کن!

    عمر حقیقت به سر شد
    عهد و وفا بی اثر شد
    ناله ی عاشق، ناز معشوق
    هر دو دروغ و بی ثمر شد!
    راستی مهر و محبت فسانه شد
    قول و شرافت همگی از میانه شد
    از پی دزدی، وطن و دین بهانه شد!!
    دیده تر کن!

    جور مالک، ظلم ارباب
    زارع از غم گشته بی تاب
    ساغر اغنیا پر ز می ناب
    جام ما پر ز خون جگر شد!
    ای دل تنگ، ناله سر کن
    از مساوات، صرفِ نظر کن!=!

    ساقی گلچهره بده آب آتشین
    پرده ی دلکش بزن ای یار دلنشین
    ناله بر آر از قفس ای بلبل حزین
    کز غم تو، سینه ی من، پر شرر شد!

    ...!؟

    مرغ سحر – شعر از ملک الشعرا بهار – با صدای قمر/شجر/هنگامه/فرهاد/... (فرقی نمیکنه، فقط) بشنوید!

  2. #1932
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    گیرم که در باورتان به خاک نشسته ام...
    و ساقه های جوانم از ضربه های تبرتان زخم دار است...
    با ریشه ها چه می کنید؟

    گیرم که بر سر این باغ بنشسته در کمین پرنده اید...
    پرواز را علامت ممنوع می زنید...
    با جوجه های نشسته در آشیان چه می کنید؟

    گیرم که می کُشید...
    گیرم که می بُرید...
    گیرم که می زنید..
    با رو یش ناگزیر جوانه ها چه می کنید؟


    خ.گُلسرخی

  3. این کاربر از دل تنگم بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  4. #1933
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض

    و دلم گفت که اي ساده ،
    فراموشش کن
    تا به کي چشم به اين جاده ،
    فراموشش کن
    دختري که به عشقش غزل ميگفتي
    دل به مرد دگري داده
    فراموشش کن
    گفتم اين تکه غزل را بفرستم شايد ...
    که دلم گفت نشو ساده ،
    فراموشش کن
    اين همه بيت و غزل قافيه هم ميگويند
    اتفاقيست که افتاده است
    فراموشش کن ...

    کاوه خرمدي

  5. 2 کاربر از amir 69 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  6. #1934
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض

    تنها ايستاده ام
    بسان رهگذرخسته
    که مات و مبهوت
    سنگهاي دوسوي رودخانه را
    نظاره مي کند.

    کاش ميدانستم
    اين رود بيکران
    وآن سنگهاي فراوان
    مرا تا کدام ناکجا
    مي کشانند.

    گاه مي انديشم
    اين همه نفرت
    چگونه بردر وديوارم
    مي بارد
    گاهي ميدانم
    پاسخها نيز ميبارند
    بردروديوارم.

    احساس مي کنم
    دلم درپي سفراست
    وبه من آموخته بودند
    که "خوبي همانند آبست
    وواژه هاي بدي و نفرت
    سنگهاي ساحل
    آب ميرود پاک وروشن
    وسنگها ميمانند
    هميشه سنگ".

    فرقي نمي کند
    نشناسدم کسي
    چون من همان مسافر
    شبهاي ظلمتم
    بايد که بگذرم
    خودهم نميدانم
    ليکن فقط
    مي دانم اينقدر

    که دراين نزديکيها
    خدايي هست ...

    فرشته حضرتي

  7. #1935
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض

    هنوز، این‌جا که بارونه
    به یادت ابر می‌چینم
    به رویای تو می‌افتم
    چشات و خواب می‌بینم

    هنوز این‌جا که عکست هست
    ستاره رنگ می‌بازه
    شب از ماه ِ نگاه ِ تو
    همه‌ش درگیر ِ اعجازه

    هنوز این لحظه‌ی بی‌تو
    به بدحالی گرفتارم
    نمی‌بینی که از عکست
    چشامو بر نمی‌دارم؟

    ... هنوز
    این‌جا
    بدون تو....

    (میثم یوسفی)

  8. این کاربر از amir 69 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  9. #1936
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض

    امشب به سینه اندوه، پروار می شود
    هر ذره اش همانند خروار می شود
    گویی به قصد جانم تمامی دردها
    امشب به روح خسته ام آوار می شود
    امشب منم به حالی که بر آرزوی صبح
    هر یک ستاره مانند دیوار می شود
    دور از گذشته ام ،از آینده هم، به چشم
    حتی زمان حال مرا تار می شود
    ای چرخ دهر مانند من شعر در تب است
    از جور توست که واژه بیمار می شود
    شعرم نه مانند خود که هذیان سروده ای است
    وه وه عجب شبی ،عقل بردار می شود

  10. #1937
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض


    توی آسمون دنیا هرکسی ستاره داره
    چرا وقتی نوبت ماست آسمون جایی نداره

    واسه من تنهایی درده ، درد هیچکس نداشتن
    هر گل پژمرده ای رو تو کویر سینه کاشتن

    دیگه باور کردم این بار که باید تنها بمونم
    تا دم لحظه آخر شعر تنهایی بخونم

  11. این کاربر از amir 69 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  12. #1938
    آخر فروم باز MaaRyaaMi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    پست ها
    2,106

    پيش فرض

    از پله هاي خستة چندين و چند سالگي
    تا كوچه مي روم
    اين من نيستم
    كه در جامه هايِ پير خودم راه مي روم
    لبخندِ من بر لبِ رفتارِ ديگري است
    اندوه ديگران
    در كنج خانة دل من رخنه كرده است
    اي كاش مي شد كس ديگري به جاي من
    چشم از ديدن فردا فرو مي بست!

  13. این کاربر از MaaRyaaMi بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  14. #1939
    پروفشنال vahide's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    پست ها
    628

    پيش فرض

    غزل سوگ

    هيچكس ، حوسله ی ديدن مهتاب نداشت
    شهر بي امن و امان بود ، كسي خواب نداشت
    از تن طاقچه يكريز ترك مي باريد
    عكس مبهوت جواني پدر قاب نداشت
    سفره آبستن كرم و كپك و آبله بود
    كوزه ايي بود اگر كنج كپر آب نداشت
    كمر موج در آشوب زمين لرزه شكست
    ماه ، آغوش به جز بستر مرداب نداشت
    چشم ، اين كاشف دريا و درخت و خورشيد
    داشت هر نقش ، ولي نقشي ازاين باب نداشت
    رنگ نقاش از اين منظره ي تلخ پريد
    شاعري بود اگر يك غزل ناب نداشت

  15. #1940
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    [عشق تو بر دل من بار گرانيست و من بي تحمل شده از بار گرانت شده ام، آنقدر دلبر و دلدار و فريبا نشدي مکن اين فکر که مجنون زمانت شده ام، دو سه روزيست که رفتي و دلم آزاد است، آري آزاده ترين مرد جهانت شده ام، اشکم از ديده فرو ريخت و رسوايم کرد، حرف آخر...تو کجايي؟ نگرانت شده ام

  16. این کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •