تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 193 از 233 اولاول ... 93143183189190191192193194195196197203 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1,921 به 1,930 از 2330

نام تاپيک: بخشي زيبا از كتابي كه خوانده ام

  1. #1921
    کاربر فعال انجمن ادبیات dourtarin's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2009
    پست ها
    528

    پيش فرض

    جواب دادم:" به آرامیِ یک بره. او در رویای آرامی چشم از جهان فرو بست و ای کاش به همان آرامی در بهشت چشم بگشاید!"

    با خشونت فریاد زد:" امیدوارم در رنج و عذاب چشم باز کند! کاترین ارنشاو، ای کاش تا وقتی که من زنده ام آرام نگیری! تو گفتی که من تو را کشتم، خب، در این صورت دست از سر من بر ندار! همیشه با من باش، به هر شکل که دوست داری در بیا و مرا دیوانه کن! فقط مرا در این ظلمت رها نکن، این جا نمی توانم تو را پیدا کنم! تو می دانی که نمی توانم بدون عزیز دلم زندگی کنم! نمی توانم بدون روح و روانم زندگی کنم!"

    بلندی های بادگیر/ امیلی برونته
    Last edited by dourtarin; 23-04-2013 at 12:36.

  2. 8 کاربر از dourtarin بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #1922
    در آغاز فعالیت یه معلم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2013
    پست ها
    2

    پيش فرض

    ... چرا متقاعد کردن یک پرنده به این که آزاد است سخت ترین کار دنیاست؟



    جاناتان مرغ دریایی

  4. 13 کاربر از یه معلم بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #1923
    حـــــرفـه ای malkemid's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2005
    پست ها
    4,602

    پيش فرض

    کنار بار، یک طوطی توی قفس زرد و بزرگش بود. ده ها سال بعد، مجله ای را ورق می زدم که به آن دوران مربوط می شد. در صفحه آخرش، چشمم به تبلیغات رستوران ها افتاد. یکی شان توجهم را جلب کرد: بوستان پاشی و طوطی اش پپر. هر روز هفته باز است. این جمله ی به ظاهر بی معنا، قلبم را به تپش انداخت. یکی شب که خیلی احساس تنهایی می کردم، ترجیح دادم جلو بار و کنار بقیه بنشینم. احساس کردم دل خانم مدیر با دیدن کت خونی و پانسمان و لاغری ام، کباب شده. وقتی در مورد طوطی سوال کردم، گفت:
    -اگه بخواین می تونین یه جمله یادش بدین...
    کمی فکر کردم و تا آنجا که ممکن بود، شمرده شمرده گفتم:
    -من دنبال یه ماشین فیات سبز چمنی می گردم.
    شیوه تکرارش خلاصه تر و مفیدتر بود: "ماشین فیات سبز چمنی".
    بوستان پاسی دیگر وجود ندارد. تابستان گذشته، یک شب که با تاکسی از بلوار رد می شدم، به نظرم رسید جایش را به بانک داده. ولی طوطی ها خیلی عمر می کنند. شاید این یکی بعد از سی سال، توی محله دیگری و لابلای سر و صدای کافه دیگری، هنوز جمله ام را تکرار کند، بدون آنکه کسی معنایش را واقعا بفهمد یا گوش دهد. فقط طوطی ها هستند که به گذشته وفادار می مانند.

    تصادف شبانه -- پاتریک مودیانو

  6. 9 کاربر از malkemid بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #1924
    حـــــرفـه ای Arrowtic's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2009
    محل سكونت
    Westeros
    پست ها
    6,982

    پيش فرض

    آن پایین توی خیابان , باد پوستر پاره را پس و پیش می کرد و کلمه اینگسوس به تناوب پیدا و پنهان می شد . اینگسوس . اصول مقدس اینگسوس . زبان نوین , دوگانه باوری , ناپایداری گذشته . احساس می کرد در میان جنگل های کف دریا سرگردان اس و در دنیایی مهیب که خودش هیولای آن است , گم شده است .تنها بود . گذشته مرده بود . آینده غیر قابل تصور بود . چه گونه می شد اطمینان یافت که حداقل یکی از انسان های دور و برش طرف اوست ؟ و چه طور می شد دانست که سلطه حزب برای همیشه پایدار نخواهد ماند ؟ به جای جواب , چشمش به سه شعار روی دیوار سفید وزارت حقیقت افتاد :
    جنگ , صلح است .
    آزادی , بردگی است .
    نادانی , توانایی است .


    1984 - جورج اورول

  8. 9 کاربر از Arrowtic بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #1925
    پروفشنال Raـــــ Hـــــ Za's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2013
    پست ها
    551

    پيش فرض

    پدر گفت: با دو دسته نمی شود بحث کرد ، بی سواد و باسواد..

    سمفونی مردگان





  10. 13 کاربر از Raـــــ Hـــــ Za بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #1926
    حـــــرفـه ای M3HRD@D's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2007
    محل سكونت
    دالان ســـبز WEb►ByNvAyAn.BlOgFa.CoM
    پست ها
    3,446

    پيش فرض

    صبح های یکشنبه سکوئیلر از روی قطعه کاغذ درازی که با یکی از پاهای جلویش نگاه می داشت برای آنان می خواند که تولید مواد مختلف غذایی دویست درصد، سیصد درصد، و حتی پانصد درصد افزایش یافته است. حیوانات دلیلی نمی دیدید که گفته های او را باور نکنند. مخصوصاً که آنها دیگر به طور روشنشرایط زندگی قبل از انقلاب را به خاطر نداشتند. ولی بعضی روزها دلشان می خواست ارقام کمتری به خورد آنها می دادند و غذای بیشتر.


    مزرعه حیوانات / جورج اورول

  12. 11 کاربر از M3HRD@D بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #1927
    حـــــرفـه ای malkemid's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2005
    پست ها
    4,602

    پيش فرض

    - به سفر می روی؟ کجا؟
    - به کرت می روم. چرا می پرسی؟
    -مرا هم می بری؟
    -تو را چرا؟ تو را می خواهم چه کنم؟
    شانه بالا انداخت و با تنفر و تحقیر گفت:
    - همه اش که چرا چرا می کنی! یعنی آدم نمی تواند بدون گفتن "چرا" کاری بکند؟ نمی تواند همین طوری برای دل خودش کار بکند؟ خوب، مرا با خودت ببر دیگر!

    زوربای یونانی -- نیکوس کازانتزاکیس

  14. 8 کاربر از malkemid بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #1928
    کاربر فعال انجمن ادبیات dourtarin's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2009
    پست ها
    528

    پيش فرض

    موری گفت:

    "تضاد عمده ای در این کشور وجود دارد، نوعی سردرگمی، میان آن چه نیاز داریم و میان آن چه که می خواهیم. تو به غذا نیاز داری، اما دسر شکلاتی می خواهی. باید با خودت صادق باشی. تو نیازی به داشتن آخرین مدل اتومبیل اسپورت نداری. تو نیازی به داشتن خانه بزرگ تر نداری.

    " واقعیت امر این است که تو با داشتن آن چیزها راضی نخواهی شد. می دانی چه چیزی به تو رضایت واقعی می دهد؟"

    چه چیزی؟

    " سهیم شدن آن چه را که داری با دیگران."



    سه شنبه ها با موری/ میچ آلبوم


  16. 6 کاربر از dourtarin بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #1929
    حـــــرفـه ای malkemid's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2005
    پست ها
    4,602

    پيش فرض

    - این اواخر در یک معدن کار می کردم. ولی ناگهان شیطان در کارم دخالت کرد. شنبه گذشته طرفهای عصر که من کمی کله ام گرم بود، کارفرما را که آن روز به بازرسی کارگاه آمده بود گرفتم و کتک سیری زدم.
    - کتکش زدی؟ چرا؟ مگر با تو چه کرده بود؟
    - با من؟ هیچ! باور کن که هیچ کاری با من نکرده بود. حتی بار اول بود که مردک را می دیدم. بیچاره بین ما سیگار هم توزیع کرده بود...
    - خوب، پس چرا؟
    - اه! باز که تو همه اش چرا چرا می کنی! بابا، همینطوری به سرم زد دیگر!

    زوربای یونانی -- نیکوس کازانتزاکیس

    پی نوشت: یواش یواش داره از این زوربا خوشم میاد

  18. 7 کاربر از malkemid بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #1930
    حـــــرفـه ای M3HRD@D's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2007
    محل سكونت
    دالان ســـبز WEb►ByNvAyAn.BlOgFa.CoM
    پست ها
    3,446

    پيش فرض

    همیشه خوکها تصمیم می گرفتند، سایر حیوانات هرگز نمی توانستند تصمیمی اتخاذ کنند ولی رای دادن را یاد گرفته بودند.


    مزرعه حیوانات / جورج اورول

  20. 6 کاربر از M3HRD@D بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •