پس از مناجاتهاي مشابه هر شبم
كه بيشتر حول و حوش تو مي چرخد
دلم نمي آيد بگويم شب بخير
ساعتي منتظر مي مانم
و از همان راه دور مي گويم صبح بخير
و تو بيدار مي شوي آنجا
بي آنكه شنيده باشي
پس از مناجاتهاي مشابه هر شبم
كه بيشتر حول و حوش تو مي چرخد
دلم نمي آيد بگويم شب بخير
ساعتي منتظر مي مانم
و از همان راه دور مي گويم صبح بخير
و تو بيدار مي شوي آنجا
بي آنكه شنيده باشي
یادمان باشد خاطرمان اگر تنها ماند
خاطره هامان ارزان نفروشيم
كه به طمع تجربه اي نو
بر باد خواهد رفت همه خاطره هاي خوب
بزن نی زن دلم دریای خونه
همه دنیا به چشمم واژگونه
رها کن در رگانم شور هستی
که در سینه غمم از حد فزونه
هر كه با من همره و پيمانه شد
عاقبت شيدا دل و ديوانه شد
در شيلي ديگر دير است!
فرهنگ ِ ردّ وُ پي ي خط ِ آهن ! ؛
فرشتگان اند كه كه به شيپورها ـ غرقه ي غروب ـ
ديگر دير است را ميان ِ
تونلي كبود
مي نوازند .
تكه زمين ميان ِ دو تخاصم
كه اخر ، كار ِ خودش را كرد.
در آرزويت گشته دلم زار وناتوان
آوخ كهآرزوي من آسان نميرسد
کاش گفته بودم...
کاش گفته بودم تو روزی بتی بودی
که قلبم ستایشت می کرد
دریغ از گوشه چشمی
که همان، بت شکنم کرد
وامروز...
بخشایش عذرم
مفهومی بی رنگ است
گمشده در اعماق تاریک قلبم...
مسیح صبح به عطر نفس ز راه رسید
به مژده گفت که: مرگ شب سیاه رسید
صفیر مرغ برآمد، ملک ندا در داد
که: لحظه لحظه ی آمرزش گناه رسید
دریاي تپش آهنگ نور
سايه ميزد خنده تاريك او
خیلی دوست دارم پا به پا مشاعره کنم..حیف که یه کم سرم شلوغه
دیوونه خرابم می کنی چرا مثل قدیما خون نمیشی
سر به صحرا میزاری منو تنها میزاری
لاله ی باغ کدوم کوچه ای چرا بین گلها پنهون نمیشی
چرا بین گلها پنهون نمیشی ......
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)