یه چیزی بگم؟؟؟
چطوره تا حد ممکن اسم شاعرا رو هم بذارین
خوبه نه؟؟؟
خودم آغازگر این کار میشم
شعر بالا از شهید خلق مردم
خسرو گسرخی بود
البته یه قسمتی از شعر بود
یه چیزی بگم؟؟؟
چطوره تا حد ممکن اسم شاعرا رو هم بذارین
خوبه نه؟؟؟
خودم آغازگر این کار میشم
شعر بالا از شهید خلق مردم
خسرو گسرخی بود
البته یه قسمتی از شعر بود
دور گردون گر دو روزي بر مراد ما نرفت
دائما يكسان نباشد حال دوران غم مخور
روز ها شب ها شدند
پشت دیوار اطاقی تنگ و تاریک
برایت مینوازم زندگی را
در شباهنگام تنهایی ...
که لبهایت دوباره بار لبخندی بگیرد
همه ساز زندگی را
برایت کوک کردم
ولی حالا چه شد
دائم چنین ساز مخالف میزنی؟ جانم.
ما صداي گريه مان به آسمان رسيد
از خدا چرا صدا نمی رسد
بگذريم ازين ترانه هاي درد
بگذريم ازين فسانه هاي تلخ
بگذر از من اي ستاره شب گذشت
قصه سياه مردم زمين
بسته راه خواب ناز تو
ميگريزد از فغان سرد من
گوش از ترانه بي نياز تو
شب خوش
حالی مان نشد که حماليم
هی گفتند اما
نفهميديم که سياهی آخرين رنگ نيست
و پستی از دوستی شروع می شود
تازه گاهی چشمهايی که رئال نيستند
روی صندلی ايده آل می نشينند
و بعضی وقتها شعر از پله ها بالا می رود
واز ارابه های چرخ و فلک پائين می آيد
تا نگاهها بدانند که حرف و برف يکی است
تقدیر من از عشق همین است که بود
قلب شکسته است و لبهای کبود
در بند نقشهای سرابی و غافلی
برگرد ... این لبان من این جام بوسه ها
از دام بوسه راه گریزی اگر که بود
ما خود نمی شدیم چنین رام بوسه ها !
آشوب تابستان عشقی ناگهانی
سینه ام
منزلگه اندوه و درد و بدگمانی
کاش چون پاییز بودم ... کاش چون پایز بودم
چه تاپیک رمانتیکی ادم غرق در گل و لای احساسات میشه ....
درکل این جور تاپیکا با مزاج من نمیسازه ...
اما جاداره از همه ی زحمتکشا بابتش تشکر کنم !
موفق باشین
دولت از مرغ همايون طلب و سايه ي او
زان كه با زاغ و زغن شهپر دولت نبود
هم اکنون 2 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 2 مهمان)