تو را اینجا به صد ها رنگ میجویند
تو را با حیله و نیرنگ میجویند
تو را با نیزه ها در جنگ میجویند
تو را اینجا به گرد سنگ میجویند
تو را اینجا به صد ها رنگ میجویند
تو را با حیله و نیرنگ میجویند
تو را با نیزه ها در جنگ میجویند
تو را اینجا به گرد سنگ میجویند
در پرده اسرار کسی را ره نیست
زین تعبیه جان هیچکس اگه نیست
جز در دل خاک هیچ منزلگه نیست
می خور که چنین فسانه ها کوته نیست
تا کي از صومعه، خمار کجاست
خرقه بفکندم، زنار کجاست
سيرم از زرق فروشي و نفاق
عاشقي، محرم اسرار کجاست
تو را ساقی جان گوید برای ننگ و نامی را
فرومگذار در مجلس چنین اشگرف جامی را
ائتمه ییب نه آی،نه اولدوز،نه گؤنش،دؤنیانی آغ
بیر ییغین اینسان سؤمؤیی ائتدی بو زیندانی آغ
سینه دن اوخ تک چیخار آهلار، فقط یوخ رنگی هئچ
وای او صییادا اولار دائیم اوخو،قوربانی آغ
صائب تبریزی
غم زمانه که هیچش کران نمیبینم
دواش جز می چون ارغوان نمیبینم
به ترک خدمت پیر مغان نخواهم گفت
چرا که مصلحت خود در آن نمیبینم
ز آفتاب قدح ارتفاع عیش بگیر
چرا که طالع وقت آن چنان نمیبینم
نشان اهل خدا عاشقیست با خود دار
که در مشایخ شهر این نشان نمیبینم
حافظ
منم که گوشه ی میخانه خانقاه من است
دعای پیر مغان ورد صبحگاه من است
گرم ترانه چنگ صبوح نیست چه باک
نوای من به سحر اه عذر خواه من است
ز پادشاه و گدا فارغم به حمدالله
گدای خاک در دوست پادشاه من است
غرض ز مسجد و میخانه ام وصال شماست
جز این خیال ندارم خدا گواه من است
حافظ
--------------------
چقدر این بیت اخر دوست دارم
تا شدم حلقه به گوش در ميخانه عشق * هر دم آيد غمي از نو به مبارک بادم
مي خورد خون دلم مردمک ديده سزاست * که چرا دل به جگرگوشه مردم دادم
حافظ
ما در پیاله عکس رخ یار دیدهایم
ای بیخبر ز لذت شرب مدام ما
هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما
حافظ
اگر ان ترک شیرازی به دست ارد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
بده ساقی می باقی که در جنت نخواهی یافت
کنار اب رکن اباد و گلگشت مصلا را
یعنی بگم از کیه؟باشه تست هوش
![]()
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)