یک عمر خسته منتظر دیدن کسی
بیدارم آه... ،فرصت خوابم نمی دهید
لب تشنه تا جهنم عصیان شتافتم
حتا امید کذب سرابم نمی دهید
بیگانه نیستید اگر دشمن منید ، ...!!
نشنیده اید ، یا که جوابم نمی دهید
یک عمر خسته منتظر دیدن کسی
بیدارم آه... ،فرصت خوابم نمی دهید
لب تشنه تا جهنم عصیان شتافتم
حتا امید کذب سرابم نمی دهید
بیگانه نیستید اگر دشمن منید ، ...!!
نشنیده اید ، یا که جوابم نمی دهید
دگر ره گفت بعد از زندگانی
بیاد آرم حدیث این جهانی
جوابش داد پیر دانش آموز
که ای روشن چراغ عالمافروز
تو آن نوری که پیش از صحبت
خاک ولایت داشتی بر بام افلاک
ز تو گر باز پرسند آن نشانها
نیاری هیچ حرفی یاد از آنها
چو روزی بگذری زین محنتآباد
از آن ترسم کز این هم ناوری یاد
کسی کو یاد نارد قصه دوش
تواند کردن امشب را فراموش
به جان خواجه و حق قدیم و عهد درست
که مونس دم صبحم دعای دولت توست
سرشک من که ز طوفان نوح دست برد
ز لوح سینه نیارست نقش مهر تو شست
بکن معاملهای وین دل شکسته بخر
که با شکستگی ارزد به صد هزار درست
زبان مور به آصف دراز گشت و رواست
که خواجه خاتم جم یاوه کرد و بازنجست
دلا طمع مبر از لطف بینهایت دوست
چو لاف عشق زدی سر بباز چابک و چست
به صدق کوش که خورشید زاید از نفست
که از دروغ سیه روی گشت صبح نخست
شدم ز دست تو شیدای کوه و دشت و هنوز
نمیکنی به ترحم نطاق سلسله سست
مرنج حافظ و از دلبران حفاظ مجوی
گناه باغ چه باشد چو این گیاه نرست
...
..تکیه داده ام به باد
روی ریسمان آسمان ایستاده ام..
بر لب دو پرتگاه ناگهان....
ناگهانی از صدا..
ناگهانی از سکوت...
زیرپای من دهان درهءسقوط باز مانده است..
ناگزیر
با صدایی از سکوت
تا همیشه...
روی برزخ دو پرتگاه
راه می روم..
سرنوشت من ..سرودن است!
چرا ..
...
تو بودي آسمان با ستاره هايش
تو بودي درختي با پرنده هايش
رفتي آسمان آبي خانمان پر زد
رفتي پروانه هاي گلهايمان پر زد
لحظه لحظه ديدم گلها پر پر شدن
خاطرات را ديدم كه پر پر شدن
ندانم رسم ياري بي وفا ياري كه من دارم
دلم كوشد دلازاري كه من دارم
وگر دل را به خداي رهانم از گرفتاري
دلازاري دگر جويد دل زاري كه من دارم
می نالم از دلی که به خون غرقه گشته است
این شعر غیر رنجش یارم به من چه داد
این درد را چگونه توانم نهان کنم
آندم که قلبم از تو بسختی رمیده است
این شعر ها که روح ترا رنج داده است
فریادهای یک دل محنت کشیده است
تا تواني دلــــي بدست آور
دل شكستن هنر نميباشد
----------
شرمنده شعرم نميومد
و تشكر از بچه هايي كه بابت اون آمار تشكر كردند
موفق باشيد
![]()
امشب آن حسرت دیرینه من
در بر دوست به سر می اید
در فروبند و بگو خانه تهی است
زین سپس هر که به در می اید
شانه کو تا که سر و زلفم را
در هم و وحشی و زیبا سازم
باید از تازگی و نرمی و لطف
گونه را چون گل رویا سازم
ميازار موري كه دانه كش است
كه جان دارد و جان شيرين خوش است
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)