من سراپا خستگی را باز معنا می کنم
دارم از دیوانگی راز ِ تو افشا می کنم
من عبور ِ زجه های غربتِ تنهاییم
بعدِ تو دائم برای مرگ لالا می کنم
من غرور ِ شاخه های خشکِ این آبادیم
شاخه های خشک را این بار رسوا می کنم
چون طنین آرزویم در خیالِ آشتی
مثل پروانه سر ِ یک عشق دعوا می کنم
تو بیا، من را از این تنهایی و غفلت بگیر
ماه مرداد است و من احساس ِ سرما می کنم



جواب بصورت نقل قول

