تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دانلود فیلم جدید
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام
ماهان سرور
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 190 از 640 اولاول ... 90140180186187188189190191192193194200240290 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1,891 به 1,900 از 6393

نام تاپيک: اشعار سکوت، تنهایی و مرگ

  1. #1891
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    من سراپا خستگی را باز معنا می کنم
    دارم از دیوانگی راز ِ تو افشا می کنم


    من عبور ِ زجه های غربتِ تنهاییم
    بعدِ تو دائم برای مرگ لالا می کنم


    من غرور ِ شاخه های خشکِ این آبادیم
    شاخه های خشک را این بار رسوا می کنم


    چون طنین آرزویم در خیالِ آشتی
    مثل پروانه سر ِ یک عشق دعوا می کنم


    تو بیا، من را از این تنهایی و غفلت بگیر

    ماه مرداد است و من احساس ِ سرما می کنم

  2. این کاربر از دل تنگم بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #1892
    پروفشنال vahide's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    پست ها
    628

    پيش فرض

    صبح
    ====

    از کنار گورستان گذشتیم
    آن‌جا همه بودند
    هم فاتحین
    هم شکست‌خوردگان

    در تاریکی
    نمی‌توانستند ببینند
    چه کسی
    فاتح شد

  4. این کاربر از vahide بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  5. #1893
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    اشک می ریزم و

    نمی فهمم

    برای کدام یک

    از غصه هایم

  6. 3 کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #1894
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    می خواهی

    گریه کنی

    بی چرایی

    غم انگیز ترین ماجرای شعر

    اینجاست….

  8. 4 کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #1895
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    بر کف دستم

    دانه ای که نباشد

    تو هم پر می کشی

    گنجشکک

  10. 2 کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #1896
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    مرگ

    خبر که نمی کند

    یک روز می بینی

    نیامدم

    یعنی که نیستم

  12. این کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  13. #1897
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    بیهوده تلاش می کنی من بشوی

    کو تا تو حلب قراضه، آهن بشوی

    تهدید نکن که دشمنم خواهی شد

    تو دوست نبوده ای که دشمن بشوی

  14. 2 کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #1898
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    شعر من از عذاب تو، گزند تازيـانه شد
    ضجه ي مغرور تنم، ترنم ترانــــــــه شد

    حماسه ي زوال من، در شب تلخ گم شـدن
    ضيافت خواب تو را، قصه ي عاشقانه شد

    براي رند دربه در، اين من عـــــاشق سفر
    واي كه بي كراني حصـــــــار تو كرانه شد

    واي كه درعزاي عشق، كشته شد آشناي عشق

    واي كه نعره هاي عشق، كشته شد آشناي عشق
    واي كه نعره هاي عشق، زمزمه ي شبانه شد

    اي تكيه گاه تو تنم ، سنـــــــــگر قلب تو منم
    واي كه نيزه ي تو را، سينه ي من نشانه شد

    درخت پير تن من‌، دوبــــــاره سبز مي شود
    كه زخم هر شكست من،حضور يك جوانه شد

    واي كه درحضور شب،دربزم سوت وكور شب
    شب كور وحشـــــت تو را، قلب من آشيانه شد

    واي كه آبروي تـــــــــو، مرد انالحق گوي تو
    بر آستان كوي تو، جــــــــان داد و جاودانه شد

    من همه زاري منم، زخمــــــــي زخمه ي تنم
    براي هاي هاي من، زخمـــــه ي تو بهانه شد

    درخت پير تن من، دوباره سبز مي شــــــود
    هر چه تبر زدي مرا، زخم نشد، جوانـــه شد



    ایرج جنتی عطایی

  16. #1899
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    وقتي سرم براي خطر درد مي‌کند
    حتا غزل مرا زخودش طرد مي‌کند


    من نيز آتش دلم اي مهربان من
    دم‌سردي تو گاه مرا سرد مي‌کند


    حواي من ! بخند که لبخند با دلم
    کاري که سيب با پدرم کرد، مي‌کند


    گفتي که مرد باش! رهاکن مرا! برو!
    اين کار را نه‌مرد که نامرد مي‌کند


    باورکن اي ستاره‌ي من رفتنت مرا
    در کوچه‌هاي خاطره شب‌گرد مي‌کند


    تنها نه تيشه با سر فرهاد آشناست
    من هم سرم براي خطر درد مي‌کند

  17. این کاربر از دل تنگم بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  18. #1900
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض


    اینک فقط در رویاست


    که میشود بوسه بر دستان تو زد ...


    و من سخن میگویم ، کار میکنم


    همانم که بودم ، سیگار میکشم ، هراس میورزم ...


    و چگونه این شبها را دوام می آورم ؟...


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •