اعتراف میکنم که کمی تا قسمتی ابری حدستون درست بود.فقط من نفر چهارم رو نشناختم!!!!![]()
اعتراف میکنم که کمی تا قسمتی ابری حدستون درست بود.فقط من نفر چهارم رو نشناختم!!!!![]()
اعتراف میکنم ..
زمانی که کاربر عادی بودم خیلی دوست داشتم توی انجمن ادبیات فعالیت کنم. اون بخش کلا بر پایه سرچ بود ولی با نحوه سرچ کردن آشنایی نداشتم و خیلی وقت ها پست هام تکراری میشد و از این بابت ناراحت بودم.
یادمه یه "جمله" رو توی قسمت سرچ انجمن قرار میدادم و همیشه با پیغام نتیجه ای یافت نشد مواجه میشدم.
پرس و جو هم کردم از چند نفر یا بلد نبودند یا خودشون اونقدر وارد نبودن که راهنمایی کنند و از مسئولین بخش هم میپرسیدم سرچ انجمن خرابه میگفتند مشکل داره و دقیق نیست.
بعدا خودم رفتم انقدر حالت های مختلفش رو امتحان کردم که کار کردن باهاش رو یاد گرفتم. بخاطر همون دلخوری که یه زمان خودم از این بابت داشتم وقتی ناظر شدم نحوه سرچ کردن رو توی تاپیک ها توضیح دادم و زمانی که دستیار ادمین شدم سرچ رو بصورت کامل آموزش دادم.
اعتراف میکنم این شباهت ها مال سن نیست.
من و حسین و اروچی که اصلا نمیشناسمش و بن شده هر سه در یک بازی متخصص بودیم و به همین دلیل من و حسین در این فروم عضو شدیم. هیچ دوستی بیرون از انجمن هم نداریم.
اصن من به خون حسین تشنه ام ( الکی مثلا برای جلوگیری از چشم زخم، ما اصن انقد باهم بدیم)
اعتراف میکنم بابا من اصلا اروچی رو نمیشناسم.
اعتراف میکنم دوستان اروچی رو باoroch x اشتباه گرفتید.
اعتراف میکنم من اصلا به خون علی تشنه نیستممن کاملا صلح طلب هستم.
Last edited by hossein blak; 01-04-2015 at 21:48.
آقا امروز صبح در خواب ناز بودیم که ناگهان صدامون کردند پاشو میخایم بریم 13 بدر، و بنده در برابر رفتن مقاومت کردم لختی.
اعتراف میکنم که دارم کلافه میشم تو خونه تنهایی و طوری وانمود میکنم که انگاری خیلی هم خوبه همه چیز![]()
Last edited by A M ! N; 02-04-2015 at 12:55.
اعتراف میکنم امروز قبل از 13 بدر میخواستم بپیچونم و نرم. کی حال داشت ساعت 5 اماده بشه؟ولی نشد بپیچونم. اما خیلی خیلی خوش گذشت. بهترین روزم بود. مخصوصا اینکه کنار لونه عقاب طلایی نشسته بودیم.
پ . ن : عقاب طلایی در حال انقراض هست قیمتش حدود 100 میلیونه . تازه اینا دو تا عقاب بودن با بچه هاشونما امروز می تونستیم ثروتمند بشیم
ولی اعتراف میکنم بابام نذاشت گفت دل یه جوندار خدا رو به لرزه نندازید که خدا دلتون رو می لرزونه
![]()
اعتراف می کنم بهترین پدر دنیا رو دارم
محتوای مخفی: ...
اعتراف میکنم شاید خاطرات گذشته رو زیررو کنم کمی مشوش بشم اما همه ی کسایی که ازشون دلگیر بودم رو بخشیدم
اعتراف میکنم راه من از گذشته هام جدا شده و هیچ برگشتی هم هیچ زمان به گذشته ها نخواهم کرد
اعتراف میکنم از بحث حدااقل این روزها با کسی ناراحت نیستم فکرنکنم جایی هم کم آورده باشم اما از خودم ناراحتم که گاهی بی سیاستی میکنم و سنجیده عمل نمیکنم
اعتراف میکنم دیگران رو برای تغییر خط مشی که انتخاب کردند هرگز سرزنش نخواهم کرد هرکسی در زندگی حق انتخاب داره و منم چون خط رفتاریم متفاوته نمیخوام زیاد باهاشون صمیمی باشم
ولی در عین حال از نظرات مفید و کاربردیشون که به رشد فکریم کمک میکنه استفاده خواهم کرد
اعتراف میکنم دیگه هیچ رفتنی نیست من همینم و در خود مانده ام و در خود اوج میگیرم و هرشخصی به هرجا میره چه ارش چه فرش سفرش خوش و براش آرزوی موفقیت دارم...
اعتراف میکنم تنهایی برای من بهتره تا محبت دروغین اشخاص نه اس ام اس تبریک مناسبت ها رو نیاز دارم نه همصحبتی و دردل با افرادی که مجازین و از اهداف من فرسنگ ها فاصله دارن
اعتراف میکنم من قوی هستم ولی گریه نکردنم دلیل برآسون گذشتنم از گذشته ها نیست روزی که داداشم مرد تا ماهها یه قطره اشک هم نریختم ولی در چند روز بعد از مرگش ده کیلو لاغر شدم
اعتراف میکنم باید از خیلی ها به خاطر لطف هایی که برام کردند تنهاییهایی که پر کردند خب حتی با دروغ و ریا تشکر کنم اما ازشون میخوام لطف هاشون رو برای خودشون خرج کنند و برن پی زندگیشون و فقط امیدوارم هیچ زمان گرفتار محبت پر از ریا کسی نشین ...
اعتراف میکنم هنوز به خدا اعتماد دارم وفکر میکنم خدا در قلب منه اگر من خودمو ببخشم خدا منو بخشیده اگه من بخوام خدا برام میخواد و هرچه ایمان بیشتر و محکم تر باشه یعنی ارده ام ستبر تر و خواسته محقق تره خلاصه اینکه این نیروی درونی اعتمادبنفسه خودمه
اعتراف میکنم من هرقدر از لحاظ منطقی سنجیدم نتونستم باورهات رو بپذیرم و به چشمم مغالطه ای بیش نیومد شاید اشتباه کنم و علمم کم باشه اما باورهات هرچه هستند مال خودت، باورهای من زمانی تغییر خواهند کرد که به علم لازم برای تغییر برسم
اعتراف میکنم راه سختی در پیش دارم و امیدوارم از این یه کم کمتر از یه دهه زندگیم کمال استفاده رو ببرم
94/1/14
Last edited by shi.irani; 03-04-2015 at 06:28.
اعتراف میکنم همیشه فکر میکنم تو امتحانا گندیدم(استعاره از گند زدن)بعدش که نمره هارو میخونن اصا یه احساس شعفی میکنم که نگو......
اعتراف می کنم که با تمام اوضاع مالی خوب پدرم،هیچ احساس خوشبختی از نوع روحی و مالی نمی کنم
اعتراف می کنم که چندین بار خواستم اتقیا ( atghia ) یا همون ستاره خانم رو عمدی عتیقه ( atighe ) صدا کنم![]()
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)