من نوشتم : ازدنیا
اون نوشته : بی رحمه
من نوشتم : از قسمت
اون نوشته : سرگرمه
من نوشتم ازدردم ازشبای بی خوابی
اون نوشت ازعشقو لحظه های بی تابی
من نوشتم از تقدیرخیلی وقته مایوسم
اون نوشته اشکاتودونه دونه میبوسم
من نوشتم ازغصه ترشدم مث بارون
اون نوشته صبرت کو؟صبر لیلی و مجنون
من نوشتم ازترسم ازوفا که کمیابه
اون نوشته ازدوریم شب با گریه میخوابه
من نوشتم ازپاییزاز یه عصررویایی
اون نوشته حاضرباش توعروس زیبایی
من نوشتم ازعشقت شهر قصه میسازم
اون نوشته گرمم کن تو الهه نازم
من نوشتم ازدوریت برگ خاطرم زرده
اون نوشته همخونت این روزاس که برگرده
من نوشتم از حالم از موهای آشفته
اون نوشته که قلبش قصمو براش گفته
من نوشتم ازحرفایی که تحملش سخته
اون نوشته که با صبرعاشقانه خوشبخته
من نوشتم ازاین شهرازغم اش که پررنگه
اون نوشته ازدوریم بدجوری دلش تنگه
من نوشتم ازابرا ازاونکه اون بالاهاست
اون نوشته مثل ما خیلی ازآدما تنهاند
من نوشتم ازعشقم که براش نهایت نیست
اون نوشته که بشمار مختصر فقط تا بیست
من شمردمو اون داشت به لبام نگاه میکرد
پشت پنجره آروم داشت منو صدا می کرد
حرفامون یه جورایست با جوابای ساده
خوش به حال اون که زود نامشوجواب داده
گرد خستگی ها رو از رو گونه هاش چیدم
گریه هامو بوسید ومن گونه هاشو بوسیدم
زیر سایه این شوق من نوشتمو اون خوند
من شکفتمو اون گفت من نشستمو اون موند
زندگی یه یازی بود ما هم یه مهره از شطرنج