تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 19 از 58 اولاول ... 915161718192021222329 ... آخرآخر
نمايش نتايج 181 به 190 از 575

نام تاپيک: داستانهای مینیمالیستی

  1. #181
    آخر فروم باز omid.k's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    محل سكونت
    Basin city
    پست ها
    2,500

    پيش فرض

    سـانـس آخـر زنـدگـی!

    ● ای کاش این صحنه را جور دیگری بازی کرده بودم
    چه کوتاه است! عمر را می‌گویم. ‌١٠ سال اول زندگیتان را مثل دور تند یک فیلم سیاه و سفید قدیمی‌ از نظر بگذرانید و بعد فرض کنید این فیلم چیزی حدود هفت بار ادامه یابد. اما هر بار، یک دوره جدید...
    این فیلم ملودرام شاعرانه عاشقانه رمانتیک واقعگرایانه حادثه‌ای کمدی تراژیک و گاه ابلهانه چیزی حدود ‌٧ بار ادامه یابد. هرچه به پایان این فیلم نزدیک‌تر می‌شویم، بیشتر احساس غبن می‌کنیم: "ای کاش این صحنه را جور دیگری بازی کرده بودم"، "ای کاش این فصل از فیلم کمی ‌طولانی‌تر بود"، " ای کاش لوکیشین این فصل تغییر می‌کرد"، " ای کاش این نما، این قدر ابلهانه نبود"، " چرا اینجا دارم این قدر الکی می‌خندم؟"و...
    اما دیگر فرصتی نیست. دیگر کم کم فیلم دارد به انتهای خود می‌رسد. باید از صندلی برخیزم. باید سالن را ترک کنم...!

  2. 9 کاربر از omid.k بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #182
    حـــــرفـه ای mehrdad21's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    محل سكونت
    tehran
    پست ها
    2,312

    پيش فرض

    تنهایی

    بچه ها هر کدام توی شهری بودند. فرصت دیدار مادر دست نمی داد.مادر گاهی زنگ می زد تا بگوید حالش خوب است. کم کم فاصلۀ تلفن ها زیاد شد. بچه ها حال همدیگر را هم نمی پرسیدند.پیرزن نمی توانست برای پرداخت قبض تلفن و قبض های دیگر از خانه بیرون برود.جان باغبان ملک مجاور خریدهای پیرزن را انجام می داد.جان در تصادف اتومبیل جان باخت. برق و تلفن پیرزن قطع شد.همیشه می ترسید در تنهایی بمیرد.اگر گربه ها نبودند،کسی نمی فهمید پیرزن مرده.

  4. 6 کاربر از mehrdad21 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #183
    حـــــرفـه ای mehrdad21's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    محل سكونت
    tehran
    پست ها
    2,312

    پيش فرض

    بخت

    مراسم تدفین بلافاصله پس از ماه عسل برگزار شد. داماد نود سال داشت.

  6. 5 کاربر از mehrdad21 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #184
    پروفشنال nil2008's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2008
    محل سكونت
    PARADISE
    پست ها
    766

    پيش فرض

    پورنا که یکی از پیروان بودا بود،روزی احساس کرد که بایدپیام استادش را در میان قومی وحشی و خشن منتشر کند.بسیاری از دوستانش این کار را خطر ناک میدانستند،اما پورنا مصمم بود.او ایمانی راسخ داشت و قلبش از مهربانی وعشق به همه ی افرادبشر لبریز بود.
    پورنا نزد استادش رفت تا برای این سفر متبرک شود.بودابه او گفت:"مردم آن قوم خشن هستند،آنها به یکدیگر حمله میکنند.اگر به تو خشمناک شوند ،تو چه میکنی؟"
    :"استاد،خواهم دانست که با من مهربانند ،زیرا که مرا با سنگ وچوب نزدند."
    :"واگر تورا با سنگ و چوب بزنند؟"
    :"در آنصورت با من دوست هستند ،زیراکه مرانکشتند."
    :"واگر تو راکشتند؟"
    :"حتی اگر مرابکشند،خواهم دانست که با من مهربانند،زیرا مرا از زندان این جسم فانی و خاکی رهایی بخشیدند..."
    بودا که از پاسخ ها خرسند شده بود،او را متبرک کرده و گفت:"پورنا ،تو از نعمت ملایمت وشکیبایی فراوان برخورداری.برودر میان آن قوم زندگی کن و به آنان نشان بده که چگونه مانند تو آزاده باشند."
    به نقل از کتاب<<با خالق هستی>>

  8. 2 کاربر از nil2008 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #185
    حـــــرفـه ای mehrdad21's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    محل سكونت
    tehran
    پست ها
    2,312

    پيش فرض

    از خود گذشتن

    آن قدر خاطرش را می خواست که حاضر بود هر کاری برایش بکند.برایش دزدی می کرد که کرد.برایش آدم می کشت که کشت. برایش می مرد.قرار بود فردا صبح ساعت پنج با صندلی الکتریکی اعدامش کنند.
    اما او کجا بود؟

  10. 8 کاربر از mehrdad21 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #186
    حـــــرفـه ای mehrdad21's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    محل سكونت
    tehran
    پست ها
    2,312

    پيش فرض

    پرومته در تبعید

    پرومته آتش را از خدایان دزدید و به سرزمین آدمیان آورد.خدایان هم خدمتش رسیدند.پیش از آنکه آتش در زمین پا بگیرد، بارانی زد و آتش خاموش شد.پرومته را به زنجیر کشیدند. گاهی که فرصتی دست می داد، روی پوست آهو فرمول تهیه آتش را نوشت. اما نتوانست فرمول را به دست بشر برساند.
    بشر خودش آتش را کشف کرد و برای آن که به سرنوشت پرومته دچار نشود، آن را به گردن پرومته انداخت.

  12. 4 کاربر از mehrdad21 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #187
    آخر فروم باز Ghost Dog's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    محل سكونت
    South Park
    پست ها
    1,753

    پيش فرض Double indemnity

    زمانی که کودک بود در میان تمام بچه های محله سرمایه دار ترین بود! چون برای مردان شکاک جاسوسی می کرد، همسرانشان را می پایید خانه آنها را دید می زد و پول خوبی می گرفت. زمانی که کودک بود خوب می خوابید تا لنگ ظهر، وای به حال زنی که ماهانه او را نمی داد.
    چه وفادار چه خیانتکار!

  14. 8 کاربر از Ghost Dog بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #188
    حـــــرفـه ای mehrdad21's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    محل سكونت
    tehran
    پست ها
    2,312

    پيش فرض

    ملاقاتی
    سرباز از برج دیده بانی نگاه می کرد و عکاس را می دید که بی خیال پیش می آمد.سه پایه اش را به دوش می کشید.هیچ توجهی به تابلوی منطقه نظامی-عکاسی ممنوع نکرد.هوا سرد بود و حوصله نداشت از دکل پایین بیاید.مگسک را تنظیم کرد و یک لحظه نفس در سینه اش حبس شد.تلفن که زنگ زد، تیرش خطا رفت.

    - جک خواهرت از مینه سوتا آمده بود تو را ببیند.همان که می گفتی عکاس روزنامه است.فرستادمش سر پستت که غافلگیر شوی.

  16. 10 کاربر از mehrdad21 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #189
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    گروهبان که از خواهر و مادر بچه بازجویی می‌کرد، سروان دست بچه را گرفت و با خود به اتاق دیگر برد.

    گفت: بابات کجاست؟

    بچه زیرلب گفت: رفته آسمان.

    سروان با تعجب پرسید: چی؟ مرده؟

    بچه گفت: نه. هر شب از آسمان پایین می‌آید، با ما شام می‌خورد.

    سروان چشم گرداند و درِِ کوچکی را در سقف دید

  18. 7 کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #190
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    گفت ديگه هرگز بر نمي‌گردم... راه خودش و گرفت و رفت... تا مي‌تونست دور شد... غافل از اين‌که کره زمين گرد بود...

  20. 6 کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •