عشق، قانون نمی شناسد و دوست داشتن، اوج احترام به مجموعه ای از قوانين عاطفی است. عشق، معيارها را بهم می ريزد و دوست داشتن برپايه ی معيارها بنا مي شود. عشق، ويران کردن خويشتن است و دوست داشتن ساختنی عظيم. عشق فوران می کند چون آتشفشان و سرازير ميشود چون آبشاری عظيم و دوست داشتن جاری ميشود چون رودخانه ای بر بستری با شيب نرم. عشق ناگهان وناخواسته شعله ميکشد و دوست داشتن از شناختن وخواستن سرچشمه می گيرد. عشق دق الباب نميکند، مودب نيست، حرف شنو نيست، درس خوانده نيست، درويش نيست. سربزير نيست ،مطيع نيست، عشق ديوار را باور نمي کند، کوه را باور نمي کند، گرداب را باور نمي کند، مرگ را حتی باور ندارد.