تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 19 از 37 اولاول ... 915161718192021222329 ... آخرآخر
نمايش نتايج 181 به 190 از 362

نام تاپيک: هایکو

  1. #181
    پروفشنال malakeyetanhaye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    in my mind
    پست ها
    804

    پيش فرض

    یك دنیا غم و درد
    گلها می شكفند
    حتی در آن هنگام


    پروانه
    بی پرواست
    شمع ها خاموش


    افتادن ِ سیب ِ وحشی
    سکوت ِ دریاچه را
    می­شکند

  2. 2 کاربر از malakeyetanhaye بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #182
    پروفشنال zooey's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2008
    محل سكونت
    Tehran
    پست ها
    879

    پيش فرض

    صدایی می کند
    می درخشد
    و خاموش می شود.

    (هوکورو)

  4. 2 کاربر از zooey بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #183
    پروفشنال zooey's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2008
    محل سكونت
    Tehran
    پست ها
    879

    پيش فرض

    روزی مه آلود ،
    اسبان
    در خلنگزار با هم در سخن اند....

  6. این کاربر از zooey بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #184
    پروفشنال zooey's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2008
    محل سكونت
    Tehran
    پست ها
    879

    پيش فرض

    آنجا که مگسان هستند،
    انسان ها هستند،
    بوداها هستند.

  8. این کاربر از zooey بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  9. #185
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض هايكو با لحن ايراني

    كتاب رنگ‌ها و سايه‌ها ‌سومين مجموعه شعر مهدي مظفري ساوجي است كه از بين سروده‌هاي سال 1381 تا 1386 انتخاب شده است.

    بد نيست بدانيد مهدي مظفري ساوجي چند سالي است كه ضمن پايتخت‌نشيني با شعرهاي رنگي‌اش روزگار مي‌گذراند؛ هر چند اين شاعر بيش از آنكه به شاعري شناخته شده باشد در زمينه تحقيق و پژوهش‌هاي ادبي و نوشتن مقالات ادبي نام آشناست.

    سومين مجموعه 53 شعري اين شاعر با طرح‌ها‌، هايكو گونه‌ها و حتي پاره‌اي شعرهاي بلند كه به منظومه مي‌مانند رنگ‌آميزي شده است.

    مظفري در شعرهاي اين دفتر از دفترهاي پيشين ‌ فاصله گرفته است و نشان داده كه مي‌خواهد شاعر باشد ‌ چرا كه كافي‌است حركت شيء يا اتفاقي خرد در ذهنش جرقه‌اي بزند و مظفري هم همان را با شعر واگويه كند:

    نه باد مي‌آيد
    نه ابرها مي‌روند
    پرده
    باز مي‌شود
    بسته مي‌شود
    ...

    (جوجه اردك‌زشت ص36)

    به‌نظر مي‌رسد كه سرايش اكثر اشعار اين مجموعه در «لحظه» اتفاق افتاده يا به تعبيري بهتر «شهودي» بوده است:

    وقتي كه نيستي
    يك واقعيت است
    ...

    (وقتي پسرم متولد نشده بود ص42)

    يا

    اول يك كلاغ آمد
    بعد يك كلاغ ديگر
    ...

    و

    فقط
    جاي برگ‌ها
    عوض شده است
    شكل پرنده‌ها
    اندازه سايه‌ها
    و آسمان
    لا‌به‌لاي شاخه‌ها

    (پاييز ص74)

    سراينده از آلودگي هواي پايتخت يا دور انداختن سبزه عيد و...حالت و انديشه‌اي پيدا مي‌كند، خاطره‌اي ناگهان در او بيدار مي‌شود و يا رابطه‌اي بين شب ، ماه و خورشيد، كشف مي‌كند؛ با ديدن ماه در روز كه حاصل آن چند كلمه ساده است كه در مجموع تصويري خيال‌انگيز پيش روي خواننده نقش مي‌زند:

    از چشم شب شايد
    از چشم آفتاب نمي‌افتد
    ماه

    (ماه ص50)

    شعرهاي ساوجي از بسياري جهات به هايكو مي‌مانند و در حقيقت اشعاري هستند تصويري، شهودي و الهامي كه به ديدن و وصف ظواهر عالم پيرامون بسنده نمي‌كنند و مي‌خواهند تا ژرفاي واقعيت راه يابند و از بسياري جهات به اندازه سال‌هاي سال ايراني بودن و درست به اندازه فرهنگ و شعر غني ايران زمين از فرهنگ و اشعار چيني و ژاپني فاصله دارند.

    لحظه‌هايي در شعرهاي اين مجموعه مي‌توان يافت كه مظفري مانند هايكو سرايان در پي رمز و راز زندگي است:

    ...اينجا
    وقت زيادي براي خواب نداري
    هميشه نان
    در خانه نيست
    ...
    گاهي خبرهاي بدي به تو مي‌رسد
    هواپيمايي سقوط كرد
    آدم‌هايي زير آوار ماندند
    بمب‌هايي بر سر شهر ريخت
    ...
    آسمان
    به تكه ابرهاي پراكنده دلخوش است
    ...
    وقتي پسرم متولد نشده بود

    او باور دارد كه در هر پديده‌اي رمز و رازي وجود دارد و بايد آن را كشف كرد حتي اگر يك گل مصنوعي باشد:

    ...گلدان‌هاي خالي را
    هر روز
    آب مي‌دهم
    كاج كوچك مصنوعي
    قد كشيده تا سقف
    ...

    (پشت پنجره خاليست ص27)

    ادراك اين رمز و راز نيز البته از راه تأمل و نزديك شدن بي‌واسطه به پديده‌ها حاصل مي‌شود، آن چنان‌كه در بسياري از «آن‌»هاي شعري، شاعر، خويش را همان چيزي مي‌بيند كه دارد مي‌سرايد. چنان‌كه عقيده «هايكو» سرايان بر اين است كه بايد آنچنان به طبيعت و نمودهاي آن نزديك شد كه نوعي يگانگي با آنها به دست آورد.

    همانطور كه گفته آمد شعرهاي مظفري «هايكو» نيستند، اما در اينكه سرشار از زندگي‌اند و چونان هايكوها پر از شهودند شكي نيست، مگر نه اينكه «تجربه‌هاي شهودي» خود هستي‌اند؟ شاعر در «رنگ‌ها و سايه‌ها» سعي در گريز از نام‌ها و مفهوم‌هاي «زبان ساخت» دارد و با نشانه‌ها شاعرانگي و يا در حقيقت نقاشي مي‌كند: «...چند قارقار مي‌گذرد...». مظفري در سطر سطر اين دفتر لحظه‌هاي زيسته با دنياي پيرامونش را نشان مي‌دهد:

    از درخت‌ها
    چه‌ بگويم
    از آسمان
    كه فرو رفته تا گلو در دود
    ...

    چنان‌كه گفته آمد شعر ساوجي از اين‌رو هايكو نمي‌تواند باشد كه ادراك او ادراك بومي است، ايراني است و تنها شباهت او با «هايكو» سرايان، شرقي بودنشان است و بزرگترين تفاوتش با همه هايكوسراها اين است كه او مثل همه شاعران ايراني دردمند بشريت است

    ...
    اين دردها را نمي‌شود به كسي گفت
    پس
    خيلي آهسته
    در انزوا
    در چمدان كهنه‌اش مي‌گذارد
    در اتاقش را مي‌بندد
    ...

    (در انزوا ص 21)

    يا

    ...
    ما دردهاي قديمي هستيم
    بازمانده
    از روزگار دقيانوس
    بي‌گاه
    بي‌گدار
    با سكه‌هايي ناچَل در دست
    ...

    (با چشم‌هاي مار ص 32)

    يا

    ...
    در آپارتمان‌ها
    دست و پاگير زندگي مي‌كنند
    و در خيابان‌هاي شلوغ مي‌ميرند

    (پايتخت ص 27)

    شعرهاي اين مجموعه را نمي‌توان بي‌نظير و كم‌نظير خواند چون‌كه شايد بسياري از اين شهودهايي كه در شعر مظفري است در شعر هم‌نسلان سپيدسراي او هم باشد. مثلاً ساوجي در مضموني از آبي كه تصوير آسمان در آن بيفتد چنين مي‌سرايد:

    هميشه
    عكس چيزهايي در آب مي‌افتد:
    رنگين‌كماني
    سنجاقكي
    پرنده‌اي
    جزيرة كوچكي
    برگي رها شده
    بر آب...

    (سايه‌روشن‌ها ص 88)

    و با همين مضمون سيروس نوذري در مجموعه ‌«آه تا ماه» چنين سروده:

    بيهوده ‌است
    آسمان
    در آب‌هاي گل‌آلود

    و گروس عبدالملكيان هم در «رنگ‌هاي رفته دنيا»:

    چه فرق مي‌كند
    گودال كوچك نزديك
    يا
    درياي بزرگ دور
    زلال كه باشي
    آسمان در توست

    ‌نكته ديگر در شعرهاي مظفري «هستي‌شناسي» اوست چنان‌كه مي‌داند چه پيش از او و چه بعد از او دنيا همان دنياست و به صراحت «خودبنيادي» بشر را كه گمان مي‌كند‌ «ابر و باد و مه و خورشيد و فلك در كارند...» را رد مي‌كند. البته لحظه‌هايي هم هستند در شعرهاي اين دفتر كه شاعر لحظه‌اي دچار ترديد مي‌شود و «فن بنيادي» - ايده مسلط عصر حاضر كه مي‌پندارد همه چيز در پي برآوردن مقاصد انسان است - دامن‌گير او هم مي‌شود.

    در رد فن بنيادي:

    درخت‌ها
    هنوز درختند
    پرنده‌ها
    هنوز پرنده
    كرم كوچك خاكي
    كرم كوچك خاكيست
    ...

    (جاذبه‌ها، ص 47)

    يا

    از پشت شيشه‌هاي كوچك رنگي
    كه پيدا مي‌كردم گاهي
    جهان
    چه رنگ‌ها كه نداشت
    حالا هم
    از پشت هر شيشه‌اي
    كه نگاه مي‌كنم
    چه رنگ‌ها كه ندارد

    (رنگ‌ها، ص 46)

    ...
    هميشه آدم‌هايي هستند
    كه مي‌ميرند
    مثل مورچه‌هايي كه نمي‌بيني
    ...

    (هميشه شاعريست، ص 75)

    نزديكي و الفت با دنياي پيرامون، رمز و رازگونگي شعرها و پديده‌ها، سادگي، آموختن مهر و دوستي، همه و همه پيام‌هاي شعر مظفري است هر چند كه در پاره‌اي سطرها شاعر با رويكرد عقلايي و دنبال روابط منطقي رفتن‌هاي بي‌منطق از شعر و شاعرانگي دور مي‌افتد:

    ...
    بزرگ شدم
    خنديدم
    بزرگتر
    آفتابگردان‌ها و آفتاب‌پرست‌ها بودند
    و رنگ‌ها
    حالا
    هواي تنم
    قطب جنوب است
    سرم
    سيبري‌ست
    و هر رنگ كلاه مي‌گذارم باز
    نيش مي‌زند برف

    (برف، ص 58)

    شعر مظفري چيزي را نمايش مي‌دهد كه هست، چيزي كه شاعر ديده و شنيده، هرچند برخي از اين ديده‌ها و شنيده‌ها از وضعيت تاريخي آدمي نمي‌گويند، اما دور از انصاف است اگر بگوييم رگه‌هاي اجتماعي را در اين دفتر نمي‌توان ديد. با همه اين تفاصيل هستند شعرهايي كه به‌دليل وصف ساده و صراحت نابجا سبب به گردش نيفتادن نيروي خيال شنونده و خواننده مي‌شوند و تنها توصيف صرف هستند و معناي تازه و ظريفي هم ندارند.

    در كل اگر از برخي شعرها به‌خصوص شعرهاي اول دفتر (تا صفحة 26) صرف‌نظر كنيم - كه به دلايلي من شعر نمي‌دانمشان - و آنها را تام و تمام كناري بگذاريم، شاعر مي‌توانست به اين دقيقه‌ها توجه كند تا امروز دفتري پر از شگفتي پيش روي ما باشد:

    1 - از دوگانگي و ناتواني‌هاي زباني كه به سبب حس و حال آميختگي شعر كلاسيك با سپيد است، بپرهيزد.

    2 - سطحي‌نگري را تنها يك‌لايه از شعر ببيند.

    3 - همه شعر را اتفاق بداند نه همان لحظه‌اي كه در ذهنش جرقه مي‌زند.

    4 - به اين دقيقه توجه كند كه در پايان‌بندي شعر دچار تضاد نشود.

    5 - از توصيف تنها برحذر باشد.

    6 - در انتخاب اسم‌ها و چيدمان شعرها وسواس به خرج دهد كه چند شعر با يك اسم نباشند و يا...

  10. 2 کاربر از دل تنگم بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #186
    پروفشنال zooey's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2008
    محل سكونت
    Tehran
    پست ها
    879

    پيش فرض

    خواب آلوده بر گرده ی اسب:
    رویاهای بی رنگ ماه ِ بس دور
    و دود برای چای صبحگاهی.


    باشو سحر گاه مهمان سرا را ترک می گوید. خوب نخوابیده ، و همچنان خواب آلود پشت اسب می نشیند . در آسمان باختر ماه افول می کند و کم رنگ تر می شود ، و از این جا و آنجا دود آتش هایی که برای دم کردن چای افروخته بودند به هوا بر خاسته است . اسب ، خود باشو ، رویا های شب پیش ، رنگ باختگی ماه در دوردست ، و دود ناخواسته همه با آرامش صبح گاهی و خواب آلودگ هم آهنگ اند.

  12. #187
    حـــــرفـه ای karin's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    Far away from here
    پست ها
    3,028

    پيش فرض هایکوهایی از کاوه گوهرین - 1

    شاید پروانه ای رفته است
    کاین گونه غمین اند
    بنفشه ها و یاس ها



    چو لیلی درآید
    زبان در قفایند
    گل های باغ



    بسیار سخن مگوی
    سکوت کنی اگر
    گویاتری



    در روشنای روز
    رنگ ها هلهله می کنند
    به میدان دهکده




    تو به آسفالت چسبیده ای
    دندان های تیز و سپیدت،
    تا انتهای همیشه زیبایند



    از کتاب ِ خدای نامک
    Last edited by karin; 22-10-2008 at 10:00.

  13. #188
    حـــــرفـه ای karin's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    Far away from here
    پست ها
    3,028

    پيش فرض هایکوهایی از کاوه گوهرین - 2

    چشمخانه ات تهی است
    ای که ماه بر گرده ات می تابید.
    ماهی دودی آویزان



    در آشیانه ی خیس،
    جهان را چگونه می بینند
    جوجگان از دل توفان برآمده....؟



    ساری کوچک !
    خورشید در گلوی تو چه می کند؟
    دشت روشن است از این آواز.



    بر رودخانه ی یخ زده
    پیرزنی و کبوتران
    می گذرد ماه از آسمان



    در کوچه ی تاریک
    چراغ خانه ای به سامان است.
    بوی تازه ی نان ....


    از کتاب ِ خدای نامک

  14. این کاربر از karin بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  15. #189
    پروفشنال zooey's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2008
    محل سكونت
    Tehran
    پست ها
    879

    پيش فرض

    morning stillness
    the street vendor
    sorts vegetables
    —Tony A. Thompson
    آرامش سحرگاه
    فروشنده كنار خيابان
    سبزیها را مرتب می کند








    I light it up
    with the letters from you
    -Magdalena Banaszkiewicz
    ا

    اجاق سرد –

    روشن اش مي كنم
    با نامه هاي تو




    Through the window
    sparrows wage war
    over breadcrumbs
    -Patricia Prime

    ميان پنجره
    دعواي گنجشكها
    سر يك تكه نان

  16. #190
    آخر فروم باز MaaRyaaMi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    پست ها
    2,106

    پيش فرض




    اسباب کشی
    جامانده از کامیون
    یک صندلی

    ***

    سكوت جاده ؛
    دل بريده از انتظار
    چشم اميد
    Last edited by MaaRyaaMi; 31-10-2008 at 12:58.

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •