تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 19 از 42 اولاول ... 915161718192021222329 ... آخرآخر
نمايش نتايج 181 به 190 از 418

نام تاپيک: اشعار مادر

  1. #181
    حـــــرفـه ای ***Spring***'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    ♠♠♠♠♠♠♠
    پست ها
    6,296

    12 مـــــادر ، پیغمبر زیبای عشق ، اولین و آخرین معنای عشق ، مادر ...


    مـــــادر ای پیغمبر زیبای عشق


    مادر ای والاترین رویای عشق
    مادر ای دلواپس فردای عشق

    مادر ای غمخوار بی همتای من
    اولین و آخرین معنای عشق

    زندگی بی تو سراسر محنت است
    زیر پای توست تنها جای عشق

    مادر ای چشم و چراغ زندگی
    قلب رنجور تو شد دریای زندگی

    تکیه گاه خستگی هایم توئی
    مادر ای تنها نرین ماوای عشق

    یاد تو آرام می‌سازد مرا
    از تو آهنگی گرفته نای عشق

    صوت لالائی تو اعجاز کرد
    مادر ای " پیغمبر زیبای عشق "

    ماه من پشت و پناه من توئی
    جان من ای گوهر یکتای عشق

    دوستت دارم تو را دیوانه وار
    از تو احیاء شد چنین دنیای عشق

    ای انیس لحظه های بی کسی
    در دلم برپا شده غوغای عشق

    تشنه آغوش گرم تومنم
    من که مجنونم توئی لیلای عشق








    .

  2. این کاربر از ***Spring*** بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #182
    حـــــرفـه ای ***Spring***'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    ♠♠♠♠♠♠♠
    پست ها
    6,296

    12 مـــــادر ، گرانبها ترين هديه‌ی خدا ، مادر ...


    تمام تئوری جهان بطور ترديد ناپذيری به سمت يک نفر جهت گرفته شده اند و آنهم بسوی تو ، مـــــادر.

    والت ويتمن





    گرانبها ترين هديه‌ی خدا مادر است

    مادر الماسی است گرانبها که در روز ازل، در ظلمات و تاريکي روز اول خلقت به هر انسانی عطا شده. موهبت خدايی که بدون در نظر داشتن مرزهای خاکی، بی خبر از همه رفتارهای نژاد پرستانه، به دور از هر گونه اختلافات طبقاتی و فرهنگی به مستمند و ثروتمند به يک نوع بخشوده شده. مادر رنگ نميشناسد. سياه و سفيد نميشناسد. در پيشگاه مادر رنگ نيست، فرق نيست. مادر تکه‌ای از خداست.





    همی نالم که مادر در برم نیست
    صفای سایه او در برم نیست
    مرا گر دولت عالم ببخشند
    برابر با نگاه مادرم نیست












  4. 2 کاربر از ***Spring*** بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #183
    حـــــرفـه ای ***Spring***'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    ♠♠♠♠♠♠♠
    پست ها
    6,296

    12 مـــــادر ، اوج والایی ما ، مادر ...


    مـــــادر

    ای ستیغ قله های سرنوشت
    زیر پای توست مفهوم بهشت

    شیر تو خون رگ جان بشر
    ای تویی مضمون ایمان بشر

    تو هوایی ما همه خواهان تو
    تو کجائی ما همه حیران تو

    تپ تپ دست تو لالایی ماست
    تا تو هستی اوج والایی ماست

    عزت مفهوم ایثار از تو است
    خود گذشتن نیزسرشار از تو است

    دست ما بگرفتی و بالا شدیم
    خود فسردی گرچه ما والا شدیم …

    آرزوی حال بهتر داشتن
    لذت یک لحظه مادر داشتن








    .

  6. 2 کاربر از ***Spring*** بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #184
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    کودکی در آغوش مهرت آرمیده ام : مادر
    شعله ای افروخته از گرمای قلبت : مادر
    فریاد و فغان در هیاهوی جوانیم تویی:مادر
    مرا در زمانه بی کسی پناهی : مادر
    آفتی بر قلبهای نامحرمانمی : مادر
    شادمانی روزگار خاموشیم :مادر
    با سپاس
    از تمامی مادران

  8. این کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  9. #185
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    ای مرا مظهر ایمان و غرور

    ای نگاه تو پر از گرمی و نور

    ای صدای تو مرا روح نواز


    هرگز از خویش مرا دور مساز


    نازنین مادر من،

    من به گلزار وجود،

    چون گلی تشنه ی باران محبت هستم

    هرگز ای ابر پر از رحمت و عشق،

    نو گل تشنه ی خود را مبر از خاطر پاک!

    ای در گلشن قلب من بر روی تو باز


    هرگز از خویش مرا دور مساز!!

  10. 3 کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #186
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    او که هر لبخند سبزش مرهم صد درد
    او که قلبش گرم و دستش سرد
    او که هر شب تا سحر خون گریه می کرد . . . مادر من بود
    دست هایش پر ز نقش پینه های کهنه بود و خالی از خواهش
    حرف هایش خالی از اعداد امّا پر ز اَرامش
    اشک هایش عطر شبنم داشت
    او مرا پاشویه می کرد و خودش تب داشت
    او مادر من بود
    از صدای وحشی باد خزان هرگز نمی ترسید
    گر چه دردی سرخ داشت امّا همیشه سبز می خندید
    جسم او از خاک بود و چون که روحش اَسمانی بود
    راه عرش اَسمان را هم نمی پرسید
    اَری ! . . . مادرم تنها . . تا خدای بیکران ها رفت
    مادر من مرد . . .
    او که اکنون خفته زیر تلّ خاک
    او که جسمش پاک و روحش پاک
    او مادر من بود

  12. 2 کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #187
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    دلم تنگه برای گریه کردن

    کجاست مادر؟کجاست گهواره ی من؟

    همون گهواره ای که خاطرم نیست

    همون امنیت حقیقی و راست

    همون جایی که شاهزاده ی قصه

    همیشه دختر فقیرو می خواست

    همون شهری که قد خود من بود

    از این دنیا ولی خیلی بزرگتر

    نه ترس سایه بود نه وحشت باد

    نه من گم می شدم نی یک کبوتر

    دلم تنگه برای گریه کردن

    کجاست مادر؟کجاست گهواره ی من؟

    نگو بزرگ شدم،نگو که تلخه

    نگو گریه دیگه به من نمی آد

    بیا منو ببر نوازشم کن

    دلم آغوش بی دغدغه می خواد

    توی این بستر پاییزی مسموم

    که هر چی نفس سبز بریده

    نمی دونه کسی چه سخته موندن

    مثل برگ روی شاخه ی تکیده

    دلم تنگه برای گریه کردن

    کجاست مادر......

  14. 2 کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #188
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    ساحل امروز خموش است
    ماسه ها شسته و نمناک
    موج کف بر لب و دیوانه و مست
    سوی من می آید و بر می گردد،
    مرغ دل گرچه اسیر قفس است،
    همرۀموج ندانم که چرا میخواند
    مادر!امروز دلم شعر ترا میخواند

    بر سر سنگ به نزدیکی آب،
    مرغکی گرم عبادت،
    سر یک پای ستاد ست، دعا میخواند،
    پر این مرغ سپید است، از رهی
    سینه اش پا ک زکین،
    به چنین پاکی و خوبی به خدا مادرم است این،
    از رهی دور رسیدست ومرا میخواند.

  16. این کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  17. #189
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    دانم کنون از آن خانه دور
    شادی زندگی پر گرفته
    دانم کنون که طفلی به زاری
    ماتم از هجر مادر گرفته
    هر زمان می دود در خیالم
    نقشی از بستری خالی و سرد
    نقش دستی که کاویده نومید
    پیکری را در آن با غم و درد
    بینم آنجا کنار بخاری
    سایه قامتی سست و لرزان
    سایه بازوانی که گویی
    زندگی را رها کرده آسان
    دورتر کودکی خفته غمگین
    در بر دایه خسته و پیر
    بر سر نقش گلهای قالی
    سرنگون گشته فنجانی از شیر
    پنجره باز و در سایه آن
    رنگ گلها به زردی کشیده
    پرده افتاده بر شانه در
    آب گلدان به آخر رسیده
    گربه با دیده ای سرد و بی نور
    نرم و سنگین قدم میگذارد
    شمع در آخرین شعله خویش
    ره به سوی عدم میسپارد
    دانم کنون کز آن خانه دور
    شادی زندگی پر گرفته
    دانم کنون که طفلی به زاری
    ماتم از هجر مادر گرفته
    لیک من خسته جان و پریشان
    می سپارم ره آرزو را
    بار من شعر و دلدار من شعر
    می روم تا بدست آرم او را

  18. این کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  19. #190
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    مادر! از عرش یقین آیت احسان داری

    پرتویی در دل خود از ره خوبان داری

    من در این وادی مستی به جوانی ماندم

    تو در این غفلت من عزت عرفان داری

    من ز خودخواهی خود سخت نمودم راهت

    تو مرا زین همه ایثار چه حیران داری

    شامگه باز آمد لیک در این افکارم

    که به هر درد و غمی یک می درمان داری

    خام در کودکی و تشنه ز این دریایم

    تو ورای سخنم قدرت و ایمان داری

    ره دیگر چو روم حیف نمودم فکرت

    تو مگر ای دل من فرصت جبران داری؟

  20. این کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •