در من انگار کسی در پی انکار من است
یک نفر مثل خودم تشنه ی دیدار من است
در من انگار کسی در پی انکار من است
یک نفر مثل خودم تشنه ی دیدار من است
ترا ،از وحشت توفان ، به سینه می فشرم
عجب سعادت غمناکی !
يك قطره آب بود با دريا شد
يك ذره خاك با زمين يكتا شد
آمد شدن تو اندر اين عالم چيست ؟
آمد مگسي پديد و ناپيدا شد
دلم را ورق می زنم
به دنبال نامی که گم شد
در اوراق زرد و پراکنده ی این کتاب قدیمی
به دنبال نامی که من ...
-منِ شعرهایم که من هست و من نیست-
به دنبال نامی که تو ...
-توی آشنا- ناشناس تمام غزل ها-
به دنبال نامی که او ...
به دنبال اویی که کو؟
و تو
ای زاده هفت پشت اصالت
در مکتب عشاق اگر این بود جوابت
لعنت به تو و ذات خرابت
ای شناگر قابل تو آب نمی دیدی
بازیچۀ شب گردان مهتاب نمی دیدی
ای زاده هفت پشت اصالت
تفسیر تو این بود اگر از اصل نجابت
لعنت بر تو و ذات خرابت
اینک تو و این مرداب
اینک تو این مهتاب
بیداری اگر این است
رفتیم دگر در خواب
ای کرم بدن شب تاب
به به چه قشنگی تو در این نقش بر آبت
لعنت به تو و ذات خرابت
رفتیم و از این رفتن
رفتیم و از این رفتن
بسیار تو را بخشیم
آزادی و قلب تو بر رفتن ما خندید
آن تازه رس گر حال مرا پرسید
گو شکر خدا گفتیم و راضی به ثوابت
لعنت به تو و ذات خرابت
ترسم مرا رسوا کند راز مرا افشا کند___خوارم در این دنیا کند با ما جفا ورزیدنت
ای دلبر دیر آشنا ترسم نگردی یار ما___عمرم شود آخر فنا در وعده های دیدنت
تکیه گاه دل من نسترن است
با تو ام ای همه آزاد و رها
دست های دل من منتظرند
که بیاویزند بر شاخه ی سرسبز دعا
پدرم در شب بیماری خویش
دست و پا می زند و وای به من!
کاینچنین صبر و قرارم به تلاطم شده است
پیچک سبز دعا - ناله ی من
نیست با آسودگی کاری من بی تاب را
می رمد از چشم اگر در خواب بینم خواب را
آي قناريها قناريها
آوازهاي روشن خود را
در آسمان تاريک شب رها کنيد!
اما صف قناريها
بر ريسمان روشن آوازهاي خود
رديف
چون ميوه هاي نورسيده
آماده ي چيده شدن
و صفي ديگر
از آوازهاي خويش ستاره مي تنند
در انتظار نوبت.
تا شود گنج معانی سینهات
غرق نور معرفت آیینهات
چشم خویش از طلعت شاهد بپوش!
بیش ازین در صحبت شاهد مکوش!
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)