تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 189 از 640 اولاول ... 89139179185186187188189190191192193199239289 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1,881 به 1,890 از 6393

نام تاپيک: اشعار سکوت، تنهایی و مرگ

  1. #1881
    داره خودمونی میشه S@l@m's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    118

    پيش فرض برف

    برف

    مهدي اخوان ثالث

    پاسي از شب رفته بود و برف مي باريد،
    چون پرافشان پري هاي هزار افسانه اي از يادها رفته.
    باد چونان آمري، مأمور و ناپيدا،
    بس پريشان حكم ها مي راند مجنون وار،
    بر سپاهي خسته و غمگين و آشفته.

    برف مي باريد و ما آرام،
    گاه تنها، گاه با هم، راه مي رفتيم.
    چه شكايت هاي غمگيني كه مي كرديم،
    يا حكايت هاي شيريني كه مي گفتيم

    هيچ كس از ما نمي دانست،
    كز كدامين لحظه ي شب كرده بود اين باد برف آغاز.
    هم نمي دانست كاين راه خم اندر خم
    به كجامان مي كشاند باز.

    برف مي باريد و پيش از ما
    ديگراني همچو ما خشنود و ناخشنود،
    زير اين كج بار خامُش بار، از اين راه
    رفته بودند و نشان پاي هاشان بود

    پاسي از شب رفته بود و همرهان بي شمار ما،
    گاه شنگ و شاد و بي پروا،
    گاه گويي بيمناك از آبكند وحشتي پنهان
    جاي پا جويان،
    زير اين غمبار، در همبار،
    سر به زير افكنده و خاموش،
    راه مي رفتند.
    وز قدم هايي كه پيش از اين
    رفته بود اين راه را، افسانه مي گفتند

    راه بود و راه ـ اين هر جايي افتاده ـ اين همزاد پاي آدم
    خاكي؛
    برف بود و برف ـ اين آشوفته پيغام ـ اين پيغام سرد پيري و
    پاكي؛
    و سكوت ساكت و آرام،
    كه غم آور بود و بي فرجام.
    راه مي رفتيم و من با خويشتن گه گاه مي گفتم
    «كو ببينم لولي اي لولي!
    اين تويي آيا ـ بدين شنگي و شنگولي،
    سالك اين راه پر هول دراز آهنگ؟» و من بودم
    كه بدينسان خستگي نشناس،
    مي سپردم راه و خوش بي خويشتن بودم

    باز مي رفتيم و مي باريد
    جاي پا جويان،
    هر كه پيش پاي خود مي ديد.
    من، ولي ديگر ،
    شنگي و شنگوليم مرده،
    چابكي هام از درنگي سرد آزرده،
    شرمگين از رد پايي،
    كه بر آن ها مي نهادم پاي،
    گاه گه با خويش مي گفتم:
    «كي جدا خواهي شد از اين گله هاي پيشواشان بُز؟
    كي دليرت را درفش آسا فرستي پيش؟
    تا گذارد جايي پاي از خويش؟»

    همچنان غمبار در همبار مي باريد.
    من وليكن باز، شادمان بودم.
    ديگر اكنون از بزان و گوسپندان پرت،
    خويشتن هم گلّه بودم، هم شبان بودم
    بر بسيط برف پوش خلوت و هموار
    تك و تنها با درفش خويش، خوش خوش پيش مي رفتم.
    زير پايم برف هاي پاك و دوشيزه،
    قژقژي خوش داشت،
    پام بذر نقش بكرش را،
    هر قدم در برف ها مي كاشت.
    مُهر بكري برگرفتن از گل گنجينه هاي راز،
    هر قدم از خويش نقش تازه اي هشتن،
    چه خدايانه غروري در دلم مي كشت و مي انباشت.

    خوب يادم نيست،
    تا كجاها رفته بودم، خوب يادم نيست،
    اين كه فريادي شنيدم يا هوس كردم،
    كه كنم رو باز پس، رو باز پس كردم.
    پيش چشمم چيست اينك؟ راه پيموده.
    پهندشت برف پوش راه من بوده.
    گام هاي من بر آن نقش من افزوده.
    چند گامي بازگشتم، برف مي باريد.

    جاي پاها تازه بود، اما،
    برف مي باريد.
    باز مي گشتم،
    برف مي باريد
    جاي پاها ديده مي شد ليك،
    باز مي گشتم،
    برف مي باريد.
    برف مي باريد. مي باريد. مي باريد....
    جاي پاهاي مرا هم برف پوشانده ست.
    تهران ـ فروردين 1337

  2. این کاربر از S@l@m بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #1882
    داره خودمونی میشه S@l@m's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    118

    پيش فرض

    فريدون مشيري

    چگونه خاك نفس مي كشد؟
    ـ بينديشيم:
    چه زمهرير غريبي!
    شكست چهره ي مهر،
    فسرد سينه ي خاك
    شكافت زهره ي سنگ!
    پرندگان هوا دسته دسته جان دادند.
    گپ آوران چمن، جاودانه پژمردند.
    در آسمان و زمين، هول كرده بود كمين،
    به تنگناي زمان، مرگ كرده بود درنگ!
    به سر رسيده جهان؟
    ـ پاسخي نداشت سپهر.
    دوباره باغ بخندد؟
    ـ كسي نداشت يقين.
    چه زمهرير غريبي....!
    چگونه خاك نفس مي كشد؟‌
    ـ بياموزيم:
    شكوه رستن را اينك،
    طلوع فروردين:
    گداخت آن همه برف،
    دميد اين همه گل،
    شكفت اين همه رنگ
    زمين به ما آموخت: ز پيش حادثه بايد كه پاي پس نكشيم.
    مگر كم از خاكيم؟
    نفس كشيد زمين، ما چرا نفس نكشيم؟

  4. این کاربر از S@l@m بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  5. #1883
    داره خودمونی میشه S@l@m's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    118

    پيش فرض

    كهن ديارا ...!
    نادر نادر پور

    كهن ديارا، ديار يارا، به عزم رفتن، دل از تو كندم،
    ولي ندانم اگر گريزم، كجا گريزم وگر بمانم كجا بمانم؟

    نه پاي رفتن، نه تاب ماندن، چگونه گويم، درخت خشكي
    عجب نباشد اگر تبرزن طمع ببندد به استخوانم

    در اين جهنم گل بهشتي چگونه رويد؟ چگونه بويد؟
    من اي بهاران، ز ابر نيسان، چه بهره گيرم كه خود خزانم

    صداي حق را سكوت باطل در آن دل شب چنان فرو كوفت
    كه تا قيامت در اين مصيبت گلو فشارد غم زمانم

    كبوتران را به گاه رفتن سر نشستن به بام من نيست
    كه تا پيامي به خط جانان زپاي آنان فروستانم

    سفينه ي دل نشسته در گل، چراغ ساحل نمي درخشد
    در اين سياهي سپيده اي نيست كه چشم حسرت در او نشانم

    الا خدايا! گره گشايا! به چاره جويي مرا مدد كن
    بود كه بر خود دري گشايم، غم درون را برون كشانم

    چنان سراپا شب سيه را به چنگ ودندان در آورم پوست
    كه صبح عريان به خون نشيند برآستانم، برآستانم

    كهن ديارا، ديار يارا، به عزم رفتن دل از تو كندمشخ
    ولي جز آن جا وطن گزيدن نمي توانم، نمي توانم ....

  6. این کاربر از S@l@m بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #1884
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    هیچ چیز

    هیچ کس، زیبا نبود

    عشق فریبم داد

    اینجا چه بیهوده ماندم

    وقتی که می شد رفت

    چمدانم را می بندم

    بی هیچ خاطره ای

    اشکی بیفشان

    برای مردی که . . .

    تهیدست سفر می کند

  8. این کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  9. #1885
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    هرگز از مرگ نهراسیده ام

    اگر چه دستانش از ابتذال هم شکننده تر بود

    هراس من از مردن در سرزمینی است

    که مزد گور کن

    از آزادی آدمی

    افزون تر است

  10. 2 کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #1886
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    عین سکوت

    که نه می خندد و نه می خواند

    بی صدا

    گر یه ها یت را ورق میزنی

    و راه می روی

    تنهایی

    طولانی ترین کوچه ی جهان است

    راه می روی

    و تاریکی

    بر شانه هایت کشیده می شود

    لبهایت را اندوه می خشکاند

    راستی!!

    گوش کن!

    اگر دلت را با خودت نبرده باشی

    حتما راه را گم می کنی

    مثل من که تو را…

  12. این کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  13. #1887
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    این شهر

    شهر قصه های مادر بزرگ نیست

    که زیبا و آرام باشد

    آسمانش را

    هرگز آبی ندیده ام

    من از اینجا خواهم رفت

    و فرقی هم نمی کند

    که فانوسی داشته باشم یا نه

    کسی که می گریزد

    از گم شدن نمی ترسد

  14. 3 کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #1888
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    چتر چرا بر دارم

    این باران بی امان

    همه را خواهد شست

    مرا

    دلم

    و این زخم تازه را

  16. 3 کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #1889
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض

    تو مرگ من بودی


    می توانستم تنها تو را داشته باشم


    زمانی که همه چیز از دستم رفت.

  18. 2 کاربر از amir 69 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #1890
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    از جمله ی ماندن برو ، فاعل نداری
    دور از تعارف، ذره ای قابل نداری


    من مثل ِ خورشیدی به پاس ِ شب رسیدم!
    با رفتنم از آسمان مشکل نداری؟

    فرقی ندارد پیش ِ تو باشم، نباشم؛
    یک مشت خاکِ مُرده ای، حاصل نداری

    بیهوده دل خوش کرده ام، انگار از اول
    چیزی شبیهِ عشق هم، در دل نداری

    از ساده گی هایم گِلِه داری؟ عزیزم!
    من ساده دل بودم، "تو اصلاْ دل نداری"


  20. 3 کاربر از دل تنگم بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •