تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 1880 از 2734 اولاول ... 88013801780183018701876187718781879188018811882188318841890193019802380 ... آخرآخر
نمايش نتايج 18,791 به 18,800 از 27334

نام تاپيک: مشاعره

  1. #18791
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    از نگاهت، به رويم، پنجره‌اي را بگشا
    تا در آن منظره‌ي روح‌گشا بنويسم

    تيغ و تشباد، هم از ريشه نخواهد خشكاند
    غزلي را كه در آن حال و هوا بنويسم

    عشق، آن روز كه اين لوح و قلم دستم داد
    گفت:هر شب غزل چشم شما بنويسم




    ا پس شاعر هستید
    کار جالبی بود به نظر م ممنون بازم بگید از این شعرها

  2. #18792
    اگه نباشه جاش خالی می مونه smh.ir's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    پست ها
    220

    پيش فرض

    مــی‌کنـی از بیاض شعـر اعـراض
    روز و شب شعر می‌بری بـه بیاض

  3. #18793
    آخر فروم باز mohammad99's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    محل سكونت
    برگشتم اینچا
    پست ها
    2,977

    پيش فرض

    ضجه ام را بشنو و روحم را که از فرط خستگی از انتظار دیدارت سر به دیوار تن می کوبد،
    عروج، مژده ده ، مرا دریاب در منتهای فقر فضائل، مرا دریاب در انتهای کوچه های تنگ رذایل،
    چگونه در اقیانوس عشقت غوطه ور شوم در حالی که در قلب کویرم!؟
    حال قلبم در کلام نمی گنجد و در وصف نمی آید. سخن از بیان درونم عاجز است! تمام وجودم فریاد ندامت سر میدهند...
    اینبار هم صدای گنگ مرا هیچکس نمیفهمد!
    باید بنویسم! شاید راهی باشد برای شکستن این بغض که در گلویم خانه کرده اما می بینی که سودی ندارد وقتی میبینم این کلمه ها هیچگاه نتوانستند به کارم بیایند و یا از دردهایم کم کنند!
    اشکهایم را همراه می سازم تا شاید از بیتابی قلبم کاسته شود... .
    در نبض بی حس این شهر شعرها هم تمام شده اند!

  4. #18794
    مدیر انجمن هنرهفتم Mahdi Hero's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    nn374$|*|017
    پست ها
    13,262

    پيش فرض

    در اين سراي بي كسي كسي به در نمي زند
    به دشت پر ملال ما پرنده پر نمي زند

  5. #18795
    آخر فروم باز mohammad99's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    محل سكونت
    برگشتم اینچا
    پست ها
    2,977

    پيش فرض

    دل شده یک کاسهء خون
    به لبم داغ جنون
    به کنارم تو بمون
    مرو با دیگری ...
    اومده دیونهء تو
    به در خونهء تو
    مرو با دیگری ...
    *-*

    مهدی جون مشکل از دشتتونه برو صحرا دبی رو ببین خب همه میرن اونجا دیگه

  6. #18796
    در آغاز فعالیت ASALASTER's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2007
    پست ها
    9

    پيش فرض

    یاری کن وگره زن نگه ما وخودت با هم
    باشد که تراود در ما همه تو
    Last edited by ASALASTER; 12-11-2007 at 01:35.

  7. #18797
    آخر فروم باز mohammad99's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    محل سكونت
    برگشتم اینچا
    پست ها
    2,977

    پيش فرض

    هنوز از آبشار ديده دامان رشک دريا بود
    که ما را سينه‌ي آتشفشان آتشفشاني کرد

    چه بود ار باز مي‌گشتي به روز من توانائي
    که خود ديدي چها با روزگارم ناتواني کرد

    جواني کردن اي دل شيوه‌ي جانانه بود اما
    جواني هم پي جانان شد و با ما جواني کرد

    جواني خود مرا تنها اميد زندگاني بود
    دگر من با چه اميدي توانم زندگاني کرد

  8. #18798
    حـــــرفـه ای saye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    mirror
    پست ها
    2,677

    پيش فرض

    در پس آن چهره ی اهریمنی
    با رخ افروخته پنهان تویی!
    ناله برآمد ز دلم کای دریغ
    از تو چنین تر شده دامان من؟
    وای خدایا ز پی سرزنش
    رقص کنان آمده شیطان من
    ...

  9. #18799
    آخر فروم باز mohammad99's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    محل سكونت
    برگشتم اینچا
    پست ها
    2,977

    پيش فرض

    نگو از تب و تاب افتاده قلبش
    میون عاشقا نیست دیگه حرفش
    نگو طاقت آهو بی دوومه
    نفسش بریده و کارش تمومه
    هنوز این خسته از خود . رو پاهاشه
    هنوز مهمون نوازیش سر جاشه
    هنوز درد یه عاشق تو صداشه
    هنوز برق محبت تو چشاشه . تو نگاشه


    *-*
    سلام سایه بانو

  10. #18800
    حـــــرفـه ای saye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    mirror
    پست ها
    2,677

    پيش فرض

    سلام
    ................
    هیچ دانی ز چه در زندانم ؟
    دست در جیب جوانی بردم
    ناز شستی نه به چنگ آورده
    ناگهان سیلی ی سختی خوردم
    من ندانم که پدر کیست مرا
    یا کجا دیده گشودم به جهان
    که مرا زاد و که پرورد چنین
    سر پستان که بردم به دهان
    هرگز این گونه ی زردی که مراست
    لذت بوسه ی مادر نچشید
    پدری ، در همه ی عمر ، مرا
    دستی از عاطفه بر سر نکشید
    کس ، به غمخواری ، بیدار نماند
    بر سر بستر بیماری من
    بی تمنایی و بی پاداشی
    کس نکوشید پی یاری ی من
    گاه لرزیده ام از سردی ی دی
    گاه نالیده ام از گرمی ی ی تیز
    خفته ام گرسنه با حسرت نان
    گوشه ی مسجد و بر کهنه حصیر
    گاهگاهی که کسی دستی برد
    بر بناگوش من و چانه ی من
    داشتم چشم ، که آماده شود
    نوبتی شام شبی خانه ی من
    لیک آن پست ،‌ که با جام تنم
    می رهید از عطش سوزانی
    نه چنان همت والایی داشت
    که مرا سیر کند با نانی
    با همه بی سر و سامانی خویش
    باز چندین هنر آموخته ام
    نرم و آرام ز جیب دگران
    بردن سیم و زر آموخته ام
    نیک آموخته ام کز سر راه
    ته سیگار چسان بردارم
    تلخی ی دود چشیدم چو از او
    نرم ، در جیب کسان بگذارم
    یا به تیغی که به دستم افتد
    جامه ی تازه ی طفلان بدرم
    یا کمین کرده و از بار فروش
    سیب سرخی به غنیمت ببرم
    با همه چابکی اینک ، افسوس
    دیرگاهی است که در زندانم
    بی خبر از غم نکامی ی خویش
    روز و شب همنفس رندانم
    شادم از اینکه مرا ارزش آن
    هست در مکتب یاران دگر
    که بدان طرفه هنرها که مراست
    بفزایند هزاران دگر
    ...

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •