تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 187 از 640 اولاول ... 87137177183184185186187188189190191197237287 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1,861 به 1,870 از 6393

نام تاپيک: اشعار سکوت، تنهایی و مرگ

  1. #1861
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    بر فراز غم های گذشته ایستاده ام

    و پهنه امید را می نگرم

    غم و امید، چون شب و روز

    بر دل و جان ما حکم فرمایی می کند

    گاه از بلندی غمی، پهنه امید را می نگریم

    و گاه از بلندی امید، پهنه غم را می پاییم

  2. #1862
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    شب را تو تمام خواهی خفت

    امروزت نیز بی من گذشت

    بی غم آن که باید گفت…

  3. این کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  4. #1863
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    چنان با هم امروز بیگانه ایم

    که کس با کس اینگونه دشمن نبود

    من آن را که می خواستم در تو مرد

    تو می جستی آن را که در من نبود

  5. #1864
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    در امید فرو بند

    های های کسی نیست

    صدا از آن سوی دیوار گفت:

    دادرسی نیست

    و من به خویش فرو رفته در هراس…

    خدایا…

    از این شکسته شب آیا…

    به صبح دسترسی نیست؟...

  6. #1865
    آخر فروم باز MaaRyaaMi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    پست ها
    2,106

    پيش فرض

    به خاك مي افتند

    دود ديدگانت را مي آزارُد

    و از ماسك هاي شيميايي مي ترسي

    پناهي نيست

    تركش هاي سياست

    تو را

    از پا

    مي اندازند

    سوژه فيلمي هستي

    كه زماني

    نه چندان دور

    از ديدن آن لذت مي بردي وْ

    پرچم هاي سفيد

    در دستانت

    كفن وحشت خواهند شد.

  7. این کاربر از MaaRyaaMi بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  8. #1866
    آخر فروم باز MaaRyaaMi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    پست ها
    2,106

    پيش فرض

    روزي خواهم مرد

    مثل پايان بي پايان زندگي

    ديدي چه زود

    سپيد بخت شدم!!

  9. 2 کاربر از MaaRyaaMi بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  10. #1867
    آخر فروم باز MaaRyaaMi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    پست ها
    2,106

    پيش فرض

    شب هنگام كه به مهماني مرده ها مي روي
    سرشار از گناهي
    صداي مردگان به گوش مي رسد
    در كنارت مي ايستند
    مي نوازند
    مي رقصند
    بر روي خانه هاي خالي شان.
    كفن هاشان بر تن
    صداشان بر باد
    گور كن پير
    آب توبه مي دهد وْ
    مي نوشي
    تو را مي خوانند
    روي گورت پا مي كوبي
    سمفوني به اوج مي رسد
    و تو
    فراموشي مي كني كه جزئي از آنهايي!

  11. 3 کاربر از MaaRyaaMi بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  12. #1868
    آخر فروم باز MaaRyaaMi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    پست ها
    2,106

    پيش فرض

    رفتنی ها باید بروند

    تنها من و تو ای همزاد

    خواهیم ماند.

    تو به صداقت شبنم

    قسم داده بودی مرا

    که بمانم.

    و خود نماندی و فکر نکردی

    مغلوب سایه وهم تو خواهم شد.

    حال من چگونه بمانم؟

    چگونه بروم؟

    چگونه بمیرم؟

    من با این پیراهن بی صاحب چه کنم؟

    ای که دستت تسکین

    دردهای تقدیر من است

    تا تصویرت زنده است

    بازگرد.

  13. 3 کاربر از MaaRyaaMi بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  14. #1869
    آخر فروم باز eshghe eskate's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    محل سكونت
    In Others Heart
    پست ها
    1,107

    پيش فرض

    آتش

    تو را فرا می‌گیرد،

    خاك

    افسانه‌هایش را زمزمه می‌كند،

    راهب

    ردای زعفرانی‌اش را

    بر دوش می‌اندازد

    هنگامی‌كه حیات از تو دریغ می‌شود.


    اینجا

    درختی به تقدیر سوختن

    تن می‌دهد،

    راهب

    اشكش را با گوشه‌ی ردا پاك می‌كند،

    كرمی در خاك فرومی‌رود،

    كركسی در آسمان

    نیمدایره‌ای رسم می‌كند

    و فرودمی‌آید،

    و من در شعله‌های آتش

    تو را دوست می‌داشتم،

    در خاك

    در درخت

    تو را دوست می‌داشتم،

    در منقار كركس

    در دهان كرم

    تو را دوست می‌داشتم.

  15. #1870
    آخر فروم باز eshghe eskate's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    محل سكونت
    In Others Heart
    پست ها
    1,107

    پيش فرض

    شمعدان شیشه‌ای

    با منگوله‌هایش،

    تاقچه‌ غبارگرفته

    با اسبی زنگ‌زده كه بر دو پای خویش ایستاده است.

    و شعله‌ چشم‌های میشی‌رنگ.


    اینك كبوتران خیس

    روی لبانِ بودا عشق‌بازی می‌كنند،

    باران شاید ببارد

    شاید هم نه.

    و من

    حتی اگر به روح منجمد حیات تو دست‌یابم

    نخواهمت یافت.

    تو در تمام شمعدان‌های شیشه‌ای

    پراكنده شده‌ای.


    و آسمان

    نه می‌بارد

    و نه نمی‌بارد.

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •