در گاهت سجده گاه من بگذر از گناه من
من خلقم تو خالقي سر تا پا شوق گفتنم
در حال شكوفتنم من از راه توبا مقي
تو اولين وآخرين
براي من كه عاشقم
عزيز ترين هم
سفري در همه دقايقم
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
دوستان این شعر به این ترتیب دست کاری من بوداون پس بدرودش رو برا امضام گزاشته بودم این دوبیت اخرش اینجوریه(ااینو گفتم شاعرش پس فردا نفرینمون نکنه)
مــن كه ميدانم شبي عمرم به پايان مي رسد
نوبت خامو شي مـن سهل و آســـان مي رسد
من كه ميدانم كه تـا سر گرم بزم و مستي ام
مرگ ويرانگر چه بي رحم و شتابان مي رسد
من كه ميدانم به دنيا اعتباري نيست نيست
بين مرگ و آدمي قول و قراري نيست نيست
من كه ميدانم اجل نا خوانده و بيداد گر
سر زده مي آيد و راه فراري نيست نيست
پس چرا عاشق نباشم