واسه اين هميشه تنها
قصه ي بود و نبودت
ميشه راهي واسه فردا
بي تو يه سايه فقط ميمونه
سايه ي مردي كه خوش خياله
تو نا رفيقو رفيق ميدونه...
واسه اين هميشه تنها
قصه ي بود و نبودت
ميشه راهي واسه فردا
بي تو يه سايه فقط ميمونه
سايه ي مردي كه خوش خياله
تو نا رفيقو رفيق ميدونه...
هر کس به طریقی دل ما میشکند
بی گانه جدا دوست جدا میشکند
بیگانه اگر میشکند حرفی نیست
من در عجبم دوست چرا میشکند؟
دلـگـیـــر دلـگـیــــرم مـــرا مـگـــذار و مـگـــذر
از غصـه مـیمـیــرم مـــرا مـگـــذار و مـگـــذر
سـوگنــد بر چشمـت که از تـو تــا دم مــرگ
دل بــر نمـیگیـــرم مـــرا مـگـــذار و مـگـــذر
رشته چر مباف
فرود آمد.
و ريسمان ِ بي انتهاي ِ سرخ
در طول ِ خويش
از گروهي بزرگ.
بر گذشت.
((- شتاب كن ناصري، شتاب كن!))
ترسم نیست بی تردید از جاده ، از سایه
تاریکِ تاریکم ، من از من می ترسم
من از سایه های شب بی رفیقی
من از نارفیقانه بودن می ترسم ...
من اما
برای تو
کلمه کم میآورم
بانوی من!
شعر بلد نيستم
وقتی آمدی
با چشمهام میگویم
Last edited by mohammad99; 08-11-2007 at 23:01.
من اما
برای تو
کلمه کم میآورم
بانوی من!
شعر بلد نيستم
وقتی آمدی
با چشمهام میگویم
من از روييدن خار سر ديوار دانستم
كه ناكس كس نمي گردد بدين بالانشيني ها
اول آشناییمون حرفا چه شاعرانه بود
نگاه تو، تو چشم من چه پاک و صادقانه بود
اول آشناییمون عزیز و دردونه بودم
به چشم مست وعاشقت گوهر یکدونه بود
حالا کی هستم واسه تو حالا کی هستم واسه تو
یه جام خالی از شراب
شکستنی مثل حباب
با کوچه آواز رفتن نیست
فانوس رفاقت روشن نیست
نترس از هجوم حضورم
چیزی جزء تنهایی با من نیست ...
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)