دوش از بی مهری آن ماه سیما سوختم
با کمال تشنه کامی پیش دریا سوختم
دوش از بی مهری آن ماه سیما سوختم
با کمال تشنه کامی پیش دریا سوختم
مینا فروش چرخ ز مینا هر آنچه ساخت
سوگند یاد کرد کــــه یاقوت احمر است
از سنگ اهــرمن نتوان داشت ایمنــی
تا بــــر درخت بارور زندگـی بـــــر است
تاب زلفی بده امشب که سراپا مستم
از در عشق در آ چشم به راهت هستم
Last edited by Mahdi Hero; 08-11-2007 at 15:52.
من ان گلبرگ مغرورم که میمیرم ز بی ابی
ولی با خفت و خواری پی شبنم نمیگردم
مفرســای بــا تـــیــرهرائـی درون را
مـیـالـای بـا ژاژخائـــــی دهـــانــــرا
ز خوان جهان هــــر کـــه را یک نواله
بدادند و آنگــــــــه ربودند خوانــــــرا
به بستان جان تا گلی هست، پروین
تــو خود باغبانی کـــن این بوستانرا
از تن چو برفت جان پاك من و تو
خشتي دو نهند بر مغاك من و تو
وانگاه براي خشت گور دگران
در كالبي كشند خاك من و تو
ومیگویم دوستت دارم!
وتو به احترام هدايا لبخند کمرنگي ميزني و
من از شوق همان نيم لبخند
ديوانه وار ميگويم دوستت دارم"
مرنجان دلم را كه اين مرغ وحشي
ز بامي كه برخاسته مشكل نشيند
درد
را با لذت آميزد
در تپش هايت فرو ريزد
نقش هاي رفته را باز آورد با خود غبار آلود
مرده لب بر بسته بود
دلي ديرم كه بهبودش نمي بو
نصيحت مي كرم سودش نمي بو
به بادش مي نهم نش مي بره باد
بر آتش مي نهم دودش نمي بو
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)