از او جایی که این تاپیک خیلی شلوغه این مشکلات پیش میاد
جواب من هم به این شعر بود
از او جایی که این تاپیک خیلی شلوغه این مشکلات پیش میاد
جواب من هم به این شعر بود
ی >>>>>
یا ز لبت کنم طلب خون خویشتن
یا به تو واگذارم این جسم به خون تپیده را
آرامترين خواب جهان خواهد بود
آنكه نور از سر انگشت زمان برچيند
مي گشايد گره پنجره ها را با آه
زير بيدي بوديم
برگي از شاخه بالاي سرم چيدم
ما فقیران که در روز در تعبیم
پادشاهان ملک نیمه شبیم
تاجداران شامل البرکات
شهریاران کامل النسبیم
مراقبن حتي يه ذره از خاك
نيفته دست دشمناي ناپاك
اين سرزمين هميشه پاك و زندس
تو بازياي دنيامون ، برندس
الهي كه تا زنده ايم و آباد
زنده بمونه سرزمین فرهاد
در خیابان باغ فصل بهار
میچمید آن گراز پست شعار
بلبی چنداز قفای گراز
بر سر شاخ گل مدیح طراز
زمان پر پر مي شد
از باغ ديرين عطري به چشم تو مي نشست
كنار مكان بوديم شبنم سپيده همي باريد
كاسه فضا شكست در سايه
باران گريستم و از چشمه غمبر آمدم
من ملك بودم و فردوس برين جايم بود
آدم آورد در اين دير خراب آبادم
میرفتم و او را در قفايم ميگذاشتم
گرماي وجودش ، خنده جان بخشش …
همه در پس بيوفائي و نامرادي رنگ باخت
باران و اشكهايم ، هر دو جاري بر وجودم
من از صدا ها گذشتم
روشني را رها كردم
روياي كليد از دستم افتاد
كنار راه زمان دراز كشيدم
ستاره ها
در سردي رگ هايم لرزيدند
خاك تپيد
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)