يارا قدحي پر کن از آن داروي مستي
تا از سر صوفي برود علت هستي
عاقل متفکر بود و مصلحت انديش
در مذهب عشق آي و از اين جمله برستي
اي فتنه نوخاسته از عالم قدرت
غايب مشو از ديده که در دل بنشستي
آرام دلم بستدي و دست شکيبم
برتافتي و پنجه صبرم بشکستي
سعدی