من یه بار تو کاشمر جو گرفت برم نماز جماعت تو مسجد شهید مدرس.
هر چی صبر کردم دیدم شیخ نیومد (جمعه هم بود)
دیدم مردم دارن نماز میخونن.من هم گفتم ولش کن خودم تنها میخونم و شروع کردم چهار رکعت نماز خونم.
موقع نماز فهمیدم ملت نگام میکنن.
فهمیدم شیخ نیومده چون هنوز اذان نگفته بودند و مردم هم داشتند دو رکعتی مستحبی میخوندند...
طبیعی کردمو و الفرار...



جواب بصورت نقل قول.gif)

.gif)

.gif)
ایجاش جالبه که بعد از اون رکعت دیدم 2باره پاشد .... منم که اصلا مونده بودم چی بگم ... گفتم آقای جانبازی ( اسم طرف بود ) ترو خدا بیخیال شو .....
شوهر خالمو میگین؟؟؟تا خود شب نامردی نکردو به ما خندید.خلاصه تا یک هفته سوژه خنده ملت شده بودیم....gif)
