تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 185 از 640 اولاول ... 85135175181182183184185186187188189195235285 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1,841 به 1,850 از 6393

نام تاپيک: اشعار سکوت، تنهایی و مرگ

  1. #1841
    اگه نباشه جاش خالی می مونه .::. RoNikA .::.'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    محل سكونت
    p30world
    پست ها
    271

    پيش فرض

    تنها مرگ تسلي مي دهد
    زندگي مي بخشد
    مرگ،‌
    غايت حيات
    يگانه آرزو
    آسماني اكسيري، كه به اوجمان مي برد
    مدهوشمان مي كند، مست
    و زَهره ي رفتن با سياهي را پيشكش مي دهد
    مرگ، ‌روشنايي لرزان افق تيره گون ما
    آشنا مسافر خانه اي پر آمد و شد
    آنجايي كه مي توان خوابيد، خورد و تكيه داد
    فرشته اي با انگشت هاي جادويي
    كه خواب هديه مي دهد
    و خلسه رؤياها را
    مرگ، خوابگاه بيچارگان و برهنگان
    خوابگاه بيچارگان را مي پردازد و مأواي برهنگان را
    شوكت خدايان
    دالائي ملكوتي
    سرزمين باستانيِ
    دارايي بي پناهان و آوارگان
    مرگ، دروازه اي گشوده بر بهشت هاي دست نايافته.





    شارل بودلر
    Last edited by .::. RoNikA .::.; 13-09-2008 at 20:59.

  2. #1842
    اگه نباشه جاش خالی می مونه ugly_girl_a's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    No Where
    پست ها
    308

    پيش فرض

    اين نامه را وقتـي كه با ترديد خوانـدي
    نام و نشانش را نجويي در دل خويش
    من خـفـتـه ام درگـور سـرد خاطراتـت
    همبسـتر مرگم ولي عاشق‌تر از پيش

    وقتي رسيد اين نامه در آغوش يارت
    آهسته مي پرسي ز خود اين نامه از كيست
    اين نـامـه از يـار گنـه‌كـاريسـت اما
    جايش درون هرم آغوشي دگر نيست

    وقتي كه خواندي نامه را،آرام و خاموش
    يك لحظه ياد آور مرا در آن شب سرد
    آن شب كه رفتم بي تو از اين شهر، تنها
    با چشم خيس و با دلي لبريز از درد

    * * *
    آن روز پاييزي كه باران سخت باريد
    در زير چتر خستگي‌ها باز ماندم
    اشكي چكيد از شاخه‌هاي بيد مجنون
    نام تو را وقتي كه با ترديد خواندم

    رعدي زد و نقشي به روي ذهن شب بست:
    مستي ز راه آمد كنار كوچه افتاد
    خـاكسـتـر تـنـهايـيـش با اشك آمـيـخـت
    در رهگذار خسته و ديوانه باد

    در پيش رويش راه پاييزي پراز برگ
    در پشت سر روياي آن دنياي رنگين
    بادي وزيد و خاطراتش را ورق زد
    برگ تمام خاطرات خوب و شيرين

    * * *
    اكنون كه مي خواني دگر آن رفته از دست
    زير غبار لحظه‌هايت جان سپرده است
    دست فراموشي نـگاه خـســتــه‌اش را
    از ياد چشمان پر از مهر تو برده است

    اين نامه را آن لحظه مي خواني كه ديگر
    نامي ز من بر روي خاك اين جهان نيست
    نامم به روي سنگ قبر كهنه اي حك
    تنها نشان از آن كه بي نام و نشان زيست

  3. #1843
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    مرا فروخته ای تا بهشت را بخری

    که در قمار خدایان بهشت را ببری

    ببر برنده تو هستی بهشت مال شما

    در این معامله اما هنوز سر به سری

  4. #1844
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    زخمها را همیشه خنجرها نمی زنند

    من همیشه رو به جهان ایستاده ام اما

    جهان همواره از پشت خنجر زده است

    لطفا صورتتان را برگردانید

    لطفا به او بگویید صورتش را برگرداند

    جهان را می گویم

    و نترسد

    قصد خنجر زدن ندارم

    فقط میخواهم

    آسوده گریه کنم

    بی آنکه گریه ام را به حساب ضعف من بگذارند

    به حساب زنانگیم

    یا

    یا ...

    میخواهم آسوده گریه کنم

    بی آنکه مادرم ببیندو بگوید

    بزرگ شده ای

    یا بی آنکه مجبور باشم به دخترم دروغ بگویم که گریه نمی کردم و

    داشتم پیاز پوست می کندم

    لطفا صوووورتتان راااا برگردانیییییییییییییییییی ییییییییییییییییییییییییی یییییییییییید

    وبه جهان بگویید صورتش را برگرداند

    می خواهم

    آسوده

    گریه

    ک

    ن

    م

    .


  5. #1845
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    میان این همه بادکنک رنگی

    قلب من

    بادبادک خاکستری کوچکی است

    غریب و غمگین

    من این بادبادک را

    از آسمانتان میکنم

    و میسپارمش به نخی پاره

    که نمی دانم آن سرش

    در کدام کوچه ی بنبست جهان

    در دست کدام کودک بازی گوش است.

  6. #1846
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    مستی همیشه

    نه از گیلاس های پر

    گاهی از گوشواره های آلبالویی شروع می شود

    که در هفت سالگیت گم شد

    اسبی می میرد

    زیر درخت های انار

    کسی اناری دانه نمی کند

    و قرمز

    قرمز

    همیشه انار نیست

    گاهی

    لکّه های خون من است

    روی

    پیراهن

    سفید خداوند.

  7. #1847
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    پنجره را ببند

    گل های پریشان این پرده را

    هیچ نسیمی آرام نمی کند دیگر .

    پروازهای پیراهنم

    پرپرند

    و پرنده ای در من است که هر روز ،

    به بزرگی آسمان شک می کند .

    پنجره را ببند

    بارانی که در من آغاز شده است

    زیر هیچ چتری بند نمی آید.

    در من ،

    بهاری است که برای آمدنش

    به هیچ تقویمی اعتماد نخواهد کرد .

    پنجره را نبند !

    طوفان همیشه از درون تو آغاز می شود.

  8. #1848
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض

    دلگير و خسته ام از اين بهانه ها

    از بار روي دوش ,از درد شانه ها

    هي ميخورم به سنگ , هي ميروم در آب

    چونتخته پاره ايي در اين كرانه ها

    همبال خسته ام ديوانگي نكن

    بال مرا ببين , بگذر ز دانه ها

    اي درد رو به رشد آرام من كجاست

    واي از سكوت محض , واي ازترانه ها

  9. #1849
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض

    خون دل خوردم که جان گیرد تن بی جان تو

    دردها بر جان خریدم در پی درمانتو

    غصه ها خوردم که شاید لحظه ای شادت کنم

    گریه ها کردم برای پاکی دامانتو

    در پی ارشاد تو ایمان خود دادم به باد

    تا که شاید زنده گردد روح بی ایمانتو

    هر چه می شد ریختم در پایت ای نامهربان

    سینه ام را سوخت این بیداد بیپایان تو

    اعتبار و آبرویم رفت و بی سامان شدم

    تا که چون چتری شوم من بر سر وسامان تو

    بارها دست وفا دادی و من بخشیدمت

    لیک سیلی ها جوابم بود از دستانتو

    از خیانت های بی حد تو پهلویم شکست

    مُردم از رفتارهای فاسد و پنهانتو

    میروم شاید فراموشی به فریادم رسد

    بعد از این تنها تویی در بزم نامردانتو

    آرزو دارم شبی یاد آوری با من چه کرد؟

    آن دل آلودۀ تاریک بی دربان تو....

  10. #1850
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض

    وقت "رفتن" رسیده مهربانم...

    دستم را

    قلبم را

    وجودم را

    و...

    روحم را

    به تو می سپارم...

    و هوسم سکوت را به تماشا نشستن است...

  11. 3 کاربر از amir 69 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 2 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 2 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •