تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دانلود فیلم جدید
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام
ماهان سرور
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 184 از 640 اولاول ... 84134174180181182183184185186187188194234284 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1,831 به 1,840 از 6393

نام تاپيک: اشعار سکوت، تنهایی و مرگ

  1. #1831
    اگه نباشه جاش خالی می مونه .::. RoNikA .::.'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    محل سكونت
    p30world
    پست ها
    271

    پيش فرض

    با لاله كه گفت ...

    از ديده بجاي اشك خون مي آيد دل خون شد و از ديده برون مي آيد

    دل خون شد از اين غصه كه از قصه عشق مي ديد كه آهنگ فسون مي آيد

    مي رفت و دو چشم انتظارم بر راه كان عمر كه رفت باز چون مي آيد

    با لاله كه گفت حال مارا كه چنين دلسوخته و غرقه به خون مي آيد

    كوتاه كن اين قصه جانسوز اي شمع كز صحبت تو بوي جنون مي آيد

    دکتر علی شریعتی
    1335/12/5

  2. #1832
    اگه نباشه جاش خالی می مونه .::. RoNikA .::.'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    محل سكونت
    p30world
    پست ها
    271

    پيش فرض

    همه چيز در سکوت
    رنگ تو را پيدا مي کند
    انگار سکوت يعني تمام حرف هاي تو
    نگاه کن......
    سکوت کرده ام!
    سراغم را نمي گيري ؟

  3. 3 کاربر از .::. RoNikA .::. بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  4. #1833
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    یک طرف لیوان آبی واژگون
    یک طرف قندان و قندش سرنگون

    ریخته واریخته هر چیز ِ من
    مانده چای و استکان بر میز من

    آن طر ف تر هم کتابی بی نشان
    آبِ گلدانم چکیده روی آن

    همچنان غرقم میانِ فکر ِ خود
    بی تفاوت می شوم با شعر ِ خود

    می دَوم در کوچه های بی کسی
    پشتِ سر، انبوهی از دلواپسی

    زیر پاهایم زمین رنجیده شد
    حزنِ تنهایی من پیچیده شد

    رو به رویم انتظار، رو پنجره
    امتدادِ بغض های حنجره

    فکر من در سایۀ تاریکِ غم
    بوی تندِ خاطره در پیچ و خم

    خاطراتی تلخ، همچون زهر ِ مار
    لیک صبرم هست، کوهی استوار

    هر چه بادا باد، هر چه شد که شد
    سر به روی میز، می پرسم ز خود

    من چگونه صبر را دامن زدم
    بر لبانم قفلی از آهن زدم

    من چگونه صبر کردم این چنین
    صبر بر بی رحمی های این زمین

    هر چه دیدم، یا سرم آمد که هیچ
    باز گفتم: صبر تا پایانِ پیچ

    صبر می گوید که آخر آفرین
    یا تو سنگی یا ز کوهی آهنین!

  5. #1834
    اگه نباشه جاش خالی می مونه .::. RoNikA .::.'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    محل سكونت
    p30world
    پست ها
    271

    پيش فرض

    ... چند روزيست....

    هيچكس اشكي براي ما نريخت هركه باما بود از غمها گريخت

    چندروزي هست حالم ديدنيست حال من از اين و ان پرسيدنيست

    گاه بر روي زمين زل مي زنم گاه بر حافظ تفاءل مي زنم

    حافظ ديوانه فالم را گرفت يك غزل امد كه حالم را گرفت:

    (ما زياران چشم ياري داشتيم خود غلط بود انچه مي پنداشتيم)

  6. #1835
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    من می‌روم، عزیز! فراموش کن مرا
    چون دیگران، تو نیز، فراموش کن مرا

    ازمن هر آن چه خاطره داری تو جمع کن
    یک جا به آب ریز، فراموش کن مرا

    جارو بکش به صحن دل و هر چه از من است
    بنمای ریز ریز، فراموش کن مرا

    بِکََّن به نوک چاقوی نفرت، تو اسم ِ من
    ازپشت و روی میز، فراموش کن مرا

    در مرگ من بنوش شرابی و هِی برقص
    درحال جست و خیز، فراموش کن مرا

  7. #1836
    آخر فروم باز t.s.m.t's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2008
    محل سكونت
    AZƏRBAYCAN
    پست ها
    2,807

    پيش فرض

    دیدم ای بس آفتابی را
    کو پیاپی در غروب افسرد
    آفتاب بی غروب من
    ای دریغا،در جنوب افسرد

  8. این کاربر از t.s.m.t بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  9. #1837
    آخر فروم باز t.s.m.t's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2008
    محل سكونت
    AZƏRBAYCAN
    پست ها
    2,807

    پيش فرض

    و آفتاب خسته ی بیمار
    از غروب می وزید
    پاییز بود
    عصر جمعه ی پاییز
    له له زنان
    عطش زده
    آواره
    باد هار
    یک تکه روزنامه ی چرب مچاله را
    در انتهای کوچه ی بن بست
    با خشم می جوید
    تا دور دید من
    اندوهبار غباری گس
    در هم دویده بود

  10. این کاربر از t.s.m.t بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  11. #1838
    آخر فروم باز t.s.m.t's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2008
    محل سكونت
    AZƏRBAYCAN
    پست ها
    2,807

    پيش فرض

    کنج قفس نشستم و در خلوت سکوت
    غمگین گریستم
    این درد می کشد که ندانم در این قفس
    پایبند کیستم؟
    خامش ز چیستم؟

  12. این کاربر از t.s.m.t بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  13. #1839
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض


    در خلوت تنهايی ام

    حضور مبهمت

    مرهمی است بر درد های کهنه ی دلم.

    بی تو ؛ شبهايم

    بدون شبگرد عاشق ؛

    مرگ بار ترين شب هاست.

  14. #1840
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض

    عکس قشنگت روبروم

    نگاه تو تو چشمام

    قصه میگن چشمای تو

    از عشقی بی سرانجام

    از اون روزا تا این شبا....

    انگار یه عمر گذشته

    ببین که شیشه دلم

    تو دسته تو شکسته
    ......
    نگو نگو....تموم شده

    گذشته ها گذشته...

    این فاصله میون ما طلسم سر گذشته

    بمون بمون که اشک غم

    نشسته توی چشمام

    نمی شنوی فریادمو که بی تو خیلی تنهام....

    می خوام تو شبهای خودم خلوت کنم به یادت

    تو شهر رویا گم بشم به یاد خاطراتت

    تو نیستی و بدون تو فضای خونه سرده

    بیا ای عشق خوب من دلم هواتو کرده...

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •