تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




مشاهده نتيجه نظر خواهي: کدامیک از دلایل زیر را عامل اصلی کاهش ازدواج میدانید ؟

راي دهنده
726. شما نمي توانيد در اين راي گيري راي بدهيد
  • مسائل مالی و آینده ی مبهم

    579 79.75%
  • مهریه

    112 15.43%
  • عدم اعتماد به جنس مخالف

    195 26.86%
  • از بین رفتن اعتقادات

    86 11.85%
  • سایر دلایل

    151 20.80%
Multiple Choice Poll.
صفحه 183 از 328 اولاول ... 83133173179180181182183184185186187193233283 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1,821 به 1,830 از 3272

نام تاپيک: چرا ازدواج میکنم / نمیکنم ؟

  1. #1821
    حـــــرفـه ای Sara's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2008
    محل سكونت
    Sea
    پست ها
    2,537

    پيش فرض

    ازدواج یک قسمته - یعنی شما طرف مقابلت و یک روزی یک مکانی یک ساعتی یک دقیقه ای یک آنی میبینی و حس غریبی بهت دست میده و احساست عوض میشه و ادامه ...
    زوری که نیست - دیدم مواردی رو که به زور میخواستن طرف و مجبور کنن این و بگیر ولی دل رضا نبود... دوست نداره شکلش و ببینه با اون اخلاق گندش

    حالا اگر همچنان قسمت نشد و از کسی خوشش نیومد چی؟ باید همچنان مجرد بمونه؟ یا خیلی مرد و معتقد باشه هرگز ازدواج نکنه؟ شاید هرگز دختر/پسر آرمانیش سر مسیر زندگیش قرار نگرفت اونوقت چی؟ آیا اون بختش و سرنوشتش اینگونه نوشته شده بوده؟ باید مجرد بمونه؟ چون حتما خدا قسمت نکرده؟ جریان چیست؟
    دیدم مواردی رو که مردان و زنانی هرگز ازدواج نکردن و مردن! آیا اونها سرنوشتشون از ابتدا همین بوده؟
    با استدلال قرمز رنگ جواب سوالات به ترتیب:

    باید مجرد بمونه - هرگز ازدواج نکنه - بله اینطور نوشته شده - بله خدا قسمت نکرده - جریان همین هاست که گفتم - بله اونها هم سرنوشتشون از ابتدا همین بوده.

    خب... این پاسخ ها بر اساس دیگاهی بود که عرض کردم. هر دیدگاهی خروجی های خاص خودش رو داره و با تغییر دیدگاه ها می شه به نتایج متفاوتی رسید. در مورد اجبار نبودن با شما موافقم، نکته مثبتی رو اشاره کردید.

  2. 2 کاربر از Sara بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #1822
    تعلیق عضویت ...
    تاريخ عضويت
    Jul 2014
    پست ها
    494

    پيش فرض

    به جرات میتونم بگم بسیاری از ازدواجها موفق نیستن، از این میون بعضیشون به طلاق ختم میشن، اما بیشترشون چون بدلیل وجود مسائل قانونی و فرهنگی نمیتونن طلاق بگیرن، مجبورن همدیگه رو تحمل کنن، و در نوعی طلاق عاطفی بسر ببرن. از طرف دیگه هم نمیشه انکار کرد که هستند زوجهای که با تمام وجود همدیگه رو دوست دارن و با وجود اینکه سالهای سال از زندگیشون گذشته باز حتی یک روز تحمل دوری همدیگه رو ندارن.

    بنظرم علاوه بر دلایل اقتصادی و دلایل دیگه، یکی از عوامل اصلی اینکه اکثر ازدواجها شکست میخورن اینه که 99 درصد جونا نگاه بسیار سطحی و بچه گانه به ازدواج دارن، فکر میکنن همین که از یه نفر خوششون بیاد دیگه کافیه، و همین عشق برای یک زندگی رویایی و موفق کافیه، در صورتی که تجربه نشون داده بیشتر کسایی که بعد از مدتی از هم طلاق میگرن کسایی هستن که در ابتدا نه یک دل که صد دل عاشق هم بودن!

    وقتی به فاکتورهای که بزرگان و روانشناسان برای یک ازدواج موفق ذکر کردن نگاه میکنیم میبینم که برای داشتن یک ازدواج موفق زوج باید به چنان رشد عقلانی و عاطفی رسیده باشن که واقعا از کمتر کسی میشه انتظار داشت، با این وجود میبینیم جوون ما فقط کافی عاشق شه، دیگه حرف هیچ کس و قبول نمیکنه، خودش رو علامه دهر میدونه، و با اطمینان تمام میگه که در سایه این عشق میتونن تمام مشکلات رو برطرف کنن و تا ابد با هم رویایی زندگی کنن! بعدهم که دیدن اینطور نیست و زندگی خیلی جدی تر و واقعی تر از این خیالات بچه گانه و خامه میگن ازدواج اشتباهه، گرفتاریه، دیونگیه و ...!

      محتوای مخفی: محتوای پنهان 


    فرض کنیم دو نفر که میخوان ازدواج کنن هیچ مشکل مالی ندارن و هر دو از نظر روانی در سلامت کامل به سر میبرن، برخی از معیارهای که مربوط به خود فرد هستن رو ذکر میکنم تا به اهمیت موضوع پی ببریم. خودتون قضاوت کنید چند درصد از جوونای ما به چنین رشدی رسیدن.


    • پاک کردن ذهن از انتظارات و افکار اشتباه و مسمومی که در مورد ازدواج و زندگی مشترک داریم، انتظارات و افکاری که ریشه در تلقینات جامعه، فرهنگ، خانواده، و همچنین فیلمها و داستان های رومانتیک غیر واقعی دارن. دختر یا پسر قبل از ازدواج تحت تاثیر این عوامل تو ذهنش یک زندگی پرفکت با یک همسر رویایی میسازه و انتظار داره وقتی هم ازدواج کرد زندگی و همسرش دقیقا اینطور باشن ولی وقتی با شکاف بین واقیت و رویاهاش روبرو میشه دچار سرخوردگی میشه، نسبت به زندگی و همسرش دلسرد میشه، احساس میکنه در حقش ظلم شده و لیاقتش از این زندگی خیلی بیشتره و... این افکار و احساسات منفی مثل خوره میفتن به جون زندگیش و کم کم بهانه گیری ها شروع میشه تا میرسه به جایی که دیگه راه برگشتی نیست و تنها راه علاج طلاق میشه. در صورتی که اگر کمی واقع گرا بود و افکار و احساساتش رو بر اساس واقعیت بنا میکرد طبیعتا به چنین مشکلی بر نمیخورد. نوع دیگری از این افکار مسموم قضیه هست که دوستمون بش اشاره کردن که چطور خام اندیشی خانموشون باعث شده زندگیشون از هم بپاشه.
    • درک تفاوتهای عظیم بین زن و مرد. بین افکار و احساسات زن و مرد اونقدر تفاوت هست که جان گری وقتی میخاد کتابی بنویسه که بتونه حلال مشکلات زوج ها باشه، برای تاکید بر اهمیت این تفاوت ها در بروز مشکلات زناشویی، بین تمام عنوان های که میتونست انتخاب کنه، عنوان کتابش رو میذاره مردان مریخی و زنان ونوسی، یعنی این تفاوت ها انقد زیاد و عمیقن که گویا زنان از یک سیاره و مردان از یک سیاره دیگه هستن! جان گری معتقده که اگر مرد و زن به این تفاوتها وافق باشن و بر اساس اونها رفتارشون رو تنظیم کنن اساسا بسیاری از مشکلات و سوء تفاهم ها پیش نخواهد آمد.




    • درک اهمیت روان ناخواداگاه در بروز بسیاری از رفتارهای تند و ناخوشایند همسر. روانشناسان تاکید میکنن که قبل از اینکه دلیل رفتار ناخوشایند همسر رو به خودمون نسبت بدیم و و نتیجتا ناراحت/عصبانی بشیم، باید به این حقیقت توجه کنیم که بسیاری از این رفتارها میتونه ناشی از امیال، ترس ها و بخصوص خشم های سرکوب شده همسرمون باشه که به دلیل وجود موانعی، ذهن از بیرون ریختن اونها در همون لحظه و بر سر مقصر اصلی خودداری میکنه، اما بدلیل صمیمیت و راحتی که بین زن و مرد هست، اونها رو بر سر همسرش خالی میکنه و اینطور به آرامش میرسه، بنابراین نه تنها ما عامل اون رفتار ناخوشایند نیستیم بلکه با فراهم کردن شرایط (صمیمیت) باعث میشیم همسرمون با خالی کردن خودش به آرامش برسه ( البته نه در مورد همه بد اخلاقی ها)




    • درک اینکه تصور اکثر ما از عشق به عنوان احساسی پر شور که همیشه باید آتشین و مثل روزهای اول باشه اشتباهه. طبق مدلهای که روانشناسان از عشق ارائه میدن عشق یک پدیده چند بعدیه و ابعاد دیگری مثل صمیمیت و تعهد هم داره، که طبیعتا با گذر زمان از شورش کاسته میشه و پخته تر و عمیق تر میشه.




    • درک محدودیت ها، وظایف و تعهداتی که ازدواج به همراه داره داره، برخی میخوان ازدواج کنن و در عین حال مثل دوران مجردیشون هم زندگی کنن، اهمیتی به نیاز ها و خواسته همسرشون ندن، بازم دنبال هوس ها و تنوع طلبی هاشون برن. پایه و اساس زندگی مشترک یعنی بخشش و گذشت و درک متقابل و احترام رو هنوز یاد نگرفتن، حق من و حق تو میکنن، و بازم انتظار دارن زندگیشون به مشکل نخوره!




    • درک اینکه مشکلات بخش جدایی ناپذیر هر زندگی هستن، و حتما پیش خواهند امد، و آنچه مهم هست نه وجود مشکل که نحوه برخورد ما با اونه ...




    • و ده ها فاکتور دیگه که شما بهتر از من میدونید.


    حالا بفرض فردی به چنین بلوغی رسیده باشه، کافیه؟ خیر! تازه 50 درصد مساله حل شده، ازدواج یک رابطه دوطرفه است، اگر هر دو به چنین رشدی نرسیده باشن باز احتمال اینه که ازدواجشون موفق باشه خیلی کمه، اگر یک طرف فرشته هم باشه اما طرف مقابل نفهم و بچه باشه، هر دو طرف در این رابطه جز زجر و عذاب نخواهند کشید! ....

    میبینید که داشتن یک ازدواج موفق چقدر سخت و دور از دسرس هست، با این وجود میبینیم مردم و بخصوص جوونا چقد بچه گانه و سطحی به این مساله نگاه میکنن، بنابراین عجیب نیست که اکثرا با مشکل روبرو میشن ...


    با این تفاسیر آیا ارزش داره فرد ازدواج کنه؟ بستگی به نظر شخص داره اما بنظرم اگر کسی به چنین رشدی رسیده باشه و چنین همسری رو هم پیدا کنه، زندگیشون بسیار بسیار شیرین خواهد بود، بگونه ای که حتی یک لحظه هم تحمل دوری همدیگه رو نداشته باشن. واقعا لذت بخش هست که کسی رو که با تمام وجود دوست داری، با تمام وجود دوستت داشته باشه، فقط مال خودت باشه، روح و جسمش.

    بچه دار شدن هم برای خیلی ها یکی از دلایل اصلی ازدواج و شیرینی اون هست.

    یکی از کتابهای که چنین ازدواجهای رو به خوبی به تصویر میکشه رمان "یک عاشقانه آرام" نادر ابراهیمی هست...
    Last edited by N I G H T P E A C E; 07-11-2014 at 18:55.

  4. 9 کاربر از N I G H T P E A C E بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #1823
    پروفشنال Masoud-2014's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2013
    پست ها
    841

    پيش فرض

    با استدلال قرمز رنگ جواب سوالات به ترتیب:

    باید مجرد بمونه - هرگز ازدواج نکنه - بله اینطور نوشته شده - بله خدا قسمت نکرده - جریان همین هاست که گفتم - بله اونها هم سرنوشتشون از ابتدا همین بوده.

    خب... این پاسخ ها بر اساس دیگاهی بود که عرض کردم. هر دیدگاهی خروجی های خاص خودش رو داره و با تغییر دیدگاه ها می شه به نتایج متفاوتی رسید. در مورد اجبار نبودن با شما موافقم، نکته مثبتی رو اشاره کردید.
    جواب هایی که دادید بر اساس دیدگاه قرمز شده بود و در اصل مجددنویسی کردید، دیدگاه شما چیه؟

  6. #1824
    آخر فروم باز hamed29's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2009
    محل سكونت
    سیاره زمین
    پست ها
    1,567

    پيش فرض

    سلام
    ضمن تأیید فرمایشات [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] عزیز ( [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] )
    باید بپذیریم که رسیدن به چنین قله ی رفیعی، گاو نر میخواهد و مرد کهن
    کسانی که در آستانه و یا در سن ازدواج هستند، سن چندانی ندارن که بخوایم ازشون چنین توقعی داشته باشیم.
    علاوه بر این خیلی از ما (خودم رو میگم) روی کاغذ انسان های شریفی هستیم ولی در عمل ناچاریم اعتراف کنیم، به 99% از شعارهایی که میدیم اعتقاد قلبی نداریم و به همان 1% هم که اعتقاد داریم، عمل نمی کنیم
    بسیاری از این معارف گهربار بر اثر تجربه به دست میاد و با شنیدن از دیگران، درست به آدم تفهیم نمیشه

    حرف شما رو مجدداً تأیید میکنم،حداقل های یک زندگی مشترک متعارف میتونه موارد زیر باشه:
    - درک درست از ازدواج
    - به دنبال زهره چشم گرفتن و به اصطلاح گربه رو دم حجله کشتن نباشن! این کارها رو در برابر بدخواهان باید انجام بدن نه بین هم
    - احترام به طرف مقابل
    - ملاحظه و مدارا لااقل در شریطی که مشکل خاصی وجود نداره (یعنی بیخودی بحران سازی نکنن)
    - مشورت پذیر باشن
    و مواردی مثل این...

    بعضی ریزه کاری ها رو هم باید بلد باشن مثلاً حاضر جوابی رو در ارتباط با هم کنار بذارن و...
    به جز این حداقل ها، ضعف و مشکلی هم اگه باشه با مشورت گرفتن از دیگران یا نهایتاً با تجربه حل میشه یا میگذره (؟)


    اگه یک نفر بخواد تمام مراحل جانــفرسای شناخت رو طی کنه، ای بسا اجلش برسه و ناکام از دنیا بره

    اصل حرف من اینه:
    دو طرف وقتی می بینن حداقل ها رو دارن ( ضمن در نظر گرفتن حداقل های مادی و ... ) بهتره وقت رو تلف نکنن و باقی مسیر زندگی رو با هم طی کنن

  7. 5 کاربر از hamed29 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  8. #1825
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Feb 2014
    پست ها
    1,108

    پيش فرض

    بعضی مواقع همین حداقل ها منجر به طلاق میشه که از لحاظ آماری کم نیست!!!

  9. #1826
    کاربر فعال انجمن علوم انسانی PLAΨMID's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    اصفهان
    پست ها
    1,883

    پيش فرض

    بعضی مواقع همین حداقل ها منجر به طلاق میشه که از لحاظ آماری کم نیست!!!
    ببینید ، طلاق هم همه جا دیده میشه و اصلا توی هر ازدواجی ( حتی ایده آل ترین نوعش) باز هم درصدی احتمال طلاق هست . نمیشه گفت راهکاری وجود داره که دقیق احتمال طلاق رو به صفر برسونه .
    ترس از طلاق ، ترس طبیعی ای نیست . وقتی ما رانندگی میکنیم احتمال تصادف همیشه هست . هیچ راننده ای نمیتونه مطمئن بگه من امروز که از خونه میرم بیرون تصادف نمیکنم . میشه احتمالش رو کم کرد ولی هیچ وقت به صفر نمیرسه . با این وجود آیا ما باید تصمیم بگیریم رانندگی نکنیم ؟ نخیر . احتمال تصادف رو میپذیریم ولی سعی میکنیم با رعایت نکات ایمنی ، احتمالش رو پایین بیاریم .
    ازدواج هم همینطوره . هیچ کس به قصد طلاق گرفتن ازدواج نمیکنه ولی طلاق ممکنه به هر حال پیش بیاد .
    به نظر من نباید از طلاق ترسید . باید احتمال رخدادش رو پذیرفت و از وجودش آگاه بود . ولی سعی کنیم احتمال رویدادنش رو پایین بیاریم ( با راهکار هایی که قبل و بعد از ازدواج میشه در پیش گرفت) .


    باید بپذیریم که رسیدن به چنین قله ی رفیعی، گاو نر میخواهد و مرد کهن
    اگه یک نفر بخواد تمام مراحل جانــفرسای شناخت رو طی کنه، ای بسا اجلش برسه و ناکام از دنیا بره
    دقیقا همینطوره . همه که فیلسوف و جامعه شناس نیستند و چه بسا در راه شناخت ، مرتکب اشتباه شوند !!!
    به نظر من باید احتیاط رو در حد معقول نگه داشت . بعضی از ترس ها در مورد ازدواج کاملا واقع بینانه نیستند .
    یه پدر بزرگی داشتم که همیشه میگفت : اگه موقعیت 60 درصد برات مطلوب بود ، فورا ازدواج کن !!!
    توی حرف های اون خدابیامرز نکته ای هست و اونم اینه که اگه بخواهیم شرایط رو ( صد درصد که هیچ ) حتی 90 درصد هم مطلوب کنیم حتما شکست خوهیم خورد . . .
    همواره در ازدواج قدری ریسک وجود داره . . .

  10. 5 کاربر از PLAΨMID بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #1827
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Feb 2014
    پست ها
    1,108

    پيش فرض

    ببینید ، طلاق هم همه جا دیده میشه و اصلا توی هر ازدواجی ( حتی ایده آل ترین نوعش) باز هم درصدی احتمال طلاق هست . نمیشه گفت راهکاری وجود داره که دقیق احتمال طلاق رو به صفر برسونه .
    ترس از طلاق ، ترس طبیعی ای نیست . وقتی ما رانندگی میکنیم احتمال تصادف همیشه هست . هیچ راننده ای نمیتونه مطمئن بگه من امروز که از خونه میرم بیرون تصادف نمیکنم . میشه احتمالش رو کم کرد ولی هیچ وقت به صفر نمیرسه . با این وجود آیا ما باید تصمیم بگیریم رانندگی نکنیم ؟ نخیر . احتمال تصادف رو میپذیریم ولی سعی میکنیم با رعایت نکات ایمنی ، احتمالش رو پایین بیاریم .
    ازدواج هم همینطوره . هیچ کس به قصد طلاق گرفتن ازدواج نمیکنه ولی طلاق ممکنه به هر حال پیش بیاد .
    به نظر من نباید از طلاق ترسید . باید احتمال رخدادش رو پذیرفت و از وجودش آگاه بود . ولی سعی کنیم احتمال رویدادنش رو پایین بیاریم ( با راهکار هایی که قبل و بعد از ازدواج میشه در پیش گرفت) .


    دقیقا همینطوره . همه که فیلسوف و جامعه شناس نیستند و چه بسا در راه شناخت ، مرتکب اشتباه شوند !!!
    به نظر من باید احتیاط رو در حد معقول نگه داشت . بعضی از ترس ها در مورد ازدواج کاملا واقع بینانه نیستند .
    یه پدر بزرگی داشتم که همیشه میگفت : اگه موقعیت 60 درصد برات مطلوب بود ، فورا ازدواج کن !!!
    توی حرف های اون خدابیامرز نکته ای هست و اونم اینه که اگه بخواهیم شرایط رو ( صد درصد که هیچ ) حتی 90 درصد هم مطلوب کنیم حتما شکست خوهیم خورد . . .
    همواره در ازدواج قدری ریسک وجود داره . . .

    برای رانندگی اگه ترس از تصادف هست،لااقل بیمه ثالث وبدنه امکان جبران را فراهم میکنه ولی طلاق و مهریه سنیگین چه خسارت مادی و معنوی و عاطفی برجسم و روح میزنه، حتما سپرده مهریه و جهیزیه بانک صادرات؟؟؟
    حرفهای اون خدابیامرز برای زمان خودش صدق میکرد که ملت مثل حالا گرگ و پول پرست نبودند و ازدواج مثل حالا معامله پایایای نبود که هرکسی امتیاز بیشتر بگیره برنده هست و برد-برد نیست!!!!با وضع موجود،بگفته خودتون 90%هم امکان شکست وجود داره....

  12. 2 کاربر از aminkhan2014 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #1828
    حـــــرفـه ای Sara's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2008
    محل سكونت
    Sea
    پست ها
    2,537

    پيش فرض

    يکى از مساىلى که بايد بهش توجه شه, اينه که اگر با خصوصيت خاصى در فرد مورد نظرمون در زمان آشنايى (دوستى, نامزدى و ...) مشکل داريم با انديشه و اميدوارى به تغيير وارد زندگى مشترک نشيم. منظور من مساىلى مثل اعتياد, خيانت, دروغگويى افراطى و از اين دست مشکلات که خطر جدى براى زندگى مشترک محسوب مى شن, هست. شايد فکر کنيد چطور ممکنه کسى با دونستن اينها وارد زندگى مشترک شه اما متاسفانه در خيلى موارد به دلايل مختلف اين اتفاق ميافته.
    نمى خوام بگم تغيير امکان پذير نيست اما به نظر من بايد ببينيم با همين فرد و با همين خصوصيات مى تونيم زندگى کنيم يا نه. چون واقعيت اينه که در زندگى مشترک اين مساىل با شدت چند برابر خودش رو نشون مى ده.
    اما با خوشبينى نسبت به تغيير, مثلا اگه فرد دچار اعتياد هست و موفق به ترک شده, زمان طولانى براى اثبات نياز داره. اعتياد رو مثال مى زنم چون متاسفانه گويا بسيار فراگيره.
    در کل به نظر من وعده و وعيد تغيير از هر دو طرف چندان قابل اعتماد براى شروع زندگى مشترک نيست, اگه شما با شخصيت فعلى فرد مشکل داريد و نمى تونيد تحمل کنيد معمولا بعدا هم مشکل خواهيد داشت.


    Sent from my Nexus 4

  14. 5 کاربر از Sara بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #1829
    کاربر فعال انجمن علوم انسانی PLAΨMID's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    اصفهان
    پست ها
    1,883

    پيش فرض


    برای رانندگی اگه ترس از تصادف هست،لااقل بیمه ثالث وبدنه امکان جبران را فراهم میکنه ولی طلاق و مهریه سنیگین چه خسارت مادی و معنوی و عاطفی برجسم و روح میزنه، حتما سپرده مهریه و جهیزیه بانک صادرات؟؟؟
    حرفهای اون خدابیامرز برای زمان خودش صدق میکرد که ملت مثل حالا گرگ و پول پرست نبودند و ازدواج مثل حالا معامله پایایای نبود که هرکسی امتیاز بیشتر بگیره برنده هست و برد-برد نیست!!!!با وضع موجود،بگفته خودتون 90%هم امکان شکست وجود داره....
    من حرفهای اون خدابیامرز رو تایید نکردم ، گفتم توش نکته ای هست .
    اگه من تصادف کنم و قطع نخاع بشم یا بمیرم ، بیمه به چه دردم میخوره آخه ؟؟؟
    منظورم کلا این بود که باید قدری ( توجه کنید : قدری!!) ریسک رو پذیرفت . البته که باید یه اصولی رو قبل و بعد از ازدواج رعایت کرد و نبایستی نسنجیده عمل کرد ، ولی باید امیدوار(نمیگم خوش بین) بود و با دید مثبت به این داستان نگاه کرد . اینکه "همه گرگ شدن" و " ملت تشنه پول شدن " و این حرف ها همون داستان صد درصد مطلوبیت هست . با این عینک بدبینی نمیشه ازدواج کرد .
    هیچ وقت نمیشه 100 درصد ازدواج ایده آلی داشت . باید چشم ها رو روی بعضی مسائل بست .
    در مورد طلاق و مهریه هم اگه از قبل در موردش فکر کرده باشیم ( و توی معادلاتمون جا داده باشیم) خسارت مادی و معنویش پایین میاد . . . .

  16. 3 کاربر از PLAΨMID بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #1830
    آخر فروم باز hamed29's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2009
    محل سكونت
    سیاره زمین
    پست ها
    1,567

    پيش فرض

    خلاصه و مفید دلایلی که میتونه ازدواج رو دچار مشکل کنه:
    ( البته از نظر مسائل فرهنگی )

    نظر شما چیه؟

      محتوای مخفی: جدول 


  18. این کاربر از hamed29 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •