تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 183 از 640 اولاول ... 83133173179180181182183184185186187193233283 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1,821 به 1,830 از 6393

نام تاپيک: اشعار سکوت، تنهایی و مرگ

  1. #1821
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض

    همه رفتند کسي دور و برم نيست
    چنين بي کس شدن درباورم نيست
    اگر اين آخراي عاقبت بود
    که جز افسوس هوايي در سرم نيست
    همهرفتند کسي با ما نموندش
    کسي خط دل ما رو نخوندش
    همه رفتند ولي اين دل ما را
    همون که فکر نميکرديم سوزوندش
    عجب بالا و پايين داره دنيا
    عجب اينروزگار دلسرده با ما
    يه روز دور و برم صد تا رفيق بود
    ...
    منو امروز ببينتنهاي تنها
    ..........
    تنهاي تنها
    تنهاي تنها..........
    ......
    تنهايتنها

  2. این کاربر از amir 69 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #1822
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    غم به دل، شور به سر، سلسله برپا دارم
    به تماشاي من آييد! تماشا دارم


    دل بي‌درد ندارد خبر از درد دلم
    ناله‌ام، در دل دل‌سوختگان جا دارم


    هركسي چنگ به دامان نگاري زد و من
    به كف از شور جنون دامن صحرا دارم


    سر ديوانه‌ي ما را به كلوخي ننواخت
    گله از طفل تهي‌كيسه‌ي دنيا دارم


    دلستاني كه به يك بوسه ستاند جاني
    كو در اين شهر، كه امشب سر سودا دارم


    صحبت از حلقه‌ي گيسويي و ماه رويي است
    تو چه داني كه چه شب ها، چه سحرها دارم


    در سر كوچه‌ي زلف تو اگر دست دهد
    شكوه‌ها از دل شوريده‌ي شيدا دارم


    شستشو مي‌كنم از اشك به ميخانه پناه
    شيشه‌ها در بغل از گريه‌ي مينا دارم

  4. #1823
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    "بيكرانه
    در انتهاي هر سفر
    در آيينه
    دار و ندار خويش را مرور مي كنم
    اين خاك تيره اين زمين
    پايوش پاي خسته ام
    اين سقف كوتاه آسمان
    سرپوش چشم بسته ام
    اما خداي دل
    در آخرين سفر
    در آيينه به حز دو بيكرانه كران
    به جز زمين و آسمان
    چيزي نمانده است
    گم گشته ام، كجا
    نديده اي مرا ؟"


    مرحوم حسین پناهی

  5. #1824
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    عابر از کنار پنجره خانه گذشت

    گوش از شنیدن ماند

    و چشم از دیدن مرد

    پنجره فریاد زد

    او نیست…نیست…نیست

  6. #1825
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    شب چه خسته است

    من چه خسته ام

    آه ای ستاره های شب

    خوابتان حرام باد…



    احمد آزمون

  7. #1826
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    نمیتــونم ببخشمــت ، دور شــو بـــــرو نبینمـــت


    تیـــکه ای بـــودی از دلــم ، گندیــدی و بریدمت


    هـــزارویک رنگی بدون دروغ و نیرنگی بدون


    واسـه دل عاشــق مــــن بدنامــی وننـــگی بدون


    یادت میـــاد گفتـــم بهت اگه نمیشــی مرحــــــمم


    تــوروخـــدا زخـــمم نشـو که تیـکه پارس بدنــم


    تو عیــن نا باوریــام تـــوهم شـــدی یه زخـم نـو


    هیچ نمیخــوام مثل تـو شــم از جلوی چشـام برو

  8. #1827
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    چشیدن مرگ

    گواراست

    آنگاه که زندگی

    تلخ است

  9. #1828
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    دنیا غم انگیز است . . . واقعاً غم انگیز است

    چرا آنچه با شکوه است

    غم انگیز است

    چرا آنچه زیباست

    غم انگیز است

    چرا آنچه عمیق است

    غم انگیز است

  10. #1829
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    چقدر خسته ام از این دقیقه های پاپتی
    از امتداد خسته ی کلاف بی عدالتی

    بهار می شود و ما دوباره سبز می شویم
    تمام می شود تمام فصل بی عدالتی

    چقدر سرسپرده ی دروغ دلقکان شدن
    چقدر خام عشوه ی عروسکان ساعتی

    همیشه صفر سهم ما و بیست سهم دیگران
    به جُرم دست و پا زدن در این کلاس لعنتی

    کلاغ پَر، پرنده پَر، فرشته پَر، ستاره پَر
    از این زمین یخ زده، از این هوای لعنتی

  11. #1830
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    من دست شُسته ام ز غرورم برای تو
    افتاده ام چو قطره ی شبنم به پای تو


    ای نارفيق و از همه من غريبه تر
    با من بمان: غريبه ی درد آشنای تو


    زين روزهای خسته ملولم، بيا ببين
    اين دل چگونه مي شکند زير ِ پای تو


    گفتی تو هم شکسته دلت، مثل من، ولی
    باور نمي کند دلم، اين ادعای تو


    گفتی صبور باش، صبورم، ولی، چه سود
    عمری منم و حسرت يک دم وفای تو


    مي بخشمت، برو، به دلم پُشت کن، برو
    بخشيد دل تو را، بگذشت از خطای تو


    يک روز می رسد که ببينی ميان ما
    يک فاصله است و چشم تری از جفای تو


    من مي روم شبی و تو می مانی و همين
    مُشتی غزل و روح من آن شب رهای تو


    شايد دوباره تر شود اين گونه ها ز اشک
    از حسرتِ تو، بغض تو، شايد جفای تو


    يک شب به عشق مي رسد آخر دلت، ولی
    آن شب هنوز مي تپد اين دل برای تو؟


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •