تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 183 از 638 اولاول ... 83133173179180181182183184185186187193233283 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1,821 به 1,830 از 6373

نام تاپيک: شعر گمنام

  1. #1821
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    به حساب خیال بافیم نگذار

    اما ستاره ای دارم در تیره ترین شب ها

    فقط می خواستم بدانی که می توان

    دلخوش کرد به چراغ های کوچک یک هواپیما!

  2. 5 کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #1822
    آخر فروم باز MaaRyaaMi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    پست ها
    2,106

    پيش فرض

    چهار حرف ِ ساده ي نامم را هر طور كه مي خواهي مي نويسي .

    يكبار ، انتهايش را بلند و كشيده مي نويسي
    آنقدر كه در سپيدي كاغذ هم جا نمي شود !
    يكبار هم ، دو حرف آخر را
    دريا مي كني و شاعرانه در آن غرق مي شوي !

    اما ، نامم را که آخر جمله ات مي آوري
    من مي مانم و تعبیری بی انتها،
    كه شايد ، دلتنگيست !
    نه !
    شايد هم ، گلايه !
    يا شايد ، ‌تنها مكثي براي عبور ِ گذشته !

    يا ...


    خودت بگو اينبار
    نامم را که آخر جمله ات می آوری يعني چه !؟

  4. 2 کاربر از MaaRyaaMi بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #1823
    حـــــرفـه ای Ar@m's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2006
    پست ها
    3,300

    پيش فرض

    منتظر يك ايستگاهم
    نمي دانم كجاست
    نمي دانم
    قطار مي رود تا ته سكوت
    تا ته هراس و انتظار
    صبور باش
    صبور
    روزي پياد خواهم شد از هرچه رفتن است
    كوچ كردن است
    چشمهاي خيره ام به دوردستها سرانجام
    آرام آرام
    بسته خواهند شد
    روي سكوي ايستگاه
    اين ديگر من نيستم كه چشم انتظار بگرداند
    چشمهاي ديگري جستجو خواهند كرد
    چشمهاي ديگري در انتظار
    چشمهاي ديگري مرا خواهند يافت

  6. 5 کاربر از Ar@m بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #1824
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    نمی تواند فراموشت کند

    سیب



    با دندانی

    که از داغ تو بر سینه دارد

  8. 2 کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #1825
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    تو مرا به نام می خوانی‌‌‌٬نام ات نمی دانم.


    تو به من اشاره میکنی٬اشاره نمی توانم.


    من٬برای آنکه چیزی از خود به تو بفهمانم٬


    جز چشم هایم


    چیزی ندارم.

  10. #1826
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    به کدامین جرم

    . . . .

    حکم صبر برای من صادر شد؟؟؟

  11. این کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  12. #1827
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    توده ی زشت کریهی شده ام

    بچه هایم از من می ترسند

    آشنایانم نیز...

    به ملاقات پرستار جوان می آیند.

  13. این کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  14. #1828
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    من‌نيوتن‌نيستم‌

    اما يقين‌دارم‌

    علت‌افتادن‌سيب‌

    جاذبه‌ي‌زمين‌نيست‌

    من‌

    به‌دليل‌دل‌

    افتادن‌سيب‌را

    به‌عشق‌نسبت‌مي‌دهم‌

    و قسم‌مي‌خورم‌

    بعد از هبوط آدم‌

    زمين‌عاشق‌شد

    وسپس سیب افتاد

    زنده‌باد عشق‌

    كه‌اگر نبود

    دست‌زمين‌

    سرخي‌هيچ‌سيبي‌را لمس‌نمي‌كرد

  15. این کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  16. #1829
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    لحظــــه لحظــــه آه ويــــران می شـــوم
    زيـــر ايـــن آوار پنهـــــان می شــــوم


    برگ برگــم لحظــه لحظــه ريخت ريخت
    فصل ديگـــــرپاک عـــــــريان مـــی شوم

    من شــــــروع درد پنهـــــان خـــــودم
    من خـــــودم هم خط پــــايان مـــی شوم

    مثـــل پيــــله پوک پوکـــــم پوک پوک
    از درون خويش داغــــــــان مــــی شوم

    من که از جمـــــع شمـــا ها خسته ام
    همـــــدم کــــوه و بيابان مـــــی شوم

    آنچـــــه از احـــــوال مجنـــون گفتـــــه اند
    صــــــد بيابان برتر از آن مــــی شــــوم

    خوب مــــی دانم که مــــی آيد شبــــــی
    از وجـــــــود خـــــود پشيمان مــــــی شوم

    يک شب از ايـــن بلبشـــــوی ازدحــــام
    مثل آيينه هـــــــراســـــان مـــــی شـــوم

    آخـــــــرين مضـــــــراب خـــــود را می زنم
    پشت هيچستـــــان غــــــزلخــــــوان می شوم

  17. 4 کاربر از دل تنگم بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  18. #1830
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    از درد، از کبود تنم حرف می زنم
    من بی زبان و بی دهنم حرف می زنم


    اصلا تعجبی که ندارد، زبان که نیست
    با تکه تکه ی بدنم حرف می زنم


    من با شما که تازه به دوران رسیده اید
    از درد، از غم کهنم حرف می زنم


    از داغها که روی دل من گذاشتید
    با دکمه های پیرهنم حرف می زنم


    ... یادم نبود پیرهنی نیست در تنم
    من مرده ام و با کفنم حرف می زنم


  19. 2 کاربر از دل تنگم بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 2 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 2 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •