شما سر جریان مهریه دیگه طلاق دادین؟دلیل اگه جسارت نشه میشه بگید؟کلا نگاهتون به ازدواج چی شده؟
شما سر جریان مهریه دیگه طلاق دادین؟دلیل اگه جسارت نشه میشه بگید؟کلا نگاهتون به ازدواج چی شده؟
بله بعنوان مثال عرض کردم هر رقمی میشه. لکن درشرایطیکه رقم مطالبه شده نزدیک به تعداد اصلی باشه مثل مثالی که شما زدید عملا" فرقی نمیکه چون ثابت کردن اینکه مرد مثلا توان پرداخت پونصد سکه رو داره همون انرژی از زن میگیره که 499 تا.
در مواقعی برای مرد گرفتاری داره که اصل مبلغ یه عدد نجومیه (مثلا" پونصد تا یا هزار تا و میزان کمتری رو زن به اجرا میذاره (مثلا یک پنجم تعداد اصلی)
بله دراصل دلیل جدایی همین مهریه اجرا گذاشتن از طرف خانم بنده بود و دست آخر هم خودش به این موضوع اعتراف کرد.
درکل وقتی زن با اولین اخلاف بدو بدو میره دادگاه خانواده و مهریه اش رو به اجرا میزاره و خونه و ماشین و حتی حقوق ماهیانه شوهر رو توقیف میکنه (هرچند که به لحاظ حقوقی حق با زنه) اما از نظر عاطفی به نظر شما اون مرد میتونه همچنان زن رو دوست داشته باشه و باهاش زیر یک سقف زندگی کنه؟ خدا رحم کرد که بچه دار نشدیم . به نظر شما خانمی که اینقدر تحمل مشکلات زندگی اونم مسائل مالی و کمبودهای مالی را نداره که با اولین اختلاف زن و شوهری بجای رفتن پیش مشاور یا روان شناس میره دادگاه که مشکلشو حل کنه و اینقدر نمیفهمه که رفتن به دادگاه یعنی فاتحه زندگی ، آیا این خانم قابل اعتماد هست که آدم یک عمر باهاش زندگی کنه و تربیت بچه هاش رو به دست چنین آدمی بسپاره ؟ آیا در زندگی که تا به زن میگی بالای چشمت ابروست میپره دادگاه و مهریه اجرا میزاره اون زندگی فایده ایی داره؟ و ادامه اون زندگی به صلاح است؟ من نمیدونم برخی از دخترخانومای این دوره و زمونه از یه زندگی و یک شوهر چی میخان؟
خداوکیلی من نه معتاد بودم نه بیکار و الاف بودم نه خوش گذرون بودم سرمو انداختم پایین درسمو خوندم لیسانس مهندسی مو گرفتم بلافاصله رفتم سربازی بلافصله رفتم سرکار اونم کجا جنوب توی دمای 40 درجه شرجی عسلویه و جاهای دیگه کارکردم یه پس اندازی جمع کردم خونه و ماشینو و امکانات اولیه یه زندگی در تهران رو فرآهم کردم بعد خیر سرم رفتم زن گرفتم که زندگی کنم اینجوری میشه که سر از دادگاه و زندان اوین درمیارم. نه اهل کتک زدن زن بودم که بگیم زنشو میزده و لذا زنه حق داشته ، نه اهل مشروب و دود و اینجور چیزا بودم هنوز گیجم که به چه دلیل خانوم بنده یکدفعه با اولین اختلاف اونم سر مسائل مالی رفت دادگاه و مهریه اجرا گذاشت ؟
ولی کلا" دیدگاهم نسبت به زن و ازدواج و زندگی مشترک 180 درجه تغییر کرده. به نظر من آدم وقتی ازدواج میکنه که به آرامش برسه بعدش بخاطر همین ازدواج پاش به دادگاه و زندان باز میشه و نه تنها خود آدم به آرامش نمیرسه بلکه و پدر و مادرش آدم هم بدلیل بالاو پایین رفتن از پله های دادگاه و احضاریه هایی که چپ و راست میاد در خونه و ترس از دست دادن خونه و ماشینی که با هزار خون دل و ده پونزده سال جون کندن به دست اومده روانی میشن این چه زندگیه و چه تشکیل خانواده ایی یه؟ خانوم که حالا به هردلیل قید زندگی رو زده و رفته خونه پدرش و مهریه اجرا گذاشته حالا گیر داده که خونه رو بگیره و منو از خونه خودم بندازه بیرون . بنظر شما در چنین شرایطی آدم باید مبارزه کنه یا تسلیم بشه؟ تسلیم بشه باید زندگی رو دوباره از صفر شروع کنه تسلیم نشه باید دو سال از این دادگاه به اون دفتر وکیل پله ها رو بالا پایین بره و روانی بشه. شما باشین کدومش رو انتخاب می کنین؟
چندتا نصیحت حقوقی و تجربه شخصی به دوستان آقا :
1- قبل از عقد چنانچه خونه یا ماشین به نامتون هست بنام یک شخص قابل اعتماد مثل پدر یا مادر بزنین بعد از چند سال زندگی که از طرف مقابل مطمئن شدین به نام خودتون برگردونین.
2- زیر بار مهریه های سنگین سیصد تا و پونصد تا سکه به هیچ عنوان نرین. برین زندانها رو ببینین که چه تعداد آدمهای بیچاره و حتی دکتر مهندس فقط بخاطر زن گرفتن همین الان پشت میله هان.
3- بلافاصله بعد از عقد، ماه به ماه خرجی که به زن میدین رو دستی بهش ندین به حسابش بریزین و رسیدهای بانکی اش رو نگه دارین.
4- مشاوره های بعدی باشه برای بعد
Last edited by babakpilot; 06-11-2014 at 00:07.
برای مشکلی که براتون پیش اومد متاسف شدم ..
شخصا با مهریه مخالف هستم ولی به نظرم علت اینکه درجامعه ما بعضی از خانم ها اصرار به داشتن مهریه بالا یا به اجرا گذاشتن مهریه شون دارن، اینه که درهیچ کدام از مراحل زندگی زناشوییشون از حقوق فردی و اجتماعی برابر با مردان برخوردار نیستن حمایت های عرفی و قانونی از مردان ( در روابط قبل از ازدواج، شروع زندگی متاهلی، جزییات ارتباط زن و شوهر در زندگی، ازدواج مجدد مرد، اجازه تحصیل و شاغل بودن زن،طلاق، حضانت از فرزندان، مسائل مرتبط با ارث و میراث و ..) باعث شده زنان برای اینکه متحمل ضررهای احتمالی نشن مهریه های سنگین تعیین کنن یا با کوچکترین تلنگری نسبت به تنها حق قانونی شون (مهریه) اقدام کنن که متاسفانه در اکثر مواقع با شرایطی که تو زندگی متاهلی براشون به وجود میاد مجبور به گذشت از این حق هم میشن ..
به نظرم اگر خانم ها قبل از ازدواج با تعیین شرایط ضمن عقد نسبت به حقوق انسانی شون اطمینان پیدا کنن لزومی نداره تاکیدی بر مهریه سنگین داشته باشن ..
در اينکه در بين افراد استثناهايى وجود داره شکى نيست و بر اساس گفته هاى شما, خانم شما يک استثنا هستند چون هيچ نکته مثبتى در رفتار و کردار ايشون با شما وجود نداشته و سراسر ناسازگارى بوده.
اما اگه دوست داريد بگيد نحوه ازدواج شما به چه صورت بوده که نتونستيد شناخت لازم رو کسب کنيد, ازدواج سنتى يا غير سنتى فرق نداره, به چه صورت بوده که با فردى ازدواج کرديد که گويا هيچ گونه علاقه اى به زندگى مشترک با شما نداشته؟ چنين فردى معمولا در دوران دوستى, نامزدى يا عقد نشانه هاى رفتارى داره, آيا متوجه اين مساىل نشديد؟
اگر بخواين منصفانه به عنوان يک همسر خودتون رو نقد کنيد, شما چه ويژگى هايى داشتيد که براى يک زندگى مشترک مناسب نبوده و مى تونستيد اونها رو بهبود بديد؟
به جز توصيفى که از همسرتون داشتيد چه ويژگى هاى مثبتى داشته که مى تونيد ذکر کنيد؟
با توجه به اين نکته که ما آدم هاى سياه و سفيد نداريم, همه خاکسترى هستند.
Sent from my Nexus 4
مهریه یک قانون برای قدیم است و در جهان امروزه جایی ندارد و برتری های مرد نسبت به زن در ازدواج نیز امروزه کارساز نیست و باید برداشته شود. ما مسلمانان باید بپذیریم ازدواج به شکل غربی منصفانه ترین نوع ازدواج است.
ازدواج ما از نوع سنتی بود. معرفی کردند و رفتیم دیدیم و پسندیدم و مورد منفی هم مشاهده نکردیم.
شاید یکی از اشتباهات من این بود که زود عقد کردیم با مهریه سنگین بدون گذشت زمان کافی برای نامزدی.
درحقیقت خانواده ایشان اصرار داشتند که جلوی در و همسایه بد است که پسر شما به خانه ما رفت و آمد میکند و لذا بهتر است ایندو زودتر عقد کنند و ما به اصرار آنها تن دادیم که اشتباه بود.
قطعا طرف مقابل من نکات مثبتی هم داشته مثلا خانه داری اش خوب بود و غذا و کارهای خونه همیشه مرتب بود و من هم ادعا نمیکنم که گل بی عیب بوده ام هیچکس بی عیب نیست همه زن و شوهرها اختلافات و مشکلاتی باهم دارند لکن وقتی پای دادگاه و قانون به زندگی آنسان باز بشود قبول کنید که آن زندگی دیگر از روال عادی خارج میشود.
وقتی طرف مقابل شما می رود فقط بدلیل بدهی مالی (مهریه) علیه شما در دادگاه تشکیل پرونده می دهد و احضاریه دادگاه و حکم توقیف حقوق را به محل کار شما میفرستد ومحل کار شما باتوجه به حکم قضایی چندین ماه جلوی حقوق شمارا میگیرد و از هست و نیست ساقط میشوید و حتی نمیتوانید قسط وام بانک مسکن را بدهید و بانک مسکن از آنطرف اخطار میفرستند که چنانچه اقساط معوقه را نپردازید خانه تان را به حراج می گذارد و طرف مقابل آبروی شما را در محل کار دستخوش حرف و حدیث میکند و کلا" همه چیز به هم گره میخورد و با یک پرونده مهریه ، شش تا پرونده جنبی دیگر برای شما ایجاد می شود، حالا میخواهد طرف مقابل هزاران حسن کوچک و بزرگ هم داشته باشد یا نداشته باشد و از هر انگشتش یک هنر بریزد یا نریزد، چه اهمیتی دارد و حسنهای طرف مقابل به چه دردی میخورد؟ در این شرایط آیا شما ویژگی های مثبت طرف مقابل را می بینید یا بلایی که فی الحال دارد بر سر شما می آورد را خواهید دید؟ فرض کنید ایشان فردی خوش اخلاق، زیبا، کد بانو، نجیب و کلا" ملکه همه خوبی ها و محسنات دنیا بوده باشد ، فعلا" که ایشان اصل زندگی را ول کرده و مال دنیا را چسبیده است.
خود کارمندان دادگاه ها و وکلا و قضات می گویند که سرانجام 90% پرونده های مهریه به طلاق ختم میشود شاید نیت اول خانمها در ابتدای تشکیل پرونده های مهریه طلاق نباشد اما متأسفانه اینگونه میشود.
واقعیت کنونی جامعه ما اینست که خانمهایی که دنبال اینگونه دادگاه بازی ها می روند بنا به نیت غلط و نادرستیکه در ذهن دارند و اغلب اطرافیانشان به آنها دیکته میکنند میخواهند مثلا" از مرد زهر چشمی بگیرند و مرد را به انجام خواسته هایشان با اهرم فشار قانون مجبور کنند و فکر میکنند تشکیل یک پرونده علیه شوهر در دادگاه آنها را به نیتشان میرساند (مثلا" آقا سه دنگ از شش دانگ خانه اش را به نام خانم بزند) و تصور میکنند بعد از دوسال بالا و پایین کردن آقا در دادگاه و بردن آبرویش در محل کار و هزار بلای دیگری که سرش درآوردیم سرانجام میرویم و در کمال خوشی و خرمی و با عشق به زندگی مشترکمان زیر یک سقف با همان آقا می پردازیم درحالیکه این تصور نادرست تقریبا" همه خانم هایی است که وارد پرونده های مهریه میشوند زیرا در عمل نتیجه آن چیزی که فکر می کردند نمیشود و داستان به گونه دیگری رقم میخورد و حتی اگر زن در دادگاه حقوقی برنده ماجرا بشود و بتواند مهریه اش را به زور قانون بگیرد و خانه و مال و اموال مرد را تصاحب کند، در دادگاه زندگی برنده نخواهد بود زیرا آن مرد دیگر آن شریک زندگی را نخواهد خواست و نهایتا" کار به طلاق می کشد. حال خانم می ماند و مقداری مال دنیا (تازه اگر بتواند بگیرد) و زندگی که از دست داده است.
چه بگویم والا شاید سرنوشت ما هم این بوده است.
دعا میکنیم که همه جوون ها خوشبخت بشوند.
Last edited by babakpilot; 06-11-2014 at 01:49.
ازدواج نمیکنم چون زمانی که ازدواج اختراع شد نه اینترنت بود نه تلوزیون نه رابطه ی غیر جدی ، نه مرز های جغرافیایی سیاسی و کلا دنیا از زمان عصر برنز تا امروز تفاوت اساسی کرده و کم کم همه ی اختراعات اون دوران ها هم عوض میشن یا از بین میرن
ازدواج هم در حال تکامل هست ، در کشور های اروپایی شاهد فرم های جدید ازدواج خواهیم بود .
سلام رفقا
از ماری گزیده شدم که سراغش نمیرم
منو زندان انداختند
زنم منو ترک کرد
شانس آوردم مهریه رو بخشید
بچه مون رو برداشت و برد آمریکا
الان که آزاد شدم نمیتونم سراغشو بگیرم
حتی عکسشو هم ندیدم
بزرگ ترین اشتباه زندگیم زن گرفتن بود
قربونتون
سیا
ازدواج یک قسمته - یعنی شما طرف مقابلت و یک روزی یک مکانی یک ساعتی یک دقیقه ای یک آنی میبینی و حس غریبی بهت دست میده و احساست عوض میشهو ادامه ...
زوری که نیست - دیدم مواردی رو که به زور میخواستن طرف و مجبور کنن این و بگیر ولی دل رضا نبود... دوست نداره شکلش و ببینه با اون اخلاق گندش
حالا اگر همچنان قسمت نشد و از کسی خوشش نیومد چی؟ باید همچنان مجرد بمونه؟ یا خیلی مرد و معتقد باشه هرگز ازدواج نکنه؟ شاید هرگز دختر/پسر آرمانیش سر مسیر زندگیش قرار نگرفت اونوقت چی؟ آیا اون بختش و سرنوشتش اینگونه نوشته شده بوده؟ باید مجرد بمونه؟ چون حتما خدا قسمت نکرده؟ جریان چیست؟
دیدم مواردی رو که مردان و زنانی هرگز ازدواج نکردن و مردن! آیا اونها سرنوشتشون از ابتدا همین بوده؟![]()
Last edited by Masoud-2014; 07-11-2014 at 08:59.
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)