تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




مشاهده نتيجه نظر خواهي: --

راي دهنده
0. شما نمي توانيد در اين راي گيري راي بدهيد
  • --

    0 0%
  • --

    0 0%
صفحه 182 از 469 اولاول ... 82132172178179180181182183184185186192232282 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1,811 به 1,820 از 4685

نام تاپيک: ســــــو تــــــــــي بــــــــــازار!

  1. #1811
    پروفشنال Meisam Khan's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    616

    پيش فرض

    يه معلم هندسه داشتيم كه داهاتي بود و با لهجه خاصي مي گفت كجا!!!
    يه بار منو برد پاي تخته تمرين حل كنم وسطاي تمرين حل كردنم يكي از بچه ها گفت: اونجا رو اشتباه حل كردي منم با همون لهجه معلممون پرسيدم كجا!!!!!!!!!!!!
    فكر كنم معلممون فهميد ولي به روي خودش نياورد.

  2. #1812
    حـــــرفـه ای ebicross's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2007
    محل سكونت
    مـشـهـد
    پست ها
    3,508

    پيش فرض

    دوم راهنمایی یه مدرسه بود به اسم شهید مطهری که خیلی درخت داشت. با بچه ها زیر درخت نشسته بودیم که یهو سرم داغ شد.
    دست زدم به سرم دیدم چسبناکه. یهو دیدم همه میخندن.
    نامرد کلاغه اندازه یک تخم مرغ از بالا رو سر من ول کرده بود.

    تو اون سرما سرمو زیر شیرهای آب یخ شده شستم...

  3. #1813
    داره خودمونی میشه Ladan's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    محل سكونت
    آرياشهر
    پست ها
    209

    پيش فرض

    دوم راهنمایی یه مدرسه بود به اسم شهید مطهری که خیلی درخت داشت. با بچه ها زیر درخت نشسته بودیم که یهو سرم داغ شد.
    دست زدم به سرم دیدم چسبناکه. یهو دیدم همه میخندن.
    نامرد کلاغه اندازه یک تخم مرغ از بالا رو سر من ول کرده بود.

    تو اون سرما سرمو زیر شیرهای آب یخ شده شستم...
    اينارو گفتي ياده يه چيزي افتادم، دبستان كه بودم بعضي روزا ناهار مي برديم مدرسه
    ميشستيم تو چمناي حياط مدرسه ،
    يه بار يكي از بچه ها ماكاروني اورده بود
    موقع خوردن متوجه شد يكي از اونا تو ظرف غذا داره تكون مي خوره
    حالا اگه گفتين چي بود (كرم) من كه تا چند روز اشتهام به كل كور شده بود

  4. #1814
    پروفشنال Meisam Khan's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    616

    پيش فرض

    يه بار سر كلاس معلم دوست صميميم رو برد پاي تخته. بعد كه جچند تا سوال حل كرد معلم بهش گفت كه تخته رو پاك كنه . منم حواسم نبود و البته خوشبختانه كلاس كمي شلوغ بود به دوستم گفتم: جون بكن حيوون.

  5. #1815
    آخر فروم باز soleares's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2006
    محل سكونت
    اراج ...
    پست ها
    3,803

    پيش فرض

    يه بار سر كلاس معلم دوست صميميم رو برد پاي تخته. بعد كه جچند تا سوال حل كرد معلم بهش گفت كه تخته رو پاك كنه . منم حواسم نبود و البته خوشبختانه كلاس كمي شلوغ بود به دوستم گفتم: جون بكن حيوون.
    همچنان ای ول داری شما ...

  6. #1816
    در آغاز فعالیت pesare_classic's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    3

    پيش فرض

    با سلام این سوتی منم مثل بعضی از سوتی ها تو گیم نت اتفاق افتاده یه روز ظهر از خونه به قصد گیم نت بیرون رفتم بگم که من یه دوست دارم که باباش کنار خونمون مغازه داره تا وارد گیم نت شدم همین دوستم از من پرسید تو راه میومدی بابام باز بود بلند گفت منم که حواسم به بچه ها نبود گفتم باباتو نمی دونم ولی مغازه باز بود یه دفعه گیم نت ترکید از اون به بعد بچها تا بهم می رسیدن مس گفتن بابای ... باز بود .....................

  7. #1817
    کـاربـر بـاسـابـقـه zahedy2006's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    محل سكونت
    صفحه 8140 کتاب زندگی ...
    پست ها
    1,056

    پيش فرض

    یکی از روزهای آخر اردیبهشت بود سر زنگ ورزش معلم ورزش امتحان دو می گرفت من چون سرما خورده بودمبه معلم ورزش گفتم آخر از همه از من امتحان بگیره
    نوبت ما شد و زمان دویدن ما شد 4 دقیقه
    اعصاب ما خرد بود آخر زنگ با بچه ها رفتیم سپکتاکرا(والیبال با پا) بازی کنیم
    وسط بازی یه توپ به من رسید خواستم بزنم ولی سایه شو زدم یه دفعه یکی گفت:نیگا کن پا شو هم نمیتونه بیاره بالا
    من اعصابم خرد بود گفتم: تو یکی دیگه زر نزن...
    دیدم همه دارن می خندن یه نگاه انداختم دیدم ناظم مدرسه اون حرفو به من زده.

    ناظم شده بود
    منم شده بودم

    -----------------------------------------------
    یه روز تو جمع مدیر و ناظم و بچه های مدرسه، دیدم داره بارون میاد گفتم : عجب هوای شرجیه ها!
    یهویی بقیه شدند

  8. #1818
    حـــــرفـه ای ebicross's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2007
    محل سكونت
    مـشـهـد
    پست ها
    3,508

    پيش فرض

    تو خونه ی عموم مهمون بودیم.
    خواهرم با مامانم روی یک مبل نشسته بودند و من از پشت سر رفتم صاف زدم پس کله خواهرم.
    یهو برگشت دیدم زن عمومه!!!
    ملت کف کردن ولی متوجه شدن که حواسم نبوده...

  9. #1819
    آخر فروم باز rezaete's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    اهواز = اکسین
    پست ها
    4,675

    پيش فرض

    یه ناظم داشتیم که قدش کوتاه بود . بعد توی صف ها میچرخید (invisible میشد ) و به اونا که داشتن حرف میزدن پس گردنی میزد . بچه ها هم دیگه با هم شوخی میکردن و هی پس گردنی میزدن . یه روز مدیر اومد به یکی پس گردنی زد . این هم به خیال اینکه دوستاش میخوان اذیت کنن برگشت یکی خوابوند تو گوشه مدیر . بعد مدیرمون گفت : کاری که عوض داره گله نداره و رفت

  10. #1820
    پروفشنال SR72's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2007
    محل سكونت
    God's Land
    پست ها
    680

    پيش فرض

    یه ناظم داشتیم که قدش کوتاه بود . بعد توی صف ها میچرخید (invisible میشد ) و به اونا که داشتن حرف میزدن پس گردنی میزد . بچه ها هم دیگه با هم شوخی میکردن و هی پس گردنی میزدن . یه روز مدیر اومد به یکی پس گردنی زد . این هم به خیال اینکه دوستاش میخوان اذیت کنن برگشت یکی خوابوند تو گوشه مدیر . بعد مدیرمون گفت : کاری که عوض داره گله نداره و رفت
    دقیقا مثل مدیر ما که قدش کوتاه بود .. ولی پسگردنی نمیزد ... یه سری تو صف invis شده بود و یکی از بچه ها که پشت بهش وایساده بود 2تا فوش آبدار نصارش کرد که طرف هم فهمید ...





    یه روز هم کف حیاط خیس بود . و سومی ها نمیرفتن سر کلاس . مدیر اومد تو حیاط . یکیشون پوزخند زد بعد مدیرمون جوش اورد .... ( حیاط مدرسه سن ( یه قسمت که یکم بالا تر هست ) داشت ) مدیرهم 2ید اومد که یه لگد ول کنه واسه یکیشون سر خرد بدجوری هم سر خرد

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •