كه اي دل تو شاد باش كه آن يار تند خو
بسيار تند روي نشيند ز بخت خويش
خواهي كه سخت و سست جهان بر تو بگذرد
بگذر ز عهد سست و سخن هاي سخت خويش
كه اي دل تو شاد باش كه آن يار تند خو
بسيار تند روي نشيند ز بخت خويش
خواهي كه سخت و سست جهان بر تو بگذرد
بگذر ز عهد سست و سخن هاي سخت خويش
شعر ديوانه تب آلودم
شرمگين از شيار خواهشها
پيكرش را دوباره مي سوزد
عطش جاودان آتشها آري آغاز دوست داشتن است
گرچه پايان راه ناپيداست
من به پايان دگر نينديشم
كه همين دوست داشتن زيباست
تهمتن بدو گفت بی بارگی
به کشتن دهی سر به یکبارگی
يكشب ز حلقه ای كه بدر كوبند
در كنج سينه قلب تو می لرزد
چون در گشوده شد، تن من بی تاب
در بازوان گرم تو می لغزد
دلیری کجا نام او اشکبوس
همی برخورشید برسان کوس
سر نهاده ام به روي نامه هاي او
سر نهاده ام كه در ميان اين سطور
جستجو كنم نشاني از وفاي او
اي ستاره ها مگر شما هم آگهيد
از دو رويي و جفاي ساكنان خاك
كاينچنين به قلب آسمان نهان شديد
اي ستاره ها ستاره هاي خوب و پاك
کمان را به زه کرد زود اشکبوس
تنی لرز لزران رخ سندروس
سر بدامن سياه شب نهاده ايد
اي ستاره ها كز آن جهان جاودان
روزني بسوي اين جهان گشاده ايد
رفته است و مهرش از دلم نميرود
اي ستاره ها چه شد كه او مرا نخواست ؟
اي ستاره ها ستاره ها ستاره ها
پس ديار عاشقان جاودان كجاست
تن آدمي شريف است به جان آدميت.................نه همين لباس زيباست نشان آدميت
من كه جستجو كردم نبود. اميدوارم تكراري نبوده باشه.
يا اين:
تو، مادر بي خوابي. من كودك بي آرام
لالائي خود سر كن از بهر خدا، دريا
آنان که خاک را با نظر کیمیا کنند
آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند؟
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)