دل از من برد و روی از من نهان کرد
خدا را با که این باز توان کرد
شب تنهائیم در قصد جان بود
خیالش لطفهای بیکران کرد
دل از من برد و روی از من نهان کرد
خدا را با که این باز توان کرد
شب تنهائیم در قصد جان بود
خیالش لطفهای بیکران کرد
دخترم از خواب برخيز
شكر خندي بزن شوري بر انگيز
گل اقبال من اي غنچه ناز
بهار آمد ، تو هم با او بياميز
بهارم ، دخترم آغوش وا كن
كه از هر گونه گل آغوش وا كرد
زمستان ملال انگيز بگذشت
بهاران خنده بر لب آشنا كرد
بهارم ، دخترم صحرا هياهوست
چمن زير پر و بال پرستوست
كبود آسمان همرنگ درياست
كبود چشم تو زيباتر از اوست
بهارم ، دخترم نوروز آمد
تبسم بر رخ مردم كند گل
تماشا كن تبسم هاي او را
تبسم كن كه خود را گم كند گل
بهارم ، دخترم دست طبيعت ،
اگر از ابر ها گوهر ببارد ،
و گر از هر گلش جوشد بهاري ،
بهاري از تو زيباتر نيارد .
بهارم ، دخترم چون خنده صبح
اميدي مي دهد در خنده تو
به چشم خويشتن مي بينم از دور
بهار دلكش آينده تو
ور چنین زیر خم زلف نهد دانه خال
ای بسا مرغ خرد را که به دام اندازد
دل خون شد از امید و نشد یار یار من
از جور روزگار بگریم که در فراقای وای برمن و دل امید وار من
زین پیش صبر بود دلم را قرار نیزهم روز من سیه شد هم روزگار من
نزدیک شد که خانه عمرم شود خرابآیا کجا شد آنهمه صبر وقرار من
ای سیل اشک خاک وجودم بآب دهرحمی بکن وگرنه خراب است کار من
گفتی برو هلالی و صبر اختیار کنتا بر دل کسی نشیند غبار من
وه چون کنم که نیست بدست اختیار من
نرگس مست نوازش کن مردم دارش
خون عاشق به قدح گر بخورد نوشش باد
داني که شمع به دم مرگ به پروانه چه گفت؟
گفت: اي عاشق بيچاره فراموش شدي!
سوخت پروانه ولي خوب جوابش را داد،
گفت: طولي نکشد نيز تو خاموش شوي!!!
یا رب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست
جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست
تو که قدر وفامو ندونستی
میشد یرنگ بمونی نتونستی
گمون نکن تو دستات یه اسیرم
دیگه قلبمو از تو پس میگیرم
شبا همش به میخونه میرم من
سراغ می و پیمونه میرم من
تو این میخونه ها خسته دردم
بدنبال دل خودم میگردم
تو این میخونه ها خسته دردم
بدنبال دل خودم میگردم
دلم گم شده پیداش میکنم من
اگه عاشقته وای به حالش
رسواش میکنم من
دلم گم شده پیداش میکنم من
اگه عاشقته وای به حالش
رسواش میکنم من
دلم گم شده پیداش میکنم من
اگه عاشقته وای به حالش
رسواش میکنم من
Last edited by mohammad99; 28-10-2007 at 22:03.
نگاهت را نمی خوانم نه بامایی نه بی مایی
زکارت حیرتی دارم نه با جمعی نه تنهایی
یه روز خیمه زدی تو سرنوشتم
منم از عاشقیم واست نوشتم
گمون کردی هنوز پر شر و شورم
هنوز عاشقم و خیلی صبورم
شبا همش به میخونه میرم من
سراغ می و پیمونه میرم من
تو این میخونه ها خسته دردم
بدنبال دل خودم میگردم
تو این میخونه ها خسته دردم
بدنبال دل خودم میگردم
دلم گم شده پیداش میکنم من
اگه عاشقته وای به حالش
رسواش میکنم من
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)