ناگهان
کاروان سنگین ایستاد
روی پُل عمر
آسمان آبی و خاک سیاه
ترک برداشته به دو نیم شدند .
در زمین
مرگی در کار نیست
آنچه هست جدایی است
تو از ما جدا شدی
یا ما از تو ؟!...
ناگهان
کاروان سنگین ایستاد
روی پُل عمر
آسمان آبی و خاک سیاه
ترک برداشته به دو نیم شدند .
در زمین
مرگی در کار نیست
آنچه هست جدایی است
تو از ما جدا شدی
یا ما از تو ؟!...
واله و شيداست دايم همچو بلبل در قفس
طوطي طبعم ز عشق شكر و بادام دوست
شبی یاد دارم که چشمم نخفت
. شنیدم که شیخ ما با شبابی چنین گفت ه
که وقت است که سر به زیر آوری
کنون است هنگام درس
تو بشنو زما ااین پند٬
دلی داد استاد و چنین گفت به ما
۱- از دل برود هر آنکه از دیده برفت . (! teenage love )
۲- از دیده رود هر آنکه از دل برود . ( البته باید یکم خوش شانس باشی که همچین بشه ! )
۳- از دیده برونش سازند هر آنکه از دل برود . ( این ساده ترین راه حل برای اونایی که یکم قدرت دارن .)
۴- از هستی برود هر آنکه از دل برود . ( این دیگه تو کار مافیا و سیاسیهاست.)
۵- از هستی می رود وقتی می فهمد از دل رفته . ( این تو کار مجنونهاست. )
۶- در دل برود هر آنکه در دیده برفت. ( بی جنبه بازی یا همون اصل love in first sight )
۷- در دیده رود هر آنکه در دل برود . ( آخه چاره ی دیگه ای هم هست ؟)
۸- در دیده نرو اگر که در دل نمی روی . ( خب مگه زوره ؟ )
۹- در دل نرود اگر چه در دیده برفت . ( آهان ! به این می گن وفاداری ! )
۱۰- در دل برود اگر چه در دیده نرفت . ( ... به قولی : عزیزم ! این خودتی که برای من مهمه ! )
۱۱- از دل برود هر آنکه در دیده اش کسی برفت . ( خدا رو شکر کن که از هستی نرفتی ! بازم همون اصل بی وفایی و نامردی ! ای روزگار! )
۱۲- در دیده نرو اگر چه در دل رفته ای . ( اصل دوری و دوستی. )
۱۳- در دل برود هر آنکه از دیده برفت . ( با ۱۲ موقوف المعانی است . )
۱۴- از دیده روی به زینکه از دل بروی . ( راست میگه ! )
۱۵- از دل رفته ای تر خدا از دیده نیز برو ! ( امان از این آدمای سمج . تازه بدترش اینه که یه سره بیاد باهات حرف بزنه ! )
۱۶- از دل برود هر آنکه از دیده نرفت . ( ببین صد بار گفتم دوری و دوستی ! گوش نکردی اینم نتیجه اش.)
فعلا
Last edited by mohammad99; 28-10-2007 at 18:36.
تو ای سپرده دلم را به دست ویرانی
همین تویی تو که شاید دو قطره پنهانی
ببخشید آقا محمد این کارت اصلا درست نیست
منم میتونم یه حرف اول هر نوشته بذارم که بتونم تو مشاعره شرکت کنم
سلام به تی ای سی عزیز اون پایین دیدمت
تو را از بین صدها گل جدا کردم
تو سینه جشن عشقت رو به پا کردم
برای نقطه ی پایان تنهایی
تو تنها اسمی بودی که صدا کردم
مزرع سبز فلك ديدم و داس مه نو
يادم از كشته خويش آمد وهنگام درو
گفتم اي بخت نجنبيدي و خورشيد دميد
گفت با اينهمه از سابقه نوميدمشو
Last edited by ghazal_ak; 28-10-2007 at 18:44.
دریغا انسان که با درد قرونش خو کرده بود
این نمیدانستیم و دوشادوش
در کوچه های پر نفس رزم فریاد میزدیم...
فدای تو امرلد عزیزم، خانومم خوبی؟
مرا دردي است اندر دل كه درمانش نمي دانم
جوابي هم نمي آيد ز هر در هر كه را خوانم
خوبم مرسی
شما خوب باشی ما هم خوبیم
من از آن امید بیهوده سخن میگویم
که مرگ نجات بخش شما را
به امروز و فردا می افکند..
مسافری که به انتظار و امیدش نشسته اید
از کجا که هم از نیمه ی راه
باز نگشته باشد؟
قربونت، خدا رو شکر که خوبی.
دلم چون مرغ در بندي كه از بند و قفس رسته
پناهش ده كه بر بامت پناه آورده بنشسته
قربون شکلت
من میرم سر درسم
فعلا خدا حافظ گل نازنین
هم اکنون 6 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 6 مهمان)