تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




مشاهده نتيجه نظر خواهي: --

راي دهنده
0. شما نمي توانيد در اين راي گيري راي بدهيد
  • --

    0 0%
  • --

    0 0%
صفحه 180 از 469 اولاول ... 80130170176177178179180181182183184190230280 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1,791 به 1,800 از 4685

نام تاپيک: ســــــو تــــــــــي بــــــــــازار!

  1. #1791
    Banned
    تاريخ عضويت
    Nov 2007
    محل سكونت
    Internet
    پست ها
    127

    پيش فرض

    حاجي پارسال ننه هه از ما قول گرفت که ديگه لب به هيچ گونه سيگاري نزنم .
    مام قول داديم . حالا اينجور وقتا که نمي خاي بزني از زمين و آسمون ميباره .
    فرداش که پامونو از خونه گذاشتيم بيرون يکي از رفقا رو ديديم .... چاقيد کشيديم ........ سر کوچه دومي رو ديديم ......... چاقيد کشيديدم .......... سومي ............ چهارمي ........

    خلاصه که اون شب كلي كشيديم. برگشتم خونه ديدم بعله کلي مهمون رسيده عمه و عمو و خاله و دايي و........ سري نفاز رو چکوندم و رفتم تو . ننه ي مام سفره رو انداخته بود .
    همينجوري از جلو در يه سلام احوال پرسي سرسري کردم و چپيدم تو دسشويي که يه آب بزنم سرو صورتم
    از دسشويي اومدم بيرون و يه راس رفتم نشستم سر سفره. ديدم همه دارن بد نيگا ميکنن ولي من خيلي سعي ميکردم همه چي تهت کنترل باشه . نيشم که باز نبود چشامم که گلي نبود هنوزم حرفي نزده بودم خيالم راحت بود که قضيه حله . ولي بازم نيگا ميکردن . از همشون بدتر ننه هه .
    ذل زدم تو چشاش گفتم : ها چيه؟ گفت: اون چيه با خودت اوردي سر سفره؟ يه نيگا کردم ديدم بعلهههههه خسته نباشي آفتابه بود.
    ممنون خیلی باحال بود

    برای آخر ترم ما امتحان داشتیم منم که باید در همه، امتحانا تقلب میکردم ,حتی ورزش (از بهترین روش تقلب استفاده میکردم که هیچ کس نمیفهمید ) چسب
    بله چسب روی چسب مینوشته بعد میچسبوندم به میز....{البته باید وارون جانبی نوشت }
    ما رفتیم
    به تمام بدنم هم چسب چسبیده بود.
    ما همین که رفتیم سر جلسه سریع چسبها چسبوندم . البته بعضی از تقلب ها هنوز مونده بود
    تا اونجا که میتونستم از تقلبها استفاده کردم
    رسیدم به یه سوال که تقلبش مربوط به اونایی بود که به بدنم چسبیده بود ما با کلی تلاش تونستیم تقلب رو پیدا کنیم ( ناکس تقلبهای دیگه هم بهش چسبیده بود ) در کل درش آوردم تقلب اصلی رو نگه داشتم بقیه رو داشتم میذاشتم تو جیبم که یه هو از دستم افتاد.
    افتادن همانا هو اومدن مراقب طرف من همانا منم که قیافم شده بود اینهو گج یا رو رفت پایین که تقلب رو برداره
    منم مجبور پشیمان شدن بودم. اومدم بگم غلط کردم که یارو اومد بالا دیدم کلام دستشه
    {کلام افتاده بود}
    بعد هیچی امتحان به خوبی و خوشی تمام شد.

  2. #1792
    آخر فروم باز mehdi_vsgh's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    محل سكونت
    توی لباسام
    پست ها
    8,492

    پيش فرض

    ممنون خیلی باحال بود

    برای آخر ترم ما امتحان داشتیم منم که باید در همه، امتحانا تقلب میکردم ,حتی ورزش (از بهترین روش تقلب استفاده میکردم که هیچ کس نمیفهمید ) چسب
    بله چسب روی چسب مینوشته بعد میچسبوندم به میز....{البته باید وارون جانبی نوشت }
    ما رفتیم
    به تمام بدنم هم چسب چسبیده بود.
    ما همین که رفتیم سر جلسه سریع چسبها چسبوندم . البته بعضی از تقلب ها هنوز مونده بود
    تا اونجا که میتونستم از تقلبها استفاده کردم
    رسیدم به یه سوال که تقلبش مربوط به اونایی بود که به بدنم چسبیده بود ما با کلی تلاش تونستیم تقلب رو پیدا کنیم ( ناکس تقلبهای دیگه هم بهش چسبیده بود ) در کل درش آوردم تقلب اصلی رو نگه داشتم بقیه رو داشتم میذاشتم تو جیبم که یه هو از دستم افتاد.
    افتادن همانا هو اومدن مراقب طرف من همانا منم که قیافم شده بود اینهو گج یا رو رفت پایین که تقلب رو برداره
    منم مجبور پشیمان شدن بودم. اومدم بگم غلط کردم که یارو اومد بالا دیدم کلام دستشه
    {کلام افتاده بود}
    بعد هیچی امتحان به خوبی و خوشی تمام شد.
    آقا خیییییییییییلی باحال بود...

    ولی فکر کنم تو اون لحظه یه شونصد باری مردی و زنده شدی

  3. #1793
    حـــــرفـه ای ebicross's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2007
    محل سكونت
    مـشـهـد
    پست ها
    3,508

    پيش فرض

    به این نمیشه گفت سوتی ولی جالبه:
    یک سال پیش برای مجلس ترحیم بابای دامادمون رفتیم سبزوار. یک مسجد بود که در و پیکر نداشت و چون تابستون بود همه درها باز بود.
    ملت گریه میکردن و صدای زنها که بلند بلند داد میزدن پایین میومد.
    منم تو حال و هوای خودم بودم که زنبور نیشم زد، نمیدونم از کجا پیدا شده بود ولی تحمل نیاوردم و بلند داد زدم. البته به محض اینکه نیش زد من داد زدم و اصلا نمیشد کنترل کنم خودمو. آقا یهو دیدم همه گریشون بلند شد و زنها هم دیگه بدتر...
    فکر کرده بودن من برا مرحوم داد و فریاد زدم.
    البته داد زدن من اصلا شبیه عزا دارها نبود و معلوم بود از رو درده ولی هنوز که هنوزه همه جریان زنبورو میگن...
    ----------
    از دامادمون گفتم بزارین اتفاق شب خواستگاری دامادمون رو بگم. چیزی که هنوز هم ازش خجالت میکشم...
    حدود 7 یا 8 سال پیش بود که خانوادشون اومده بودن و من خیلی بچه بودم (8 یا 9 ساله) همه نشسته بودن و دایی های من و عموی داماد هم بود. خلاصه که خیلی شلوغ بود.
    موقع خداحافظی همه وایستاده بودن و من برای خود شیرینی خواستم بابامو بلند کنم و یک قدرت نمایی هم بکنم. چون تنها داداش عروس بودم همه داشتن نگاه میکردن که من بابامو از رو زمین بلند کنم. زور زدن همان و در رفتن تلنگ هم همان...
    خلاصه یهو همه از خنده مردن و داداش دامادمون از بس خندیده بود حالش بد شد.
    من هم که خجالت کشیده بودم پشت در یکی از اطاقها رفتم و همونجا خوابم برده بود...
    -----------
    دو سال پیش برای المپیاد کامپیوتر شرکت کرده بودم.
    دختر و پسر اون جا بودن و خیلی مختلط بود و حال میداد. ما پسرها دیدیم تمام سیستمها به هم وصله و همه به اینترنت هم وصله و قرار شد که هرکس بعد از جواب دادن همه سوالها؛ جوابها رو Share کنه تا بقیه پسرها هم بگیرن. کار به خوبی پیش میرفت که دخترها فهمیدن و به مراقب اطلاع دادن و با کلی بد بختی گفتیم اتفاقا دخترا این کار رو میکنن و ما اصلا بلد نبودیم. و اونها هم باور کردند چون مدرکی پیدا نکردند.
    اونجا بود که به فکر تلافی افتادم. میز ها همش فلزی بود و به هم وصل بود ولی دخترها یک میز و پسرها یک میز داشتند که هر میز 4 تا سیستم داشت با یک تلفن.
    اولش یکی از دوستان از دخترها اجازه گرفت که با اون تلفن یک زنگ بزنه و یک تک زنگ به گوشی من زد تا شماره بیفته.
    بعد به بهانه ی قطعی سیم تلفن رفت اون پایین و سیم تلفن رو از جای چسبش وا کرد و زیر پایه ی میز گذاشت.
    میدونید که خط تلفن موقع زنگ خوردن 60 ولت برق داره که واقعا آدم رو میلرزونه ما هم هی زنگ میزدیم به این تلفنه و هی این دخترارو برق میگرفت. تلفن هم که قطع بود و اونها هم نمیفهمیدن.
    به هر حال هر چی بود خیلی حال داد و بی عقلا حداقل دستشون رو از میز برنمیداشتن تا برق نگیرتشون و با افتخار رفتن گفتن یکی از سیستمها اتصال داره و خلاصه اینکه ما لو رفتیم و انتخاب هم نشدیم...
    -----------
    قدیما که تازه Play Station اومده بود و پولداراش سگا داشتن، یه مغازه هایی بود که میگفتن بهش کلوپ و توش میرفتی و بازی میکردی. من اصلا اهل این چیزا نیستم و حوصله هم اون زمان نداشتم. (همین الانش هم تا حالا Game Net نرفتم. جدی میگم)
    یه روز به اجبار یکی از دوستام رفتیم فوتبال بازی کنیم. خلاصه خیلی خوشم اومد و رفیقم گفت بزار یه بازی باحال نشونت بدم و Driver رو گذاشت.
    یکم خودش بازی کرد و دسته رو به من داد و من خیلی حال کردم و تو بحر بازی بودم که یهو دستش لرزدید؛ منم از ترس نزدیک بود خودمو خیس کنم و دسته رو پرت کردم رو میز و سریع پاشدم. صاحب مغازه گفت چی شده؟ گفتم برق گرفت دستمو و طرف دوزاریش افتاد و یک پوز خند کثیف زد و گفت به اینا میگن دسته های ویبره... من که ویبره میبره نمیدونستم چیه و موبایل هم اون زمانها کم بود و من ویبره ندیده بودم. خلاصه طبیعیش کردم و گفتم از سیمش برق گرفت و خودم میدونم اینا ویبرس...

  4. #1794
    اگه نباشه جاش خالی می مونه moein_drj's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    Where The Streets Have No Name
    پست ها
    338

    پيش فرض

    این سوتی نبود که !!
    اگه معمله ازت سوال می کرد سوتی میشد !!
    تازه بازم تابلو می شد سوتی نمیشد !!

    ولی به هر حال دمت گرم
    خوب عزیز دل... همه فهمیدن دیگه... معلمه هم اومد باهام صحبت کرد.
    اینم یه سوتی کوتاه...( شرمنده ها جسارت میکنما)

    این سوتیه یکی از دوستامه .
    آقا یه بار رفته بودیم یدونه از اون game net های خفن. خودتون میدونید چه جو مزخرفی داره دیگه؟.. البته من تو بازی نبودم.... بچه ها 5 به 5 کانتر استریک بازی میکردن . بازی به اوجش رسده بود..

    اوج کل کل... اوج فحش.....

    در همون لحظه یدونه از بچه های بد دهن یکی از بچه های شاس حریفو headshot کرد.( خیلی خیلی خیلی ببخشید.!) بی ادب گفت : ایول!. مادرشو ----دم !! (خیلی ببخشید.!!! تو رو خدا ban نشما.!!) .

    اون پسره ی شاس هم که مرده بود حواسش نبود برگشت گفت : آهان.... مادرم ----- شد.!!!!

    همون لحظه بود که gamenet ترکید. اون بد بخت هم نفهمیده بود چه گندی زده.

  5. #1795
    آخر فروم باز LeBron's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    2,119

    پيش فرض

    با دو سه تا از دوستام که ارمنی هستن رفته بودم س.ار اتوبوس شدم یه دختره اون جلو بود این رفقای ما هم شروع کردن تعریف کردن از وجنات دختر خانوم به زبون ارمنی (البته خودم هیچی نمیفهمیدم ) حدود یه ربع کامل (البته در بعضی مواقع موضوع خطرناک هم میشد حسن)
    تا وقتی رسیدیم به ایستگاه که دختره اومد طرف ما و گفت : " یه دو درصد احتمال بدین طرفتون ارمنی باشه !!! "
    اونا هم که انگار پتک خورده تو سرشون 10 دقیقه هاج و واج در و دیوارو دید میزدن

  6. #1796
    داره خودمونی میشه kamran agha's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    تهران دودی
    پست ها
    179

    پيش فرض

    آقا سوتی بالاییه رو خوندم یاد یکی از سوتیای دوستام افتادم.
    اون دوستم کرمونشاهیه و تعریف می کرد توی آسانسور که بودن دو تا دختر اومدن و شروع کردن چند تا جمله کرمونشاهی رد و بدل کردن به خیال این که دوستم و رفیقاش نمی فهمن. بعد که اومدن پیاده شن دوستم برگشت به یکی از دخترا گفت "کی خیلی خودشو میگیره؟!" و دختره با فک آویزون آسانسور رو ترک کرد!!!!

  7. #1797
    Banned
    تاريخ عضويت
    Nov 2007
    محل سكونت
    Internet
    پست ها
    127

    پيش فرض

    این سوتی مال امروزه داغ داغه امروز رفتم عطر فروشی تو اونجا 3تا دختر jگر بودن من خواستم کلاس بزارم بگم عطر دیزایر می خوام هول شدم گفتم عطر آیسبرگ میخوام { آیسبرگ اسم مغازش بود } اون لحظه من شده بودم
    ولی شانس آوردم عطر ساختگی خودشون رو به این نام گذاشته بودن. هیچی آورد من گفتم بزار تستش کنم عطر رو تستش کردم ایندفه شدم چه عطر مزخرفی بود
    منم گفتم هوووووووووووووووووو
    یا رو میگی شده بود داشت تو دلش به من فحش میداد. من خواستم درستش کنم گفتم پس امین چی میگفت این عطر خوبیه .
    یارو رو میگیمن گفتم اگه میشه دیزایر رو بیارید .
    یا رو هم آورد ما هم با 5000 تومن آبروشو بردیم

  8. #1798
    Banned
    تاريخ عضويت
    Nov 2007
    محل سكونت
    Internet
    پست ها
    127

    پيش فرض

    کسی نمیدونه چرا تعداد پستهای من زیاد نمیشه
    همیشه رو 1ه
    هااااااااااااااااااا؟

  9. #1799
    R e b i r t h Kurosh's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    محل سكونت
    همون جا ! :دی
    پست ها
    10,857

    پيش فرض

    کسی نمیدونه چرا تعداد پستهای من زیاد نمیشه
    همیشه رو 1ه
    هااااااااااااااااااا؟
    واسه اینکه همه پستات در این مکان مقدس یعنی انجمن متفرقه زده میشه! و طبق قوانین پست های متفرقه شمارش نوشه!

  10. #1800
    پروفشنال Meisam Khan's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    616

    پيش فرض

    ايني كه مي خوام بگم سوتي نيست ولي خيلي خنده داره.
    1-يكي از بچه ها يه ترقه بمبي انداخت توي دستشويي معلم ها (البته كسي توش نبود) و گلاب به روتون تمام محتويات دستشويي چسبيد به سقف.
    2-بچه ها سر كلاس مي گفتند هيپ هيپ هورا
    معلم عصباني شد و گفت اگه يه بار ديگه گفتيد هيپ هيپ.....
    بچه ها گفتند هورا

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •