حرف شما درسته ولی اون موقع که اون پست رو دادم، نمیدونستم همچین اتفاقاتی افتاده بود. چون 30 دقیقه اول نیمۀ اول رو ندیده بودم.
من یه دور پست شما رو خوندم. دیگه نمیخواستم دونه دونه جمله ها رو نقل قول بگیرم که حالت شخصی پیدا کنه. امیدوارم متوجه بشین هر جمله یا مطلبلی که مینویسم راجع به کدوم مطلب شماست.
در مورد مسی ایراد دید شما اینه که (البته اگه بشه اسمش رو ایراد گذاشت) که چون طرفدارش هستین میخواین یه جورایی اون قسمت از مسئولیت شکست که رو دوشش هست رو هم نادیده بگیری. اینکه هی میگین کی از همه بهتر بود، مثل این میمونه که یه دانشجویی که استعداد داره خیلی بزرگتر بشه، به اینکه تو کلاسش بهترینه راضی بشه. مسی بازیکن خیلی بزرگیه ولی به هر دلیلی، حالا روانی، تاکتیک تیمی و ... تو تیم ملی مثل باشگاهش کار رو تموم نمیکنه. این یه نکته ایه که همه قبول دارن. و اینکه آره پاس هاش رو داد و حرکات همیشگیش رو هم داشت اما ... شما یادتون بیاد (نمیدونم آخر نیمۀ دوم بود یا تو وقت اضافی دوم) یه پاس رو به عقب دادن بهش درست پشت 18 و تقریباً کسی هم دورو ورش نبود. و ضربۀ خیلی آرومی زد که رفت گوشۀ راست دروازه. که مربی و اینها وقتی توپ رسید بهش دستشون رو به علامت گل بردن بالا ولی نشد. یا اون موقعیتی که آخر بازی تک به تک شد و در لحظۀ آخر دفاع تکل زد. و از ناراحتی خودش رو انداخت زمین. که دل من هم خیلی براش سوخت. نکته اینه که وقتی شما یه همچین ستاره ای هستی، معمولاً نیمۀ خالی لیوان دیده میشه. چون انتظار ازت بالاست. به قول دوستان وقتی بار سنگین لقب "بهترین بازیکن تاریخ" رو میندازن رو دوشش باید این رو تو عمل و تو تمام شرایط ثابت کنه. البته این یه حرف ایده آلیستی هست و همون مارادونا و پله و کرویف و زیدان و بقیه هم مطمئناً بازیهای ضعیف هم داشتن. به هر حال مسی هنوز سال ها وقت برای جبران ناکامی های ملیش داره.
در مورد تعویض دیماریا 100% باهات موافقم. اصلاً توجیح نمیشه. دلیلش چی بود؟ تا اونجا که یادمه دیماریا و مسی داشتن خوب با هم کار میکردن. به نظرم باید آگرو رو زودتر میبرد بیرون. ولی آخه کی رو میاورد؟
در مورد پاستوره و اون جملۀ قبلیم، با احترام به نظر شما، من هنوز همون حرفم رو تکرار میکنم. من نگفتم پاستوره اومد خیلی خوب بازی کرد (هر چند که بر خلاف گفتۀ شما 70-80 درصد پاس هاش هم اشتباه نبود!! شاید 5-6 تا پاس بلند داد که نرسید) گفتم وقتی اومد مسی آزاد تر شد و بیشتر میرفت به فاز حمله تا اینکه اون وسط رو بخواد اداره کنه. که باز یه جورایی برمیگردم به دیماریا. فکر کنم نهایتاً پاستوره که اومد یه جورایی همون نقش دیماریا رو بر عهده گرفت. که باز سئوال پیش میاد. این باتیستا چرا اینقدر سردرگم کار میکنه.
واقعاً یه چیزی که خورۀ فوتبال شده، محافظه کاری بیمورد هست. یه مربی کارنامش مشخصه. الان دوستانی که فوتبال رو دنبال میکنن به راحتی میتونن سبک کاری هر مربی رو ببینه. میشه حدس زد که یه مربی به درد یه تیم میخوره یا نه. واقعاً اینکه بعضی مربی ها تو بعضی دوره ها خودشون رو میکشن کنار تا اسمشون خراب نشه یه قضیۀ بدیه. و با اینکار کار میرسه به یه همچین مربی ای.
آخرش اینکه فوتبال آمریکای جنوبی خیلی بی در و پیکر تر از چند سال پیش شده. برزیل هم همچین چنگی به دل نمیزنه. اروگوئه هم با اتکا به تاکتیک های پرس و کار تیمی و موقعیت طلبی دو تا فوروارد باهوشش متکی هست. و البته میشه دید که این کار و در حالتی انجام میده که تمامی برنامه هاشون به بار بشینه. یعنی همه کارهاشون رو درست انجام بدن و با حد اقل نتیجه جلو برن. که کار خطرناک و ریسک پذیری هست. این یعنی با گذشت این نسل، احتمالاً افت بزرگی خواهند داشت.