تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دانلود فیلم جدید
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام
ماهان سرور
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 18 از 29 اولاول ... 814151617181920212228 ... آخرآخر
نمايش نتايج 171 به 180 از 290

نام تاپيک: *** تاپيك ويژه براي اشعار طنز ***

  1. #171
    مدیر انجمن هنرهفتم Mahdi Hero's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    nn374$|*|017
    پست ها
    13,262

    پيش فرض خواب

    ببین چگونه مرا از خودم جدا کردند
    غریبه ها که مرا با تو آشنا کردند
    غریبه های عزیزی که از نهایت ذوق
    مرا به مستی چشم تو مبتلا کردند
    مرا به کوه نفس گیر عاشقی بردند
    و از بلندترین قله اش رها کردند
    هنوز چشم من از خواب صبح سنگین بود
    که از میان سیاهی مرا صدا کردند
    به پشت پنجره سبز و ساده ای بردند
    و پلک پنجره را رو به باغ وا کردند
    به چشم من گل روی تو را نشان دادند
    و در دلم هوس چیدنش بپا کردند
    خلاصه، کاش به فردا نمی کشید آن شب
    شبی که چشم مرا عاشق شما کردند

  2. #172
    مدیر انجمن هنرهفتم Mahdi Hero's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    nn374$|*|017
    پست ها
    13,262

    پيش فرض تنها عشق پیروز است ...

    با وجود هر چه گردباد است که در چشمان من بلند می شود
    با وجود هر چه اندوه است که در چشمان تو آرام می گیرد
    با وجود روزگاری که آتش می کند
    ......بر زیبایی ، هر جا که باشد
    ......و بر عدل ، هر جا که باشد
    ..... و بر نظر، هر جا که باشد
    من می گویم : تنها عشق پیروز است
    تنها عشق پیروز است
    هزارمین هزار بار می گویم
    ......تنها عشق پیروز است
    که از پژمردگی و خشکی ، پناهی جز درخت مهر ما را نیست
    با وجود این روزگار بد سرشت
    ....با وجود عصر و عهدی که به قتل نویسندگی دست می زند
    ....... و به قتل نویسندگان
    ......و به کبوتران .... گلها .... و علفها آتش می کند
    ...... و چکامه های نغز را ، در گورستان سگها در خاک می کند
    من می گویم : تنها اندیشه پیروز است
    هزارمین هزار بار می گویم
    ...... تنها اندیشه پیروز است ... و کلمهء زیبا نخواهد مرد
    ..... به هر شمشیری که باشد.... به هر زندانی .... به هر دورانی
    ..... با وجود همهء آنان که چشمان تورا ای نازنین ... در محاصره گرفتند
    و سبزی و درختان را در آتش سوختند
    با وجود همهء آنان که ماه مهر را در حصار خود گرفتند
    ...... من می گویم ای نازنین
    ..... تنها گل سرخ پیروز است ... و آبها .... و گلها
    با وجود همهء خشکسالی ... و کم ابری و کم بارانی در روح ِ ما
    ..... با وجود همهء شب در چشمان ما .... روز پیروز است
    ...... با وجود این روزگار غرقه در نا بهنجاری
    ....... و افیون .... و اعتیاد
    ...... با وجود دوره ای که از تندیس و تابلو نفرت دارد...و از عطرها ... و رنگها
    با وجود این دورهء گریزان از پرستش یزدان، به پرستش شیطان
    با وجود آنان که سالهای عمر ما را از ما به سرقت بردند
    و وطن را از جیب ما ربودند .....
    با وجودهزار خبر چینی حرفه ای
    وهزاران گزارشی که موشها برای موشها می نویسند
    در روزگار ضد عشق..... ضد رویا..... و ضد دریا
    من می گویم : تنها خلق پیروز است
    تنها خلق پیروز است
    و اوست که سرنوشتها را رقم می زند
    ....... و اوست دانای یگانهء مقهور کننده

  3. #173
    مدیر انجمن هنرهفتم Mahdi Hero's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    nn374$|*|017
    پست ها
    13,262

    پيش فرض نه

    پرس و جو مکن
    حالم خوب است
    همين دَم‌دَمای صبح
    ستاره‌ای به ديدن دريا آمده بود
    می‌گفت ملائکی مغموم
    ماه را به خواب ديده‌اند
    که سراغ از مسافری گم‌شده می‌گرفت
    باران می‌آيد
    و ما تا فرصتی ... تا فرصتِ سلامی ديگر خانه‌نشين می‌شويم.
    کاش نامه را به خطِ گريه می‌نوشتم ری‌را
    چرا بايد از پسِ پيراهنی سپيد
    هی بی‌صدا و بی‌سايه بميريم!
    هی همينْ دلِ بی‌قرارِ من، ری‌را
    کاش اين همه آدمی
    تنها با نوازش باران و تشنگی نسبتی می‌داشتند
    ری‌را! ری‌را!
    تنها تکرار نام توست که می‌گويدم
    ديدگانت خواهرانِ بارانند.

  4. #174
    مدیر انجمن هنرهفتم Mahdi Hero's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    nn374$|*|017
    پست ها
    13,262

    پيش فرض نيمه شبِ پريشب گشتم دچار كابوس ديدم به خواب حافظ توى صف اتوبوس

    نيمه شبِ پريشب گشتم دچار كابوس
    ديدم به خواب حافظ توى صف اتوبوس

    گفتم : سلام حافظ
    گفتا عليك جانم

    گفتم كجا روى تو گفتا خودم ندانم
    گفتم بگير فالى گفتا نمانده حالى

    گفتم : چگونه اى ؟ گفت در بند بى خيالى
    گفتم كه تازه تازه شعروغزل چه داري؟

    گفتا كه مى سرايم شعر سپيد بارى
    گفتم زدولت عشق،گفتا كه كودتا شد

    گفتم رقيب گفتا ، او نيز كله پا شد
    گفتم كجاست ليلي؟مشغول دلربايي؟

    گفتا شده ستاره در فيلم سينمايى
    گفتم،بگو ز خالش ، آن خال آتش افروز

    گفتا عمل نموده ، ديروز يا پريروز
    گفتم بگو ز مويش،گفتا كه مِش نموده

    گفتم بگو ز يارش ، گفتا ولش نموده
    گفتم چرا،چگونه؟عاقل شدست مجنون

    گفتا شديد گشته معتاد گرد و افيون
    گفتم كجاست جمشيد؟جام جهان نمايش

    گفتا : خريد قسطى تلوزيون به جايش
    گفتم: بگو ز ساقى حالا شده چه كاره؟

    گفتا : شدست منشى در دفتر اداره
    گفتم بگو ز اهد آن رهنماى منزل

    گفتا كه دست خود را بر دار از سر دل
    گفتم ز ساربان گو با كاروان غم ها

    گفتا آژانس دارد با تور دور دنيا
    گفتم بگو ز محمل يا از كجاوه يا دى
    گفتا پژو ، دوو ، بنز يا گلف نوك مدادى

    گفتم كه قاصدك كوآن باد صبح شرقى
    گفتا كه جاى خود را داده به فاكس برقى

    گفتم بيا ز هد هد جوييم راه چاره
    گفتابه جاى هد هد،ديش است وماهواره

    گفتم سلام ما را باد صبا كجا برد ؟
    گفتا به پست داده آورد يا نياورد‌؟

    گفتم بگو ز مشكِ آهوى دشت زنگى
    گفتا كه ادكلن شد در شيشه هاى رنگى

    گفتم سراغ دارى ميخانه اى حسابى
    گفت آنچه بود از دم ، گشته چلوكبابى

    گفتم : بيا دوتايى لب تر كنيم پنهان
    گفتا نمى هراسى از چوب پاسبانان

    گفتم بلند بوده موى تو آن زمان ها
    گفتا به حبس بودم از ته زدند آن ها

    گفتم شما و زندان حافظ ما رو گرفتي؟
    گفتا نديده بودم هالو به اين خرفتى !!!

  5. #175
    مدیر انجمن هنرهفتم Mahdi Hero's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    nn374$|*|017
    پست ها
    13,262

    پيش فرض اي كاش احساسم گلي مي بود ميريخت عطرش را به دامانت

    اي كاش احساسم گلي مي بود
    ميريخت عطرش را به دامانت
    يا مثل يك پروانه پر می زد
    رقصان به روي طاق ايوانت

    اي كاش احساسم كبوتر بود
    بر بام قلبت آشيان ميكرد
    از دست تو يك دانه برميچيد
    عشقي به قلبت ميهمان می کرد

    اي كاش احساسم درختي بود
    تو در پناه سايه اش بودي
    یا مثل شمعي در شبت ميسوخت
    تو مست در ميخانه اش بودي

    ای کاش احساسم صدايي داشت
    از حال و روزش با تو دم ميزد
    مثل هزاران دانه برفي
    سرما به جان دشت غم می زد

    اي كاش احساسم هويدا بود
    در بستر قلبم نمي آسود
    یا در سياهي دو چشمانم
    خاموش نميگشت و نمي آلود

    ای كاش احساسم قلم ميگشت
    تا در نهايت جمله اي ميشد
    يعني كه " دوستت دارم" می گشت
    تا معني احساس من ميشد

  6. #176
    مدیر انجمن هنرهفتم Mahdi Hero's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    nn374$|*|017
    پست ها
    13,262

    پيش فرض دوستت دارم .... دوستت دارم .... و الی آخر

    .......حدیثت فرشی ایرانی است
    ....... و چشمانت دو گنجشک مشرقی
    .......که میان دیوارها به پرواز در می آیند
    و دلم چون کبوتری بر فراز آبهای دستانت سفر می کند
    و در سایهء دستبندت در قیلوله ای می آساید
    ........ و من تو را دوست دارم
    اما از گرفتار شدن در تو هراس دارم
    و از یگانه شدن با تو .... و در جلد تو رفتن
    که آزموده ها به من آموخته است ، از عشق زنان پرهیز کنم
    ....... و از خیزاب دریاها
    من بحث و جدل با عشق تو نمی کنم .... که او روز و نهار من است
    و من با آفتاب روز بحث نمی کنم
    ...... با عشق تو بحث و جدل نمی کنم
    که او خود مقرر می کند چه روزی خواهد آمد .....
    ....... چه روزی رخت خواهد بست
    ...... و او خود زمان گفتگو را ، و شکل گفتگو را تعیین می کند
    بگذار برایت چای بریزم ، آیا گفتم که تو را من دوست دارم؟
    آیا گفتم که من خوشبخت هستم ، زیرا که تو امده ای
    و حضورت مایهء خوشبختی است
    چون حضور شعر ..... چون حضور قایقها و خاطرات دور
    هزارمین بار می گویم که تو را من دوست دارم
    چگونه می خواهی چیزی را تفسیر کنم که به تفسیر در نمی آید؟
    چگونه می خواهی مساحت اندوهم را اندازه بگیرم؟
    ...... حال آنکه اندوه من .... چون کودک .... هر روز زیباتر و بزرگتر می شود
    بگذار به همهء زبانهایی که می دانی و نمی دانی بگویم
    ........که تو را من دوست دارم
    بگذار واژگانی جستجو کنم
    ......که به حجم دلتنگی من برای تو باشد
    و کلماتی ..... که مساحت نارهای سینه ات را
    .......با آب و سبزه و یاسمن بپوشاند
    ...... بگذار از جانب تو بیندیشم .... از جانب تو دلتنگ شوم
    ...... از جانب تو بگریم .... بخندم
    ..... و فاصلهء وهم و یقین را از میان بردارم
    ...... تو را من دوست دارم
    چگونه می خواهی ثابت کنم که حضورت در جهان
    چون حضور آبهاست .... چون حضور درخت
    ...... و تویی گل آفتابگردان .... و باغی نخل
    ...... و ترانه ای بر لبان داغ عشاق
    بگذار.... تو را به زبان سکوت بگویم
    وقتی که رنجهای من در تنگنای عبارت نمی گنجد.....
    .... بگذار تو را میان خویشتن و خویش بگویم .... میان مژگان و چشم
    بگذار .... اگر تو را به روشنای ماه اعتمادی نیست ، تورا به رمز بگویم
    بگذار .... تورا با آذرخش بگویم ... یا با گل نم باران
    بگذار ..... نشانی چشمانت را به دریا پیشکش کنم
    چرا تو را من دوست دارم؟
    ...... کشتی در دریا به یاد نمی آورد که چگونه آب او را احاطه کرده است؟
    چرا تو را من دوست دارم ؟
    گلوله در بن گوشت از خود نمی پرسد که از کجا آمده است؟
    ...... و هیچ پوزش نمی خواهد
    ......چرا تو را من دوست دارم ..... از من مپرس
    .... که مرا اختیاری نیست .... و تو را نیز اختیاری نیست

  7. #177
    مدیر انجمن هنرهفتم Mahdi Hero's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    nn374$|*|017
    پست ها
    13,262

    پيش فرض اوج غربت

    نه آن آزاده دهرم
    نه آن زنجيري زندان
    نه آن دانان شبگردم
    نه آن رندي بازارم
    نه آن لوطي خوش خوانم
    نه آن مرغ پريشانم
    منم .ترين .
    نه خورشيدم نه بي نورم
    نه خاموشم نه سوزانم
    نه شمع محفل شاهان
    نه آن ويرانه احزان
    نه آن مرغ سبكبارم
    نه آن خاكي در بندم
    منم ترين .
    نه از نورم نه از خاكم
    نه از دريا نه از صحرا
    نه از يارم نه از اغيار
    نه بي يارم نه بي اغيار
    نه آن مستم نه آن هوشيار
    نه لاهوتي نه ناسوتي

  8. #178
    مدیر انجمن هنرهفتم Mahdi Hero's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    nn374$|*|017
    پست ها
    13,262

    پيش فرض زندگی

    چون قفسی است قفسی تنگ
    پر از تنهایی و چه خوب است
    لحظه غفلت آن زندانبان
    بعد از آن
    پرواز

  9. #179
    مدیر انجمن هنرهفتم Mahdi Hero's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    nn374$|*|017
    پست ها
    13,262

    پيش فرض

    مهر تو را به عالم امکان نمی دهم

    مهر تو را به عالم امکان نمی دهم
    این گنج پربهاست من ارزان نمی دهم

    گرانتخاب جنت وکویت بمن کنند
    کوی تو را به جنت ورضوان نمی دهم

    خاک کربلای تو مهر نماز من است
    من این خاک را به ملک سلیمان نمی دهم

  10. #180
    مدیر انجمن هنرهفتم Mahdi Hero's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    nn374$|*|017
    پست ها
    13,262

    پيش فرض يادم باشد

    يادم باشد حرفي نزنم که به کسي بر بخورد
    نگاهي نکنم که دل کسي بلرزد
    خطي ننويسم که آزار دهد کسي را

    يادم باشد که روز و روزگار خوش است
    وتنها دل ما دل نيست

    ***

    يادم باشد جواب كين را با كمتر از مهر وجواب
    دو رنگي را با كمتر از صداقت ندهم

    يادم باشد بايد در برابر فريادها سكوت كنم
    و براي سياهي ها نور بپاشم

    يادم باشد از چشمه، درسِِ خروش بگيرم
    و از آسمان درسِ پـاك زيستن
    يادم باشد سنگ خيلي تنهاست... يادم باشد

    بايد با سنگ هم لطيف رفتار كنم مبادا دل تنگش بشكند

    يادم باشد براي درس گرفتن و درس دادن
    به دنيا آمده ام ... نه براي تكرار اشتباهات گذشتگان
    ...
    يادم باشد زندگي را دوست دارم
    ...
    يادم باشد هر گاه ارزش زندگي يادم رفت در چشمان حيوان
    بي زباني كه به سوي قربانگاه مي رود
    زل بزنم تا به مفهوم بودن پي ببرم
    ...
    يادم باشد مي توان با گوش سپردن به آواز شبانه دوره گردي
    كه از سازش عشق مي بارد به اسرار
    عشق پي برد و زنده شد
    ...
    يادم باشد سنجاقك هاي سبز قهر كرده
    و از اينجا رفته اند... بايد سنجاقك ها را پيدا كنم
    يادم باشد معجزه قاصدكها را باور داشته باشم
    ...
    يادم باشد گره تنهايي و دلتنگي هر كس
    فقط به دست دل خودش باز مي شود
    ...
    يادم باشد هيچگاه از راستي نترسم و نترسانم
    ...
    يادم باشد زنده ام

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •