امضای من آخرش به مولا
اینم امضای منه:
حافظ:
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا شود که گوشه چشمی به ماکنند؟
چگونه میتوان یقین داشت که زندگی ما همه رویایی بیش نیست؟ ( رنه دکارت)![]()
در حال دست و پنجه نرم کردن با لینوکس : بگیر که اومد !!! بومب !!!
They call me : B3R$AM
چک سفید امضا ؟؟؟ آخه یه چیز بگو بگنجه بی انصاف !
اگه چیزی دیده نمیشه ! به معنی این نیست که وجود نداره
When I say LoL ... I'm not laughing out load just have noting better to say !!!
.::LOL::.
یکی قشنگی منظره رو می بینه، یکی کثیفیه پنجره رو. پس این تویی که تصمیم می گیری چطور ببینی!
متاسفانه عجل به این دوستمون فرصت نداد !!! ایشالله سری بعدی !!!
به به !!!
عجب امضایی عجب پر و بالی !! واقعا خیلی خوب پسری بود ... حیف شد ...
به به !!! واقعا عجب امضایی !!! فقط من موندم چه طوری وقتی که نمیشه بیشتر از 7 خط امضا باشه ایشون این طوری امضا گذاشتن !!!!!!!
یادش شاد و روحش گرامی باد !!!!!!!
اين بزودي در امضا قرار ميگيره:
یه مرد ۸۰ ساله میره پیش دكترش برای چك آپ.
دكتر ازش در مورد وضعیت فعلیش می پرسه و پیرمرد با غرور جواب میده:
هیچوقت به این خوبی نبودم. تازگیا با یه دختر ۲۵ ساله ازدواج كردم و
حالا باردار شده و كم كم داره موقع زایمانش میرسه. نظرت چیه دكتر؟
دكتر چند لحظه فكر میكنه و میگه: خب… بذار یه داستان برات تعریف كنم. من یه نفر رو می شناسم كه شكارچی ماهریه. اون هیچوقت تابستونا رو برای شكار كردن از دست نمیده.
یه روز كه می خواسته بره شكار از بس عجله داشته اشتباهی چترش رو به جای تفنگش بر میداره و میره توی جنگل.. همینطور كه میرفته جلو یهو از پشت درختها یه پلنگ وحشی ظاهر میشه و میاد به طرفش.
شكارچی چتر رو می گیره به طرف پلنگ و نشونه می گیره و ….. بنگ! پلنگ كشته میشه و میفته روی زمین!
پیرمرد با حیرت میگه: این امكان نداره! حتما' یه نفر دیگه پلنگ رو با تیر زده!
دكتر یه لبخند میزنه و میگه: دقیقا' منظور منم همین بود![]()
مردیم از خنده.............یه مرد ۸۰ ساله میره پیش دكترش برای چك آپ.
دكتر ازش در مورد وضعیت فعلیش می پرسه و پیرمرد با غرور جواب میده:
هیچوقت به این خوبی نبودم. تازگیا با یه دختر ۲۵ ساله ازدواج كردم و
حالا باردار شده و كم كم داره موقع زایمانش میرسه. نظرت چیه دكتر؟
دكتر چند لحظه فكر میكنه و میگه: خب… بذار یه داستان برات تعریف كنم. من یه نفر رو می شناسم كه شكارچی ماهریه. اون هیچوقت تابستونا رو برای شكار كردن از دست نمیده.
یه روز كه می خواسته بره شكار از بس عجله داشته اشتباهی چترش رو به جای تفنگش بر میداره و میره توی جنگل.. همینطور كه میرفته جلو یهو از پشت درختها یه پلنگ وحشی ظاهر میشه و میاد به طرفش.
شكارچی چتر رو می گیره به طرف پلنگ و نشونه می گیره و ….. بنگ! پلنگ كشته میشه و میفته روی زمین!
پیرمرد با حیرت میگه: این امكان نداره! حتما' یه نفر دیگه پلنگ رو با تیر زده!
دكتر یه لبخند میزنه و میگه: دقیقا' منظور منم همین بود
به یاد دوران کوتوله ترین خودروی ملی(به غیر از دیوید کبیر
)
![]()
سلام اینم امضای ما
گر بر سر نفس خود اميري مردي
گر بر دگران خرده نگیری مردی
مردی نبود فتاده را پای زدن
گر دست فتاده ای بگیری مردی
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)