اشك تنها موجودي است كه چون از چشم مي افتد عزيز ميشود
اشك تنها موجودي است كه چون از چشم مي افتد عزيز ميشود
خداوند آتش را آفريد تا ارزش آب را بدانيم وخلا زاييده شد تا ارزش هوا را بدانيم و بعد مرگ آمد تا ارزش زندگي را بشناسيم
تو رفته اي بي من تنها سفر كني من مانده ام كه بي تو شب ها سحر كنم تو رفته اي كه عشق من از سر به در كني من مانده ام كه عشق تو را تاج سر كنم
راز تو اسیر توست، فقط تا لحظه ای که آن را بر زبان نیاوری و فاش نسازی. اما به محض این که رازت را فاش کنی، از آن پس تو اسیر آن می شوی
ای کاش می دانستی دل تخته سیاه نیست وقتی که می آیی اسمت را روی اون بنویسی و هر وقت دلت خواست بری اسمت رو از روش پاک کنی...
گاهم کرد پنداشتم دوستم دارد. نگاهم کرد در نگاهش هزاران شوق عشق را خواندم. نگاهم کرد دل به او بستم. نگاهم کرد اما بعدها فهمیدم فقط نگاهم میکرد... .
پس از آخرین دیدار با دوستانت یادت باشد که ، به دوستانی فکر کن که دیگر فرصتی برای در آغوش کشیدن یکدیگر ندارند
عشق يك نوع مرضي است كه ميكروب آن از طريق چشم ، وارد قلب مي شود . مرض عشق اين
روزها شباهت زيادي به آدامس دارد . اول شيرين ، بعد دوست داشتني ، سپس تكراري و
خسته كننده و در آخر دور انداختني
يه سمبوسه بهت هديه ميكنم دو حرف اولش براي دشمنت باقيش براي تو
مي خواستم برايت هديه اي بفرستم نسیم گفت مرا بفرست تا موهايش را نوازش کنم باران
گفت مرا بفرست تا صورتش را بشويم و اشکهايش را پاک کنم ناگهان قلبم گفت مرا بفرست
نا دوستش داشته باشم و تو همه وجودم شدي
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)