به راه ادامه می داد .راه می رفت ، اری در زندگی نیز باید چنین راه پیمود . بدون اینکه با خبر باشی در جاده عمر به چه کسی برخورد خواهی کرد .
راه خطا
به راه ادامه می داد .راه می رفت ، اری در زندگی نیز باید چنین راه پیمود . بدون اینکه با خبر باشی در جاده عمر به چه کسی برخورد خواهی کرد .
راه خطا
دختر هم چنان به پیترو فکر می کرد . به ان چشم های زیبا و روشن فکر می کرد ، به نگاهی که نگاه هیچ مرد دیگری به پایش نمی رسید و سر خود را می گرداند و با چشمان مشکی و براق فرانچسکو رو به رو می شد که با اشتیاق و غم خیره اش شده بود . اری اکنون رویا به اخر رسیده بود و واقعیت اغاز می گردید .
راه خطا
فرقی نمی کرد به کدام راه پا بگذارند ، به هر حال تمام راه ها به قصاص منتهی می شد .
راه خطا
هر چه در مورد یک عشق اتفاق بیافتد بر همه عشق ها در سراسر جهان اثر خواهد گذاشت
عشق سال های وبا
من تو را می پرستم به خاطر اینکه تو از من یک زن هرزه درست کردی
عشق سال های وبا
تنها در صورتی در لحظه مرگ افسوس خواهم خورد که مرگم به خاطر عشق نباشد
عشق سال های وبا
عقل زمانی به سراغ انسان می آید که دیگر کاری از پیش نمی برد .
عشق سال های وبا
باید هر کسی را آزاد گذاشت تا به نحوه خود زندگی کند . چون به هر حال نتیجه یکسان است . یعنی اینکه هرکس عاقبت هرکاری را که دلش می خواهد انجام می دهد.
حریق در باغ زیتون
باد فرو خواهد نشست . آن جنگل خسته ارام خواهد گرفت . بار دیگر همه چیز ارام و بعد باز طوفان خواهد شد و بعد باز ارامش . تنها چاره ادم این است که ثابت بر جای بماند مثل ریشه کوه .نباید به انچه پیرامونش رخ می دهد چندان اهمیتی بدهد . اری باید ثابت ماند . ارام و همه چیز را برای خود درک و توجیه کرد .
حریق در باغ زیتون
اگر فرصت افتادن در دام یک وسوسه را پیدا کنیم، در آن می افتیم. بسته به شرایط، همه آدم های روی زمین به انجام بدی تمایل دارند
-------
آدم ها می خواهند همه چیز را تغییر بدهند و در همان حال مایلند همه چیز همان گونه بماند
------
نیکی و بدی یک چهره دارند، همه چیز به این بسته است که هر کدام کی سر راه انسان قرار بگیرند
شیطان و دوشیزه پریم
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)