دنيا
حکايت کرده اند که یکی از اولياء به صفای باطن دنیا را ديد به صورت دختر بکری .
از او پرسید که چگونه تا امروز به حالت بکريت باقی ماندی؟
با اینکه آنقدر اشخاص تو را تزويج کرده اند که عدد آن را به غير از خدا کسی نمی داند؟
جواب داد:کسانی که مرد بوده اند مرا به زوجيت نگرفتند و غير مردان را هم بر من دستی نبود
دنيا که بجز خواب و خيالی نبود
هستی جهان بجز وبالی نبود
گفتم:زچه بکر ماندی ای دختر دهر؟
گفتاکه : مرا به کس وصالی نبود
از دوستان می خواهم که نظر خود را درباره اين حکايت بگويند
و درصورت استقبال از نکات اخلاقی و حاکيات ديگر نيز استفاده می کنيم.
Savb6