نی به آتش گفت...کین آشوب چیست
ور تو را زین سوختن مطلوب چیست
--------------
با صدای شهرام ناظری بخونید
ممد خط اخری شعرت
خصوصی بود؟
نی به آتش گفت...کین آشوب چیست
ور تو را زین سوختن مطلوب چیست
--------------
با صدای شهرام ناظری بخونید
ممد خط اخری شعرت
خصوصی بود؟
تکیه بر تقوا و دانش در طریقت ، کافری ست
.
.
راهرو گر صد هنـــــر دارد ، توکــــــل بایدش
شگفتا که هرگز صدایی به گوشم نرسید که مرا بیخود کند
شگفتا که مرگ رویایی شده و عشق خوابی با فرجامی بد
شگفتا که دوست داشتن بندهء حقیری شده و بر زبان هر دونی جاری است
شگفتا که پر از حرفم و بیان در خاموشی جان میدهد
دلا خوبـــان دل خونیــن پسنــدنــــد
.
.
دلا خون شو که خوبان این پسندند
متاع کفر و دین بی مشتری نیست
.
.
گروهی آن گروهی این پسنــدنــد !
طعم گس چهارشنبه
بوی تمشک و خاکستر
عطر تنبور و فلوت
دیروز کبوتری از من سراغ تو را می گرفت
یادم افتاد از هفتم آسمان ندیدمت
و چه قدر دلم برایت تنگ شده
من اگر نخواهم با روزهای خدا صبوری کنم چه می شود ؟
دوستی گفت صبر کن
زیراک صبر کار تو خوب زود کند
آب رفته به جوی باز آرد
کارها به از آن چه بود کند
گفتم ار آب رفته باز آید
ماهی مرده را چه سود کند
دمی تو شربت وصلم ندادهای جانا
همیشه زهر فراقت همی چشم بی تو
اگر تو با من مسکین چنین کنی جانا
دو پایم از دو جهان نیز درکشم بی تو
پیام دادم و گفتم بیا خوشم میدار
جواب دادی و گفتی که من خوشم بی تو
و عشق صدای فاصله هاست..
صدای فاصله هایی که غرق ابهامند.
سیسه امضات خیلی قشنگه.
دوستت دارم
حتی اگر تمام قطره های باران بازم بدارند
می دانی
بعد از زمستان و قبل از بهار فصل دیگری هم هست
قول بده برای هیچ پروانه ای نگویی
فصلی که ایینه ها از کار می افتند
و آدم ها رو به روی دیوار می ایستند
موهایشان را شانه می کنند و آواز می خوانند
تو دست مرا می گیری
و در کوچه ها می دویم
دیگر هیچ کس نمی پرسد از ماضی آمده ایم یا مضارع
عيب رندان مكن اي زاهد پاكيزه سرشت
كه گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)