ای وای انگار دوبار فرستادم این تقصیر خودتونه دیگه آدم رو گیج میکنید موفق بمونید
--
--
ای وای انگار دوبار فرستادم این تقصیر خودتونه دیگه آدم رو گیج میکنید موفق بمونید
سلام
يادمه كلاس اول دبيرستان بودم سر امتحان فيزيك يه سوال اومده بود كه تصوير در يك آينه ي مقعر با زائيه ي 30 درجه چگونه است؟
من هم كه كلا از بچگي مخم از رياضي و عربي و اينجور درسها تعطيل بود(خوب فيزيك هم يه چي تو مايه هاي رياضيه ديگه)در جوابش نوشتم:
تصوير بسيار شفاف و زلال است!!!!
بچه ها می گن دمت گرم ...
سوتی نیست ولی شبیه جوکه :
--خب آخه می خوام اینو بفروشم ایرانسل بخرم دیگهنقل قول:
نوشته شده توسط mehdi_vsgh
ببینم TCI به اینجا چه ربطی داره؟
اینجا تاپیک ایرانسله
توی تاپیک ایرانسل ...
برای من جالب و خنده دار بود البته قصد توهین به هیچ کاربر و عزیزی نیست.
اه.......
اینجا عجب جای باحالیه....
ایول خیلی پستاتون قشنگه.
البته ما مثل شما حرفه ای نیستیم:
اردیبهشت پارسال بود امتحان فیزیک داشتیم. منم تا اون موقع هیچی نخونده بودم. رفتم سر جلسه و به کمک دوستان امتحانو دادیم. معلمه هم که ما رو میشناخت( اگه تقلب نمیکردم 0 هم نمیشدم.) . هفته بعدش که جوابا رو داد یکی از بچه ها که تو المپیاد فیزیک یه رتبه ای داشت 19 شد. یه نفر هم 18 بقیه 12-13 به پایین شده بودند. چشتون هم روز بد نبینه من هم تنها نمره 20 بین 60 نفر شده بودم.
این سوتی نبود که !!
اگه معمله ازت سوال می کرد سوتی میشد !!
تازه بازم تابلو می شد سوتی نمیشد !!
ولی به هر حال دمت گرم
سامان يه بار ديگه به دوستاني كه سوتي تعريف ميكنن گير بدي با دستان مبارك خودم خفت ميكنم ...![]()
هر چی فکر میکنم میبینم امروز سوتی خاصی ندادم
جريان از اين قرار بوده که اين رفيق ما هم با يکي از دوستاش با يه رنو5 پيزوري و اشغالي ميرن جاده
تو راه شروع مي کنند به هر اتوبوس يا کاميوني که سبقت مي گيرن يه بيلاخ حواله کردن و بعدشم گازشو مي گيرن و ....
مي گفت اينا شروع مي کردن چراغ دادن و بوق زدن که اگه مردين وايسين ما هم که تو دلمون مي خنديديم و مي گفتيم
اگه مرد ديدين بکشين رو خودتون
خلاصه بعد ازچند بار که اين کارو مي کنندو فلنگ رو مي بندن يکهو اين ماشينشون شروع مي کنه به تب تب کردن و خراب ميشه
اينا هم خب مجبور مي شن که بزنند بغل وبعد از مدتي اون ماشينايي که مورده مرحمت اينا قرار گرفته بودن از راه ميرسن
هر کدومشون هم به نوبه خودش يه حالي به اينا ميداده
يکي بوق ميزده (از اين بوقاي مخصوص خودشون) مي خنديده –يکي .... همه بچه محلاشون رو به ما حواله ميداد-يکي هم کلشو از پنجره بيرون مي کرد و علاقه شو به ما ابراز مي کرد ....
تا يه اتوبوسه که از کنارمون رد شد ولي نه بوق زد نه فحش داد بلکه وسط خيا بوون واستاد و با يه چوب اومد پايين و افتاد دنبالمون ما هم دو تا پا قرض کرديم و الفرار
شانس اورديم مسافرا رسيدن و يارو رو گرفتن
حاجي پارسال ننه هه از ما قول گرفت که ديگه لب به هيچ گونه سيگاري نزنم .
مام قول داديم . حالا اينجور وقتا که نمي خاي بزني از زمين و آسمون ميباره .
فرداش که پامونو از خونه گذاشتيم بيرون يکي از رفقا رو ديديم .... چاقيد کشيديم ........ سر کوچه دومي رو ديديم ......... چاقيد کشيديدم .......... سومي ............ چهارمي ........
خلاصه که اون شب كلي كشيديم. برگشتم خونه ديدم بعله کلي مهمون رسيده عمه و عمو و خاله و دايي و........ سري نفاز رو چکوندم و رفتم تو . ننه ي مام سفره رو انداخته بود .
همينجوري از جلو در يه سلام احوال پرسي سرسري کردم و چپيدم تو دسشويي که يه آب بزنم سرو صورتم
از دسشويي اومدم بيرون و يه راس رفتم نشستم سر سفره. ديدم همه دارن بد نيگا ميکنن ولي من خيلي سعي ميکردم همه چي تهت کنترل باشه . نيشم که باز نبود چشامم که گلي نبود هنوزم حرفي نزده بودم خيالم راحت بود که قضيه حله . ولي بازم نيگا ميکردن . از همشون بدتر ننه هه .
ذل زدم تو چشاش گفتم : ها چيه؟ گفت: اون چيه با خودت اوردي سر سفره؟ يه نيگا کردم ديدم بعلهههههه خسته نباشي آفتابه بود.
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)