تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 178 از 433 اولاول ... 78128168174175176177178179180181182188228278 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1,771 به 1,780 از 4326

نام تاپيک: حالات و احوالات کنونی خود را با شعر/نثر بیان کنید [محدودیت: 2 پست در هر روز]

  1. #1771
    اگه نباشه جاش خالی می مونه fokonishi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2011
    محل سكونت
    اهواز
    پست ها
    272

    پيش فرض

    ای خداوند حکیم
    همه جفتند ما تکیم
    مگه ما بچه لک لکیم

  2. این کاربر از fokonishi بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #1772
    کاربر فعال انجمن ادبیات Puneh.A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2010
    محل سكونت
    فیس آباد
    پست ها
    1,303

    پيش فرض

    تو به من خندیدی
    قلب من باز گریست
    قلب من باز ترک خورد و شکست

  4. 6 کاربر از Puneh.A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #1773
    داره خودمونی میشه narges.'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2010
    محل سكونت
    در سايه ي محبتش.
    پست ها
    128

    پيش فرض

    در آن نفس كه بميرم، در آرزوي تو باشم
    بدان اميد دهم جان، كه خاك كوي تو باشم.........

  6. 7 کاربر از narges. بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #1774
    اگه نباشه جاش خالی می مونه Mehrnaz1368's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2011
    محل سكونت
    matrix
    پست ها
    226

    پيش فرض

    روزه یک سو شد و عید آمد و دل ها برخاست
    می ز خمخانه به جوش آمد و می باید خواست
    نوبه زهد فروشان گران جان بگذشت
    وقت رندی و طرب کردن رندان پیداست
    چه ملامت بود آن را که چنین باده خورد
    این چه عیب است بدین بی خردی وین چه خطاست
    باده نوشی که در او روی و ریایی نبود
    بهتر از زهد فروشی که در او روی و ریاست
    ما نه رندان ریاییم و حریفان نفاق
    آن که او عالم سر است بدین حال گواست
    فرض ایزد بگزاریم و به کس بد نکنیم
    وان چه گویند روا نیست نگوییم رواست
    ....

  8. 5 کاربر از Mehrnaz1368 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #1775
    پروفشنال barani700's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2009
    محل سكونت
    IRAN
    پست ها
    994

    پيش فرض

    در گرگ و میش
    کلماتی جدید می نگارم برای گوش های تو
    حتا حالا هم خوابیده ای

  10. این کاربر از barani700 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  11. #1776
    داره خودمونی میشه narges.'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2010
    محل سكونت
    در سايه ي محبتش.
    پست ها
    128

    پيش فرض

    زان يار دلنوازم شكريست با شكايت
    گر نكته دان عشقي بشنو تو اين حكايت
    بي مزد بود و منت، هر خدمتي كه كردم
    يارب مباد كس را مخدوم بي عنايت.....

  12. 4 کاربر از narges. بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #1777
    آخر فروم باز GOLI87's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2009
    پست ها
    1,380

    پيش فرض

    دلم باز نالان و گریان است ای دوست تو بگو چه کنم با حالم ای دوست
    حال من حالی خراب است خراب است خراب است

  14. این کاربر از GOLI87 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  15. #1778
    آخر فروم باز anon85's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2010
    محل سكونت
    here & there
    پست ها
    1,845

    پيش فرض


    امشب در ســـــر شوری دارم
    امشب در دل نـــــــــوری دارم

    ...

    امشب یکسـر شوق و شورم
    از این عالـــــــــــم گوئی دورم

    ...

  16. 6 کاربر از anon85 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #1779
    آخر فروم باز H.Operator's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    5,526

    پيش فرض


  18. 10 کاربر از H.Operator بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #1780
    Banned
    تاريخ عضويت
    Nov 2008
    محل سكونت
    نیشابور
    پست ها
    9

    پيش فرض

    روزهای خسته کننده ای را می گذرانم
    ،روزهایی که حس می کنم روحم دارد جسمم را تکه تکه می کند
    .تا بتواند خودش را آزاد کند. نمی دانم. حسی مثل مردن
    ،همیشه شنیده بودم که لحظاتی قبل از مردن
    .تمام زندگی آدم از جلوی چشمهایش می گذرد
    ،این تکرار، بیشتر از یک لحظه ست و تا ابدیت امتداد دارد
    ،همچون اقیانوسی از زمان. این حالت برای من شب پیش اتفاق افتاد
    ،موقعی که به روی پشتم دراز کشیده بودم و در حال تماشای سقوط ستارگان بودم
    .تماشای سقوط برگهای کرم خورده درختانی که در کنار خیابانمان صف کشیده بودند
    .و احساس نوازش یک دست که شباهت زیادی با دستان مادربزرگم داشت
    .احتمالا از اتفاقات و تصوراتی که برایم افتاد می توانستم خیلی عصبانی شوم
    ،اما وقتی دنیا این چنین پر از زیبایی ست
    ،نمی شود برای مدتی طولانی در عذاب بود
    .گاهی احساس می کنم تمام زیبایی ها را دارم در یک آن می بینم
    .طاقتش را نمی آورم. قلبم مثل بادکنی در حال انفجار مملو از آنها می شود
    .بعد به خاطر می آورم که باید آرام بگیرم
    .و نخواهم توانست آن احساس را برای همیشه حفظ کنم
    .بعد، این زیبایی ها همانند باران، درونم جریان پیدا می کند
    ،هیچ حسی جز حس تصویر
    .از تمامی لحظات ساده زندگی احمقانه ام را، در وجودم نمی یابم

  20. این کاربر از Rvaniye1400 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •