تدبير صدرنگ افکني بر روم و بر زنگ افکني
و اندر ميان جنگ افکني في اصطناع لا يري
تدبير صدرنگ افکني بر روم و بر زنگ افکني
و اندر ميان جنگ افکني في اصطناع لا يري
توی یه غروب دلگیر ، وسط یه جنگل پیر
لوله تفنگا غرید ، طرف یه گله ی شیر
یکی شون نعره زد افتاد ، بقیه رفتن کنارش
می لیسیدن جای تیرو ، بچه ش افتاد روی یالش
تو چشای شیر ذل زد ، از نگاه شیر خوندش که آدم دشمن شیره !
بچه شیر به گله گفتش ، می خواد انتقام بگیره !
نعره زد دوید و رفتش بیرون جنگل تاریک
می دونست آدما اونجان ، پشت اون بیشه ی باریک
اون رسید اول جنگل ، دید که آدما همونجان !
یادش اومد که پدر گفت : " آدما دشمن شیران "
توی یه غروب دلگیر ، بیرون یه جنگل پیر
لوله تفنگا غرید ، طرف بچه ی اون شیر !
یارب سببی ساز که یارم به سلامت
باز آید و برهاندم از بند ملامت
خاک ره آن یار سفر کرده بیارید
تا چشم جهان بین کنمش جای اقامت
روز وصل دوستداران یاد باد
یاد باد آن روزگازان یاد باد
کامم از تلخی غم چون زهر گشت
بانگ نوش شاد خواران یاد باد
تو سکــــــوت شاپرکـــها، لحظه خــــواب قناري
هيچکسي صدامو نشنيد وقت عشق و بي قراري
من که پاک و ساده بودم، بي ريا دل داده بـــودم
تو چرا نگاهم نکردي؟!.... زير پات افتاده بــودم
تو هجوم قحطي عشق شــونه هـــات پناه مـن بود
لـمس دستـــاي نجيبت.... اولين گنـــاه مـــن بـــود
تــو شبـاي عاشقــي مـــون، يه بغل ستـاره داشتي
وقتي که منو مي ديدي سر روشونه هام مي ذاشتي
حالا باز منتظر هستم دوباره واســم بخوني
دستـــاي منو بگيري قــدر عشقمـــو بدوني
یادت هست ؟!
ما سال ها پیش همدیگر را وداع گفته بودیم
اینک بر من چه رفته است
برای او فرقی ندارد
تو ، توشه ای از عشق پنهان را
که تنها از نگاهت می خواندمش
همراه و همسفرم کردی
ديدمت شبي به خواب و سرخوشم، وه.... مگر به خوابها ببينمت
غنچه نيستي كه مست اشتياق، خيزم و ز شاخه ها بچينمت
شعله مي كشد به ظلمت شبم، آتش كبود ديدگان تو
ره مبند... بلكه ره برم به شوق، در سراچه غم نهان تو
وای باران ! باران
شیشه پنجره راباران شست
از دل من اما
چه کسی نقش تو را خواهد شست
ترسم این قوم که بر درد کشان میخندند *** در سر کار خرابات کنند ایمان را
یار مردان خدا باش که در کشتی نوح *** هست خاکی که آبی نخرد طوفان را
Last edited by pillx; 24-10-2007 at 16:28.
ای ستاره که پیش روی منی
باورت نمی شود که در زمین
هرکجا به هر که می رسی
خنجری میان خود نهفته است
پشت هر شکوفه تبسمی
خارجنگزایی شکفته است
آن که با تو می زند صلای مهر
جز به فکر غارت دل تو نیست
گر چراغ روشنی به راه توست
چشم گرگان جاودان گرسنه است
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)