تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 176 از 2734 اولاول ... 761261661721731741751761771781791801862262766761176 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1,751 به 1,760 از 27334

نام تاپيک: مشاعره

  1. #1751
    آخر فروم باز Monica's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    پست ها
    1,817

    پيش فرض

    اي پادشاه حسن خدا را بسوختيم

    آخر سؤال كن كه گدا را چه حاجت است

    ارباب حاجتيم و زبان سؤال نيست

    در حضرت كريم تمنا چه حاجت است

  2. #1752
    حـــــرفـه ای saye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    mirror
    پست ها
    2,677

    پيش فرض

    بسان رهنورداني كه در افسانه ها گويند
    گرفته كولبار زاد ره بر دوش
    فشرده چوبدست خيزران در مشت
    گهي پر گوي و گه خاموش
    در آن مهگون فضاي خلوت افشانگيشان راه مي پويند
    ما هم راه خود را مي كنيم آغاز
    سه ره پيداست
    نوشته بر سر هر يك به سنگ اندر
    حديقي كه ش نمي خواني بر آن ديگر
    نخستين : راه نوش و راحت و شادي
    به ننگ آغشته ، اما رو به شهر و باغ و آبادي
    دوديگر : راه نميش ننگ ، نيمش نام
    اگر سر بر كني غوغا ، و گر دم در كشي آرام
    سه ديگر : راه بي برگشت ، بي فرجام
    من اينجا بس دلم تنگ است
    و هر سازي كه مي بينم بد آهنگ است
    بيا ره توشه برداريم
    قدم در راه بي برگشت بگذاريم
    ببينيم آسمان هر كجا آيا همين رنگ است ؟
    تو داني كاين سفر هرگز به سوي آسمانها نيست
    سوي بهرام ، اين جاويد خون آشام
    سوي ناهيد ، اين بد بيوه گرگ قحبه ي بي غم
    كي مي زد جام شومش را به جام حافظ و خيام
    و مي رقصيد دست افشان و پاكوبان بسان دختر كولي
    و اكنون مي زند با ساغر مك نيس يا نيما
    و فردا نيز خواهد زد به جام هر كه بعد از ما
    سوي اينها و آنها نيست
    به سوي پهندشت بي خداوندي ست
    كه با هر جنبش نبضم
    هزاران اخترش پژمرده و پر پر به خاك افتند
    بهل كاين آسمان پاك
    چرا گاه كساني چون مسيح و ديگران باشد
    كه زشتاني چو من هرگز ندانند و ندانستند كآن خوبان
    پدرشان كيست ؟
    و يا سود و ثمرشان چيست ؟
    بيا ره توشه برداريم
    قدم در راه بگذاريم
    به سوي سرزمينهايي كه ديدارش
    بسان شعله ي آتش
    دواند در رگم خون نشيط زنده ي بيدار
    نه اين خوني كه دارم ، پير و سرد و تيره و بيمار
    چو كرم نيمه جاني بي سر و بي دم
    كه از دهليز نقب آساي زهر اندود رگهايم
    كشاند خويشتن را ، همچو مستان دست بر ديوار
    به سوي قلب من ، اين غرفه ي با پرده هاي تار
    و مي پرسد ، صدايش ناله اي بي نور
    كسي اينجاست ؟
    هلا ! من با شمايم ، هاي ! ... مي پرسم كسي اينجاست ؟
    كسي اينجا پيام آورد ؟
    نگاهي ، يا كه لبخندي ؟
    فشار گرم دست دوست مانندي ؟
    و مي بيند صدايي نيست ، نور آشنايي نيست ، حتي از نگاه
    مرده اي هم رد پايي نيست
    صدايي نيست الا پت پت رنجور شمعي در جوار مرگ
    ملل و با سحر نزديك و دستش گرم كار مرگ
    وز آن سو مي رود بيرون ، به سوي غرفه اي ديگر
    به اميدي كه نوشد از هواي تازه ي آزاد
    ولي آنجا حديث بنگ و افيون است - از اعطاي درويشي كه مي خواند
    جهان پير است و بي بنياد ، ازين فرهادكش فرياد
    وز آنجا مي رود بيرون ، به سوي جمله ساحلها
    پس از گشتي كسالت بار
    بدان سان باز مي پرسد سر اندر غرفه ي با پرده هاي تار
    كسي اينجاست ؟
    و مي بيند همان شمع و همان نجواست
    كه مي گويند بمان اينجا ؟
    كه پرسي همچو آن پير به درد آلوده ي مهجور
    خدايا به كجاي اين شب تيره بياويزم قباي ژنده ي خود را ؟
    بيا ره توشه برداريم
    قدم در راه بگذاريم
    كجا ؟ هر جا كه پيش آيد
    بدانجايي كه مي گويند خورشيد غروب ما
    زند بر پرده ي شبگيرشان تصوير
    بدان دستش گرفته رايتي زربفت و گويد : زود
    وزين دستش فتاده مشعلي خاموش و نالد دير
    كجا ؟ هر جا كه پيش آيد
    به آنجايي كه مي گويند
    چوگل روييده شهري روشن از درياي تر دامان
    و در آن چشمه هايي هست
    كه دايم رويد و رويد گل و برگ بلورين بال شعر از آن
    و مي نوشد از آن مردي كه مي گويد
    چرا بر خويشتن هموار بايد كرد رنج آبياري كردن باغي
    كز آن گل كاغذين رويد ؟
    به آنجايي كه مي گويند روزي دختري بوده ست
    كه مرگش نيز چون مرگ تاراس بولبا
    نه چون مرگ من و تو ، مرگ پاك ديگري بوده ست
    كجا ؟ هر جا كه اينجا نيست
    من اينجا از نوازش نيز چون آزار ترسانم
    ز سيلي زن ، ز سيلي خور
    وزين تصوير بر ديوار ترسانم
    درين تصوير
    عمر با سوط بي رحم خشايرشا
    زند دويانه وار ، اما نه بر دريا
    به گرده ي من ، به رگهاي فسرده ي من
    به زنده ي تو ، به مرده ي من
    بيا تا راه بسپاريم
    به سوي سبزه زاراني كه نه كس كشته ، ندروده
    به سوي سرزمينهايي كه در آن هر چه بيني بكر و دوشيزه ست
    و نقش رنگ و رويش هم بدين سان از ازل بوده
    كه چونين پاك و پاكيزه ست
    به سوي آفتاب شاد صحرايي
    كه نگذارد تهي از خون گرم خويشتن جايي
    و ما بر بيكران سبز و مخمل گونه ي دريا
    مي اندازيم زورقهاي خود را چون كل بادام
    و مرغان سپيد بادبانها را مي آموزيم
    كه باد شرطه را آغوش بگشايند
    و مي رانيم گاهي تند ، گاه آرام
    بيا اي خسته خاطر دوست ! اي مانند من دلكنده و غمگين
    من اينجا بس دلم تنگ است
    بيا ره توشه برداريم
    قدم در راه بي فرجام بگذاريم

    ...

  3. #1753
    کـاربـر بـاسـابـقـه saviss's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    محل سكونت
    Far far away
    پست ها
    2,247

    پيش فرض

    تونوح بودي مدتي...بودت قدم در شدتي
    ماننده ي كشتي كنون بي پا وگامت ميكنند
    خامش كن و حيران نشين..حيران حيرت آفرين
    پخته سخن مردي...ولي گفتار خامت ميكند
    دال

  4. #1754
    کـاربـر بـاسـابـقـه saviss's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    محل سكونت
    Far far away
    پست ها
    2,247

    پيش فرض ميم كي رسيد

    ميم كي رسيد؟

  5. #1755
    حـــــرفـه ای saye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    mirror
    پست ها
    2,677

    پيش فرض

    دل وحشت زده در سينه من مي لرزيد
    دست من ضربه به ديوار زندان كوبيد
    آي همسايه زنداني من
    ضربه دست مرا پاسخ گوي
    صربه دست مرا پاسخ نيست
    تا به كي بايد تنها تنها
    وندر اين زندان زيست
    ضربه هر چند به ديوار فرو كوبيدم
    پاسخي نشنيدم
    سال ها رفت كهمن
    كرده ام با غم تنهايي خو
    ديگر از پاسخ خود نوميدم
    راستي هان
    چه صدايي آمد ؟
    ضربه اي كوفت به ديواره زندان دستي ؟
    ضربه مي كوبد همسايه زنداني من
    پاسخي مي جويد
    ديده را مي بندم
    در دل از وحشت تنهايي او مي خندم

  6. #1756
    پروفشنال Mehrshad-msv's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2006
    محل سكونت
    زمین - کرج
    پست ها
    752

    پيش فرض

    من حريف جذبه چشم توهرگزنيستم

    رحم كن تاشب بي جنبش بي حوصلگي

    پشت اين پنجره خالي قابم نكنه

    دارم ازفكررسيدن به توآبادمي شم

    توبياكه بادولگردخرابم نكنه

    رحم كن دست توپرپرشدنومي فهمه

    رحم كن چشم توايثارمنومي فهمه

    اي مراقب چراغ نفس من درباد

  7. #1757
    کـاربـر بـاسـابـقـه saviss's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    محل سكونت
    Far far away
    پست ها
    2,247

    پيش فرض دال دال دال (اين دال هم شده كابوس من)

    دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما
    چیست یاران طریقت بعد از این تدبیر ما
    ما مریدان روی سوی قبله چون آریم چون
    روی سوی خانه خمار دارد پیر ما
    در خرابات طریقت ما به هم منزل شویم
    کاین چنین رفته‌ست در عهد ازل تقدیر ما
    سايه جان اگه خواستي چراغ خاموش پست بدي خبرمون كن كه پست بي ربط و قروقاطي(از نظر قافيه)نديم خوب؟
    دستت درد نكنه
    متشكر

  8. #1758
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    محل سكونت
    127.0.0.1
    پست ها
    2,664

    پيش فرض

    از من خسته رو خط رفتن × بی تو یه سایه فقط میمونه
    سایه مردی که خوش خیاله × چون نارفیق رو رفیق میدونه

  9. #1759
    آخر فروم باز Monica's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    پست ها
    1,817

    پيش فرض

    همچو حافظ همه شب ناله و زاري كرديم

    كاي دريغا به وداعش نرسيديم و برفت

  10. #1760
    کـاربـر بـاسـابـقـه saviss's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    محل سكونت
    Far far away
    پست ها
    2,247

    پيش فرض ت

    تا درد رسید چشم خونخوار ترا
    خواهم که کشد جان من آزار ترا
    یا رب که ز چشم زخم دوران هرگز
    دردی نرسد نرگس بیمار ترا
    (ابوسعيد ابوالخير)

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •