تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 176 از 640 اولاول ... 76126166172173174175176177178179180186226276 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1,751 به 1,760 از 6393

نام تاپيک: اشعار سکوت، تنهایی و مرگ

  1. #1751
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    وقت رفتن تو گریه، نمی داد حتی مجالم

    که تو رو اونجور ببینم، که بمونه تو خیالم



    میدونستم سفر، تو واسه من آخر راهه

    میدونستم که نگاهم، به تو آخرین نگاهه



    سفرت به خیر عزیزم، بی بلا، تنت سلامت

    من میمونم چشم به راهت، حتی تا روز قیامت



    همه جا بازی تقدیر، قفل پنجه ها رو وا کرد

    جاده های مه گرفته، عاقبت ما رو جدا کرد



    دل میگه، که بر میگردی. ای همیشگی ترینم

    فرصتی می ده زمونه……. که بازم تو رو ببینم



    سفرت به خیر عزیزم بی بلا، تنت سلامت

    من میمونم چشم به راهت حتی تا روز قیامت

  2. #1752
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    نیامدنش را باور نمی کنم

    غیر ممکن است

    اونیامده باشد

    حتما،حالا…زیر باران مانده است

    و نا امید و خسته

    در خیابان ها قدم می زند

    من به باز بودن درها مشکوکم…




    رسول یونان

  3. #1753
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    دست مرا بگیر که طوفان گرفته است
    با من بمان که غربت من جان گرفته است

    شالی برای سوز پریشانی ام بباف
    این فصل سبز رنگ زمستان گرفته است

    آواره نگاه تو مانده است سال ها
    این دل که راه کوه وبیابان گرفته است

    یک عمر زیر سقف نگاه تو بوده ایم
    امشب خبر رسید که باران گرفته است

    باورمکن اگرچه ببینی به چشم خویش
    دل -دوره گرد چشم تو- سامان گرفته است

    این آسمان که تکیه به لبخند داده است
    از ما ستاره های فراوان گرفته است

    جاریست خون رگ رگ من در رگ غزل
    این بودن من است که پایان گرفته است

  4. #1754
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    گل مي كند اندوه صد آواز بي چشمت
    كو زخمه اي تا سر كنم يك ساز بي چشمت

    آه اي بهاري كه خزانم از تو پرپر شد
    من هستم و پاييز يك آغاز بي چشمت

    تصميم دارم بال در بالت بيايم حيف
    گم مي شود اين فرصت پرواز بي چشمت

    كاري كه از دست غزل هم بر نمي آيد
    حتي غزل هم جان نگيرد باز بي چشمت

    حتي همين شعري كه خواندم راز خواهد شد
    اصلاً ندارد جرات ابراز بي چشمت

    آرامش نيلوفر مرداب من پژمرد
    نيلوفر سوداي صدها راز بي چشمت

    هندوستان چشم من آرام خواهد شد
    اما نمي خواهم بگويم ،باز بي چشمت

    اين آخرين شعر ضعيف غربت من بود
    آرامگاه حافظ شيراز، بي چشمت

  5. #1755
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    دیگه بسه این جدایی

    ما که تاوانشو دادیم

    ما که با هر کی به جز هم

    نیمه رفته به بادیم

  6. #1756
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    از غروب کردن خورشید می ترسم

    از اینکه زمان می تواند بگذرد

    از اینکه گذشته پشت سر می ماند

    از به خود آمدن های ناگهانی ام میترسم

    دلم برای شنیدن همه صداها تنگ شده…

    حتی برای نرسیدن به تو

    چقدر دلم میخواهد حرف بزنم

    حرف بزنم

    حرف…

  7. #1757
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    هر چه داشتم گرفتي

    حتي چشمي كه به فردا داشتم

    هيچ كس به بي گناهي خود اعتراف نكرد

    و گرنه گناهانم را نيز به اين و آن مي بخشيدي

    . . .

    ياد نمي كني

    از سوگند نيم خورده يي كه به من دادي

    و ايماني كه به دست هاي تو آوردم

    آن روز كه هر بهانه يي داشتم گرفتي

    وهيچ فكر نكردي

    چقدر مي تواند نزديك شود دريا

    به مردي كه دلش را

    مثل بقيه فرصت هايش از دست داده است

  8. #1758
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    خسته ام خیلی خسته ام

    افسوس

    آن فرزانه . . . آن سالار

    خسته است

    دیگر برای او

    هرگام فرسنگی و فرسنگی و . . . فرسنگی است .

    گیرم از این کنایه هیچ نفهمی

  9. #1759
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    رسیده که باشی

    طعم ات اشتهای خاک را باز می کند

    نارس هم . . . فرقی نمی کند

    تنها بی اشتها جویده می شود

  10. #1760
    آخر فروم باز MaaRyaaMi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    پست ها
    2,106

    پيش فرض

    بوی تردید مرا
    تا روزهای تنهایت نفس خواهد کشید
    در بادهایی که می گذرند
    و فردایی که می دانم برای تو سخت تر از امروز نیست.
    تقدیر ما
    از بوی اقاقی های رها
    تا پیچ و تابی که می پیچد به موهایم
    روی نام تو خط کشید!
    شاید این کوچه به اشتباه از تو خبر می آورد هنوز
    غربت این نبوغ
    ما را پیاده به جاده های دور می برد.
    شاید از این هوای خیس
    دانه های برف برای تو کافی باشد
    هق هق پنجره و کبریت نم کشیده
    اما سهم من نبود!
    سخت است که بادها بوی باغ بیاورند
    و دست من در باد تکان بخورد
    تا اعتراف ساده ای
    که خداحافظ!

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •